➲ @doahaye_mojezegar✧✸✿✧
✧✸✿✧
✧✿
✿
#داستانهای_قرآنی_حضرت_ابراهيم_6
✍ زندگینامه حضرت ابراهیم (ع):↯↯
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
روز عید به پایان رسید و مراسم جشن و سرور خاتمه یافت و مردم دسته دسته بسوی شهر و خانه هایشان بازگشتند .
مسؤلان و خدمتگذاران بتخانه نیز آمدند ولی با وضعی که هرگز انتظارش را نداشتند روبرو شدند .
✱✿✾✽✱✿✾✽✱✿✾✽
بتها شکسته و بتکده درهم و برهم شده بود . لحظاتی در بهت و حیرت ، خیره خیره به آن وضع نگریستند ولی کم کم بخود آمدند و از یکدیگر پرسیدند .
✱✿✾✽✱✿✾✽✱✿✾✽
چه کسی این جنایت بزرگ را مرتکب شده و خدایان ما را به این وضع انداخته است ؟ او فردی ظالم و ستمکار است .
✱✿✾✽✱✿✾✽✱✿✾✽
دستور باز داشت ابراهیم صادر شد و دادگاهی برای محاکمه او تشکیل گردید از او پرسیدند . آیا تو خدایان ما را در هم شکسته ای و بتخانه را به این وضع در آوردی ؟
✱✿✾✽✱✿✾✽✱✿✾✽
ابراهیم که چنین وضعی را پیش بینی کرده و خود را برای پاسخگوئی آماده کرده بود ، اشاره به بت بزرگ و تبری که به دوشش بود کرد و گفت . چرا از من میپرسید ؟ از خودشان بپرسید که چه کسی اینکار را انجام داده است .
✱✿✾✽✱✿✾✽✱✿✾✽
اگر بتوانند جواب بگویند ، به شما خواهند گفت که بت بزرگ بر آنها غضب کرده و این بلا را بر سر آنها آورده است و از طرف دیگر خودتان می بینید که آلت جرم در دست بت بزرگ است و این خود دلیل بر این مدعا است . شما بجای اینکه از من بازپرسی کنید بتها را مورد بازپرسي قرار دهيد
✱✿✾✽✱✿✾✽✱✿✾✽
این سخن ابراهیم ، آنچنان منطقی و کوبنده بود که همانند پتکی آهنین بر سر بت پرستها فرود آمد و در یک لحظه آنان را از خواب غفلت بیدار کرد .
✱✿✾✽✱✿✾✽✱✿✾✽
🍂 ادامه داستان درقسمت بعد ....
📚 منبع: دوره کامل قصه های قرانی نوشته محمد صحفی
✿
✧✿
✸✧✿✸
➲ @doahaye_mojezegar✸✧✿✸