eitaa logo
806 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
906 ویدیو
23 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹زندگی نامه بسیجی شهید مجید حسن خانی تهرانی 🌹يكم بهمن ۱۳۴۵، در شهرستان ري ديده به جهان گشود. پدرش مرحوم علي‌اصغر و مادرش زهراعبادی فردویی نام داشت. تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. نوزدهم بهمن ۱۳۶۱، در فكه توسط نيروهاي عراقي بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. مدفن وي درگلزار شهدای امامزاده عقیل قطعه2ردیف2شماره 11قرار دارد. 🌹شادی روح شهدا صلوات ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ "| |" ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³
🔴فرازی از وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید🕊 من سید حسن، بچه تهران و از لشکر حضرت رسول ص هستم. پدرو مادر عزیزم، شهدا با اهل بیت ع ارتباط دارند؛ اهل بیت ع شهدا را دعوت میکنند. من در شب حمله ، یعنی فردا شب به شهادت میرسم و جنازه ام ، هشت سال و پنج ماه و بیست‌وپنج روز دیگر درمنطقه می‌ماند. بعدازین مدت جنازه ام پیدا میشود آنگاه که دیگر امام خمینی در میانتان نیست. این اسراری است که ائمه ع بمن گفتند و من بشما میگویم. به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم ؛ به آنان بگویید که مارا فراموش نکنند... (دقیقا پیکر شهید بعداز شب عملیات یعنی ۸سال و ۵ ماه و ۲۵ روز بدستمان رسید و کاملا آن وصیتنامه درست بود) ☘به نقل از سردار حاج حسین کاجی برگرفته ازکتاب خاطرات ماندگار‌ص‌۱۹۲ ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ "| |" ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³
زندگی نامه شهید مصطفی ابویی انجیرآوند در اوّلین روز سال ۱۳۴۶ هجری شمسی با شروع بهار طبیعت، صدای گرم و دلنشین نوزادی ،سکوت و آرامش خانوادۀ علیرضا ابویی را بر هم زد و کودکی تولّد یافت که شادی عید را بر خانواده دو چندان کرد. خانوادۀ متدیّن او را «مصطفی» نامیدند. تعدّد اولادخانواده٬ زحمات و تلاش وصف ناپذیر پدر و مادر او را فردی مقاوم و صبور ساخت. شش ساله بود که به مدرسه رفت. دورۀ ابتدایی را در دبستان بابا طاهر و دورۀ راهنمایی را در مدرسۀ راهنمایی حائریان در اردکان ،با موفّقیّت پشت سر گذاشت . با توجّه به ذوق و قریحۀ سرشار علمی، رشتۀ ریاضی را جهت ادامۀ تحصیل در دبیرستان شرف اردکان برگزید. با این همه او از یاد حق و آموزه های دینی و اخلاقی غافل نبود.او جوانی خوش اخلاق و دوست داشتنی بود. همه او را دوست می داشتند. کمک کار پدر و مادر در کارهای منزل و بیرون خانه بود. اهل نماز اوّل وقت ، جمعه و جماعت و مسجد ، جلسات دعا ، قرآن و عزاداری اهل بیت – علیهم السلام- بود. یازده ساله بود که انقلاب اسلامی ایران پیروز شد. او در انقلاب گرچه کودک بود اما همراه خانواده اش در مراسم انقلاب و مبارزه شرکت می کرد. او عاشق امام و انقلاب بود.چون جثّه‌اش کوچک بود،درراهپیمایی هااز جمعیّت جدامی شدوبارنگ شعارهایی چون(مرگ برشاه )و(مرک برشاه آمریکایی)بر دیوار می نوشت وبه داخل جمعیّت برمی گشت. شانزده ساله بود که عشق و ارادت عملی خود را به اسلام و امام با حضور در جبهه های حق علیه باطل به منصۀ ظهور رساند. او سنگر خاکی و سختی جبهه را بر آغوش گرم و با محبّت خانواده و غوطه ور شدن در مادیّات ترجیح داد . با شش دفعه اعزام به جبهه ها و حضور بیش از ۵/۱۰ ماه از بهترین زمان عمر کوتاه و با برکت خود ، آن هم نوجوانی و جوانی اش را با عناوین مختلف تک تیرانداز، تیربارچی و خمپاره انداز در دفاع از میهن اسلامی خود، سپری کرد و سرانجام در آستانۀ دهۀ مبارک فجر انقلاب اسلامی در تاریخ ۱۱\۱۱\۱۳۶۲ در منطقۀ عملیاتی جفیر به میهمانی خدا رفت و با پرواز روح بلندش به ملکوت ،به جنان پر کشیدو با شهادتش همنشین شهدای کربلا گردید.جسم پاکش پس از تشییع با عظمت در بهشت شهدای اردکان در کنار هم سنگرانش به خاک سپرده شد و زیارتگاه عاشقان شهید و شهادت گردید. ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ "| |" ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³ روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
شهید نوجوان بهنام محمدی🌻 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ولادت: ۱۲ بهمن ۱۳۴۵ محل ولادت: خرمشهر شهادت:۲۸ مهر ۱۳۵۹ مزار : ورودی شهر مسجد سلیمان_قطعه شهدای گمنام ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ "| |" ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³ 🌷🕊🥀🌹🥀🕊🌷
🌹شهید نوجوان ۱۶ ساله که مثل یک عارف پخته ۷۰ ساله با خدا مناجات کرده : 🔹 خدایا ! تو با بندگانت نسیه معامله می کنی و گفتی: ای بنده، تو عبادت کن، پاداشش نزد من است در قیامت... 🔸 اما شیطان همیشه نقد معامله کرده با بندگانت و می گوید: گناه کن و در عین حال مزه اش را به تو می چشانم..! 🔹 پس خدا! برای خلاصی از این هوس ها، تو مزه عبادتت را به من بچشان که بالاترین و شیرین ترین مزه هاست...! 🔸شهید محمود رضا استاد نظری ولادت : ۱۳۴۸/۲/۱۱ تهران شهادت : ۱۳۶۴/۱۱/۲۴ عملیات والفجر ۸ - فاو گردان حمزه لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) 🔹 نثار روحش صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ "| |" ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³
💐🍃فرازی از وصیت نامه شهید نوجوان بهنام محمدی بسم الله الرحمن الرحیم من نمیدانم چه بگویم. من و دوستانم در خرمشهر می جنگیم ولی به ما خیانت می شود. من می خواهم وصیت کنم، چون هر لحظه در انتظار شهادت هستم. پیام من به پدر و مادرها اینست که بچه هایشان را لوس و ننر نکنند. از بچه ها تقاضا دارم که امام را تنها نگذارند و همواره به یاد خدا باشند و به او توکل کنند. پدر و مادرها هم فرزندانشان را اهل مبارزه و جهاد در راه خدا تربیت کنند. ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ "| |" ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³
خاطرات مادر بزرگوار شهید نوجوان بهنام محمدی |♥️🕊✨| 🌻بهنام در زمان شروع جنگ تحمیلی سیزده سال و هشت ماه داشت، وی اولین فرزند من بود. وقتی که دوازده ساله بود به من می گفت:" می خواهم کاری کنم تا سرتاسر ایران در آینده از من یاد کنند و یک قهرمان ملی باشم." اولین شعاری که به ذهن بهنام خطور میکرد و در دوران انقلاب، آنرا با اسپری روی دیوار می نوشت، به این شرح بود: « یا مرگ یا خمینی، مرگ بر شاه ظالم». همیشه هم شاهش را وارونه می نوشت. پدرش بارها به او گفت که بهنام نرو، سربازها تو را میگیرند ولی بهنام اصلاً توجه نمی کرد. او با پخش اعلامیه و نوشتن شعار در تظاهرات شرکت می کرد. گاهی هم با تیر و کمان به سربازهای شاه حمله میکرد. او را بهمراه برادرش به تعمیرگاه سپاه فرستادم تا کاری را یاد بگیرد. بهنام محمدی یک روز گفت:مادر دلم می خواهد پیش امام حسین( ع) بروم و بدانم که چطور او را به شهادت رسانده اند! در یک روز دیگر، کاغذی را به من نشان داد که در آن راجع به غسل شهادت نوشته شده بود. به آرامی گفت:مادر مرا غسل شهادت بده! به این علت که می خواهم شهید شوم، تو هم از خرمشهر برو، این جا نمان چون می ترسم عراقی ها تو را با خودشان ببرند. 💫علاقه بهنام محمدی به امام خمینی( ره) بهنام محمدی به امام خمینی( ره) علاقه عجیبی داشت، آنقدر که سفارش كرده بود:از بچه ها درخواست میکنم كه نگذارند امام تنها بماند و خدای ناكرده او احساس تنهایی كند. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ "| |" ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³ 🌷☘🕊🌷☘🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخشی از وصیت نامه شهید باکری: | سلام بر روح خدا، نجات دهنده ما از عصر حاضر، عصر ظلم وستم، عصر کفر و الحاد، عصر مظلومیت اسلام وپیروان واقعی اش. عزیزانم شبانه روز باید شکرگزار خدا باشیم که سرباز راستین صادق این نعمت شویم و باید خطر وسوسه های درونی و دنیافریبی را شناخته و بر حذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل، تنها چاره ساز است | ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ "| |" ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³
🌷 ، سردار شهید حسین خرازی 🔸 بخشی از وصیت نامه شهید 🗓 به مناسبت ۸ اسفندماه، سالروز شهادت فرمانده مخلص شهید حسین خرازی 💠 شهدا را یاد کنید با ذکر یک صلوات 🔺 🔻 ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ "| |" ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³
وصیتنامه دوم شهید عباس بابایی: بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون خدایا ، خدایا ، تو را به جان مهدی (عج) تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار . به خدا قسم من از شهدا و خانواده شهدا خجالت می کشم وصیت نامه بنویسم . حال سخنانم را برای خدا در چند جمله انشاالله خلاصه می کنم. خدایا مرگ مرا و فرزندان و همسرم را شهادت قرار بده. خدایا ، همسر و فرزندانم را به تو می سپارم. خدایا ، در این دنیا چیزی ندارم ، هرچه هست از آن توست. پدر و مادر عزیزم ، ما خیلی به این انقلاب بدهکاریم. عباس بابایی - ۲۲/۴/۶۱ ۲۱ ماه مبارک رمضان ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ "| |" ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³
●اصلا تاكتيك عباس در واحد اطلاعات و عمليات، ملاقات با سران گروهك‌ها بود و بيشتر وقتش صرف رفت و آمد ميان آنها مي‌شد. غالبا هم تنها مي‌رفت و بدون اسلحه. مثلا يك گردن كلفتي به اسم «علي مريوان» دار و دسته مسلح سي _ چهل نفري راه انداخته بود. عباس تصميم گرفت كه «علي مريوان» را وادار به تسليم كند. ● اراده كرد و رفت پيش شان. اميدوار نبوديم زنده برگردد، جلويش را هم نمي‌توانستيم بگيريم. تصميم كه مي‌گرفت ديگر تمام بود. هرچه مي‌گفتيم بابا! اينها كه آدم نيستند، مي‌روي، سرت را برايمان مي‌فرستند، عين خيالش نبود. ● مدتي با آنها رفت و آمد مي‌كرد، با آنها غذا مي‌خورد، حتي كنارشان مي‌خوابيد! اينها عباس را مي‌شناختند كه كيست و چه كاره است ولي بهش «تو» نمي‌گفتند. بالاخره «علي مريوان» و دار و دسته‌اش داوطلبانه تسليم شدند. ● دفترچه خاطره علي مريوان كه دست بچه‌ها افتاد ديدند يك جا درباره عباس نوشته: «چند بار تصميم گرفتم او را از بين ببرم، ولي ديدم اين كار ناجوانمردانه‌اي است. عباس بدون اسلحه و آدم مي‌آيد. اين ها همه حسن نيت او را نشان مي‌دهد. كار درستي نيست كه به او صدمه بزنم...». 📎پ ن: چهارمین فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله «ص» 🌷 ● ولادت : ۱۳۳۶ ،قهرود کاشان ●شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۳ ،عملیات بدر، شرق دجله   ⊰❀⊱ 👣 ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ "| |" ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³
راز شهادت؛ بوسه بر دست پدر و مادر 🔹به شهید احسان کربلایی‌پور بارها شغل‌های اداری با موقعیت خیلی خوب پیشنهاد شد که او در جواب می‌گفت:"روحیات من برای کار اداری نیست. من برای انجام کارهای اداری و پشت میز نشینی وارد سپاه نشده‌ام." او سپاه را یک آرمان و مسئولیت می‌دانستند نه یک شغل. 🔹احسان کربلایی پور همیشه عادت داشت دست پدر و مادر را ببوسد و گاهی که پای پدر و مادر درد می‌کرد پایشان را می‌بوسید. برایش فرقی نمی‌کرد که کسی ببیند که او پای پدر و مادر را می‌بوسد‌. ³¹³(پایگاه ظهور)³¹³ ³¹³ | @montaghem1_313 |³¹³