eitaa logo
دعای ندبه ( ساعتی برای آقا )
278 دنبال‌کننده
410 عکس
437 ویدیو
5 فایل
🌹بِٮـــمِ‌اللّھِ‌‌الرح‌ـمن‌الرح‌ـیم🌹 اینج‌ـٰآ‌درڪنـٰار‌هم‌تلـٰاش‌مۍ‌ڪنیم‌زمینھ‌ٮــــٰآز ظہور‌حضرـٺ‌یـٰار‌بـٰآشیم❥ّ آیدی ادمین جهت انتقادات و پیشنهادات @A_Bahrami_313
مشاهده در ایتا
دانلود
ا❁﷽❁ا 🟢 در محضر حضرت... 📜نزدیک به سی سال شده بود که در منزل سیدها می خواند، حدیث می گفت و موعظه می کرد. روز جمعه‌ای بود مجلس آماده تشریف‌فرمایی جناب . آن روز، ، معروف به ، نیز در مجلس شرکت کرده بود. کفاشی که گاه به محضر (عج) شرفیاب می‎‌شده است. آن روز، مجلس حال و هوایی دیگر داشت. مجلس که خالی از اغیار شد، سر در گوش شیخ نهاد و به شیخ خبر داد که مولا و سرورشان در مجلس دعا حضور داشته است. جای نشستن حضرت را هم نشان داده بود... ♻️برگرفته از: 📙 🖋 📘📘📘📘📘 ♦️ @doayenodbehmontazeran https://rubika.ir/doayenodbehmontazeran
ا❁﷽❁ا 🟢تعریف از ! 📖فرزند مرحوم ، مردی با اخلاق و از متدینان و معتمدان نقل کرده‌اند: منزل ما مقابل منزل بود. هر هفته، یک شب جلسه ‎ای داشتیم و جناب شیخ به منزل ما می ‎آمدند و پس از ادای نماز مغرب و عشاء به جماعت، مسئله و می‌گفتند و می‌کردند. شب تابستان گرمی بود. پنکه ‎های برقی به‌ تازگی از خارج به بازار آمده بود. پدرم پنکه‎ ای خرید و به منزل آورد. هنگامی‌که جناب شیخ مشغول نماز جماعت شد، پنکه را روشن کردیم. قهراً هوای اتاق خنک شد. پس‌ از آنکه معظم‌ له از نماز فارغ شد به مرحوم پدرم رو کرد و فرمود: «حاج محمدحسن! چه شد که هوای اتاق خنک شد؟» مرحوم پدرم عرض کرد: آقا، باد بزن برقی روشن کردیم که به‌تازگی از خارج آمده است. جناب شیخ فرمودند: «چه چیز خوبی است!» لحظاتی نگذشت که مرحوم شیخ شروع کردند به گریه کردن. پدرم عرض کرد: آقا چیزی شده؟ جناب شیخ در جواب فرمودند: «در فکر شدم که اگر فردای خداوند متعال از من سؤال نماید که "چرا کارهای دشمنان را تعریف کردی؟" چه جواب دهم؟! جوابی برای گفتن ندارم!». 📘 🖋 @doayenodbehmontazeran