🌷🌷
📜 #حڪایتآمـــــوزنده
گویند: دهقانی مقداری گندم در دامن
لباس پیرمـرد فقـــیری ریخت پیرمرد
خوشــحال شد و گوشه های دامن را
#گــــره زد و رفــت!
در راه با پــرودرگار سـخن می گفت:
«ای گـــشاینده گــره های ناگـــشوده
عنایتی فـرما و گـــره ای از گـره های
زندگـــی ما بگـــشای»
در همین حال ناگهان #گـرهای از گره
هایــش باز شد و گـــندمها به زمــین
ریخت! او با ناراحتی گـــفت:
من تو را ڪی گفتم ای یار عـزیز
کاین گـره بگشای و گندم را بریز!
آن گــره را چون نیارستی گـشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود؟
نشـــــست تا #گـــندمها را از زمــین
جمـــــع ڪند در ڪمال ناباوری دید
دانـــــه ها روی ظــرفی از #طـــــلا
ریخــته اند! نــدا آمد ڪه:
تو مبــین اندر درخـتی یا به چاه
تو #مرا بـین ڪه منم مفتاح راه
❄️ eitaa.com/joinchat/3418095617C0a0522f7e2
هدایت شده از دعـاھـاے مـعـجـزه گـر📿
📜 #حــڪایتآمـــوزنده
روزی شیطان همه جا اعلام کرد قصد
دارد از کارش دست بکشد و وسایلش
را با تخفیف ویژه به #حـراج بگذارد!
🔻همــه مـردم جــمع شدن و شـیطان
#وسایلی از قبیل: غـــــرور، خودبینی
مال اندوزی، خــــشم، حسادت، شهرت
طلبی و دیگر شرارت ها را عرضه کرد.
در میان هـمه وسایل یکی از آنها بسیار
کهــنه و مستعـــــمل بود و بـهای گرانی
داشت کسی پرسید اینعتیقه چیست؟
شـــیطان گـفت این #ناامــیدی است..!
شخص گـفت: چرا اینقدر #گــــــران
است؟ شیطان با لحنی مـرموز گفت
این مـــوثـرترین وســیله مــن است!
شخص گفت: چـــرا اینگونه است !؟
شیطان گفت: هـرگاه سایر ابزارم اثر
نکند فقط با #این میتوانم در قــلب
انسان رخنه ڪنم و وقتی اثر کند با
او هر ڪاری بخواهــــم میڪنم این
وســیله را برای تــمام انـسانها بڪار
بردهام برای همین اینقدر کهنه است.
مراقب #امــيدمان باشيم.
❄️ eitaa.com/joinchat/3418095617C0a0522f7e2
📜 #حـــڪایتآمــوزنده
پسرکی #دو سـیب در دست داشت
مادرش گفت: یکی از سیب هاتو به
مـــن میدی؟؟
پسرک یک #گــــــاز بر این سیب زد
و گازی به آن سیب! لبخند روی لبان
مادر خشکید سیـــمایش داد می زد
که چــــقدر از پسرکش ناامید شده!
اما پسرک یکی از ســـــیب های گاز
زده را به طرف مادر گرفت و گفت:
بیا مامان این یکی #شــــــیرینتره
مادر خشکش زد چه انــدیشه ای با
ذهــن خود کرده بود..!
هر قـــدر هم که با تجــــربه باشید
قضاوت خود را به تأخیر بیاندازید
و بگــــــذارید طرف فرصتی برای
توضــیح داشــــته باشد.
👈 #قضـــاوت_ممـــنوع
❄️ eitaa.com/joinchat/3418095617C0a0522f7e2
📜 #حـــڪایتآمـــوزنده
✍روزی ڪلاغی بر درختی نشسته
و تمام روز خود را بیکار بود و هیچ
ڪاری نمی ڪرد..!
🔻خرگوشی از آن جا عبور می کرد
از کلاغ پرسید: آیا من هم می توانم
مانند تو تـمام روز را به #بیڪاری و
استراحت بگـــــذرانم؟
ڪلاغ حیله گـــرانه گــــفت: البتّه ڪه
می تــــونی! خـــــرگوش ڪنار درخت
نشست و مشـــــغول اســـتراحت شد.
ناگهان روباهـی از پشت درخت جَست
و او را شڪار ڪرد ڪلاغ خنده زنان
گفـــــت:
👌برای این ڪه #مفــت بخـــوری و
بخوابی و هـــــیچ ڪاری نڪنی باید
این بالا بالا ها بنشــینی..!
#این_حڪایت_همچنان_باقیست
❄️ eitaa.com/joinchat/3418095617C0a0522f7e2