eitaa logo
⚫️◾️دُوخَط رُوضِه◾️⚫️
2.9هزار دنبال‌کننده
583 عکس
340 ویدیو
280 فایل
هر شب براے زخم لبت گریه میڪنم غم هاے روضه‌ے تو مرا گوشه گیر ڪرد دیگر کانال های ما @Photo_Mazhabi @Dokhat_Agha @DoKhat_Shohada ارتباط با ادمین : @Admin492 کپی به شرط محبت به پدر و مادر🌹 پاک کردن ایدی از طرح ها 🚫 این کانال تبلیغات و تبادل ندارد
مشاهده در ایتا
دانلود
. به قلب ما عجمی ها پر است از شادی ولادت نوه ی حضرت رضا شده است 👉 @Do_KhatRoze 📜
. مثل یک کودک شدم پا بر زمین میکوبم و زیر لب گویم فقط : یا مرگ یا کـرب و بلا 👉 @Do_KhatRoze 📜
⚫️◾️دُوخَط رُوضِه◾️⚫️
#دوخط_روضه 👉 @Do_KhatRoze 📜
. ای کاش که بودیم، در آن روزِ دوشنبه در پشتِ همان در ، سپرِ حضرت زهرا(س) 👉 @Do_KhatRoze 📜
. هر روز صبح زود ، به آقا سلام کن یا گریه کن برای غمش یا سلام کن گر مثل من به کرب و بلایش نرفته ای هر جا نشسته ای ز همانجا سلام کن 👉 @Do_KhatRoze 📜
. نوکرانه دوستت دارم چرا که روز و شب ... بارها "ای حضرت ارباب"،حس کردم تو را مشقهای کودکی‌ام، مشق عشقت بوده است تا نوشتم لفظِ "آقا" ، "آب"،حس کردم تو را 👉 @Do_KhatRoze 📜
. یلداترین شبی که جهان دیده،یک شب است آن هم شبی که "شام غریبان" لقب گرفت خورشیدِ روی نیزه ی زینب طلوع کرد نی هم نوای شاه شهیدان به لب گرفت 👉 @Do_KhatRoze 📜
. ریشه دارم لابلای ریشه‌های چادرت نذر کردم تار و پودم را برای چادرت آسمانم باش؛ حالا که کبوتر نیستم می‌پرم مثل غباری در هوای چادرت کودکی هستم که زیر چترِ مادر رفته‌ام در امانم از بلایا؛ لابلای چادرت سوره‌ی «وَالشَّمس»، تفسیرِ نماز صبح توست سوره‌ی «وَالَّیل» هم شمسُ‌الضُّحای چادرت روز اول رشته‌ی حبل‌المتین را بافتند از کنار ریشه‌های نخ‌نمای چادرت با یهودی‌های شهرِ نامسلمان‌پروران اهل اسلامیم، با نورُالهُدای چادرت سایه‌سارِ پرچمت روی سر محجوبه‌هاست مکتبت جاری‌ست، در دارُالحَیای چادرت بر سر زن‌های بزمِ روضه‌های خاکی‌ات چادر مشکی‌ست، یا رخت عزای چادرت؟ پشت پایت چشمِ تنگِ کوچه هم خون گریه کرد از خجالت سرخ شد با ردّ پای چادرت از درِ غم‌خانه‌ات باب جسارت باز شد خیمه‌ها آتش گرفت از کربلای چادرت 👉 @Do_KhatRoze 📜
. می‌شویم از داغِ مادر گریه گریه پیرتر مثل شمعی؛ قطره قطره عمرمان ڪم می‌شود 👉 @Do_KhatRoze 📜
. تو دست‌خطّ خدایی به شعر اعطینا غزل در آینه تکثیر شد قصیده شدی 👉 @Do_KhatRoze 📜
. من ڪه با گرد و غبارت هم برابر نیستم از همه ڪمتر منم از هیچ ڪس سر نیستم زائرانت جاے خود ... من به ڪبوترهاے تو ... غبطه خواهم خورد ، حالا ڪه ڪبوتر نیستم من اگر یک لحظه هم جز خانه ات جایے روم مادرم شیرش حرامم باد ... نوڪر نیستم من براے استلام ڪعبه ات در نوبتم یک نگاهے به تَهِ صف ڪن ، من آخر نیستم قایق بے بادبانم روے موج زائران هیچ جایے بهتر از اینجا شناور نیستم از ضریح تو گلاب ناب مے جوشد فقط تا ڪه عطرآگین شوم دنبال قَمصَر نیستم میهمانت هستم آقا جان ..."بفرمایی" بگو تا ببینے "داخلم" ... دیگر دَمِ در نیستم تا ڪه دیدم یک فلج بر روے پایش ایستاد غبطه خوردم ڪه چرا من مبتلاتر نیستم هر ڪسے ڪه دید وضعم را به حالم گریه ڪرد فڪر مے ڪردم ڪه دیگر گریه آور نیستم پنجره فولادے ام ڪن ڪه شفا لازم شدم من مریضم گرچه اصلا بین بستر نیستم 👉 @Do_KhatRoze 📜
. گفتیم، بعد از «قل‌هوالله‌احد» این آیه را «قل لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار» 👉 @Do_KhatRoze 📜
. رمضان ماه ڪسے هست ڪه در تشنه لبے یاد لبهـاے ترک خورده ے اصغـــر بڪنـد وقت افطــــــار ڪه شد غصـه ے ارباب خورَد و در آن ثانیه از اشـــک ، لبش تر بڪنــــــد 👉 @Do_KhatRoze 📜
. دستان پُر از خواسته از ما ڪرم از تو اے شاه ! ڪه هرگز نگرفتیم ڪم از تو 👉 @Do_KhatRoze 📜
‌ در سفرهایم تو را مقصد تصور می‌ڪنم در خیالم آنچه را باید تصور می‌ڪنم دور تا دور مزارت را به جاے سنگ و خاک یک حرم زیباتر از مشهد تصور می‌ڪنم 👉 @Do_KhatRoze 📜
‌ تو مقتلی هستی که دیده روضه ها را آنچه زبان از گفتنش هم ناتوان است 👉 @Do_KhatRoze 📜
. در مسیرِ نجفم؛ راهِ نجاتم پیداست نقشِ امضاے تو بر برگِ براتم پیداست دستم از بسته شدن باز شد و بنده شدم حڪمِ آزادی‌ام از شڪلِ صلاتم پیداست دائم‌الذّڪرم و از مذهبِ خود می‌گویم شرفِ شیعه‌گی‌ام از صلواتم پیداست نام پاک تو ڪه در دُرّ نجف پنهان است روے انگشترِ پیغمبرِ خاتم پیداست آنقدر خَم شده‌ام پیشِ ضریحِ ذڪرت نخِ تسبیحِِ ستونِ فقراتم پیداست خوشه‌ے اشک، از انگورِ نجف می‌گیرم در دو چشمِ ترم انبارِ زڪاتم پیداست گفته بودے به سرِ محتضرت می‌آیی نَقلِ خوش‌قولی‌ات از حال وفاتم پیداست مثلِ گلدسته‌ ڪه اَشهد به زبانش دارد شَهدِ نامت به لبم در سڪراتم پیداست 👉 @Do_KhatRoze 📜
. اگر یک روز دیدی نان‌خورِ غیر از شما هستم به حق نانِ خشکِ سفره‌ات دندان بگیر از من تمام اهل دنیا را نمک گیر تو خواهم کرد تمام سال، پای سفره‌ات مهمان بگیر از من دخیلِ دستِ «هَل مِن ناصرت» را دست‌هایم کن به جای مردمِ پیمان شکن؛ پیمان بگیر از من به دستِ هیچ کس غیر از تو جانم را نخواهم داد ضریحت را نصیبم کن؛ همان‌جا جان بگیر از من 👉 @Do_KhatRoze 📜
. یلداترین شبے ڪه جهان دیده،یک شب است آن هم شبے ڪه "شام غریبان" لقب گرفت خورشیدِ روے نیزه ے زینب طلوع ڪرد نے هم نواے شاه شهیدان به لب گرفت 👉 @Do_KhatRoze 📜
. تو دست‌خطّ خدایی به شعر اعطینا غزل در آینه تکثیر شد قصیده شدی 👉 @Do_KhatRoze 📜
. در مسیرِ نجفم؛ راهِ نجاتم پیداست نقشِ امضاے تو بر برگِ براتم پیداست دستم از بسته شدن باز شد و بنده شدم حڪمِ آزادی‌ام از شڪلِ صلاتم پیداست دائم‌الذّڪرم و از مذهبِ خود می‌گویم شرفِ شیعه‌گی‌ام از صلواتم پیداست نام پاک تو ڪه در دُرّ نجف پنهان است روے انگشترِ پیغمبرِ خاتم پیداست آنقدر خَم شده‌ام پیشِ ضریحِ ذڪرت نخِ تسبیحِِ ستونِ فقراتم پیداست خوشه‌ے اشک، از انگورِ نجف می‌گیرم در دو چشمِ ترم انبارِ زڪاتم پیداست گفته بودے به سرِ محتضرت می‌آیی نَقلِ خوش‌قولی‌ات از حال وفاتم پیداست مثلِ گلدسته‌ ڪه اَشهد به زبانش دارد شَهدِ نامت به لبم در سڪراتم پیداست 👉 @Do_KhatRoze 📜
. حسین آبروے آب بود، آب نمی‌خواست براے تشنگے زمزمش سراب نمی‌خواست حسین منّتِ «مُنّوا عَلَیَّ» را نڪشیده‌ست حسین حتے بارانِ مستجاب نمی‌خواست نهیب زد نفسش «فَارْحَموا» به آخرتِ خویش ڪسے از آن همه؛ یک قطره هم ثواب نمی‌خواست صداے غربتِ «هَل‌مِن‌مُعین» رسید به خیمه غریب، جز پسرش از ڪسے جواب نمی‌خواست عقیقِ تشنه از آغوش گاهواره جدا شد به غیرِ دستِ پدر این نگین رڪاب نمی‌خواست میان ماندن و رفتن؛ میان مرگ و شهادت صداے گریه‌ے لبیڪش انتخاب نمی‌خواست ڪسے ڪه قصه‌ے لالایی‌اش نبردِ علے بود میان لشڪرِ در دامِ خواب، ‌‌خواب نمی‌خواست حسین خونِ علے را به حڪمِ معجزه رو ڪرد پیمبرے ڪه به جز مقتلش ڪتاب نمی‌خواست ... و آفتاب بنا داشت داغِ روز دهم را خنک ڪند به دَمِ سایه‌اش، رباب نمی‌خواست به حڪمِ رشته‌ے بر گردنش رباب اسیر است ڪشاندنش پیِ خون خدا طناب نمی‌خواست | 👉 @Do_KhatRoze 📜
ڪاســـه ے صبــرم شده لبریز از داغ حرم داغـــــدار گنبـــدم آقا تســـــلایم بده من مگر چیز زیادے از تو میخواهم حسین گوشــــه اے از صحن زیبایت مرا جایم بده 👉 @Do_KhatRoze 📜
. مادرم سرچشمه‌ی وحی است، کوثر شاهد است باء بسم‌الله، تا آن سینِ آخر شاهد است مادرم سوغاتی عرش است در تندیسِ سیب لَیلَة‌ُالمِعراج می‌داند؛ پیمبر شاهد است هر زمان مسجد به پای گریه‌هایش می‌نشست شانه‌ی محراب می‌لرزید منبر شاهد است لشکرِ کذّاب، از صدّیقه شاهد خواستند با وجودِ اینکه می‌فرمود: حیدر شاهد است مقتلِ مکتوبِ آتش در گلستان قاب شد ضربه‌ی مسمار بر دیوار را در شاهد است سنگ‌های کوچه بارِ شیشه را انداختند تکّه‌ی آیینه‌ی همراه مادر شاهد است او که جای ذوالفقارش ریسمان در دست داشت یکّه‌تاز مرکبِ رزم است، خیبر شاهد است 👉 @Do_KhatRoze 📜
حتی گدای خانه‌ات از سفره‌دارهاست از همنشینی‌ات رمضان هم کریم شد (ع) 👉 @Do_KhatRoze 📜