🌠 زيارت امام زمان "سلاماللهعلیه" در مسجد سهله و عرضه حاجات
نماز مغرب و عشا را به جماعت در مسجد سهله ادا كرديم و مشغول دعا و گريه شديم، يك مرتبه ملتفت شديم ساعت از دو گذشته، خوف مفرط بر من عارض شد كه چگونه با سه نفر زن، به تنهايى و با مكارى عرب غريب، در اين شب تاريك به كوفه برگرديم.
يك مرتبه به مقام مهدى "سلاماللهعلیه" كه وسط مسجد است، چشم انداخته، آن مقام كريم را روشنتر از طور كليم ديديم و روانه شديم، ديديم سيد بزرگوارى، با كمال مهابت، وقار و نهايت جلال و بزرگى در محراب عبادت نشسته است.
پيش رفتيم، دست مبارك آن سرور را گرفته، بوسيديم. خواستم بر پيشانى نهم؛ دست خود را كشيد و نگذاشت. مشغول دعا و زيارت شدم. چون به نام همايون امام صاحب الزمان سلام مىكردم، جواب مىفرمود: و عليكم السلام.
سپس روى مبارك به ما فرمودند كه به اطمينان دعا بخوانيد. سفارش كردم شما را به مسجد كوفه برسانند.
از او سه حاجت خواستم: يكى آنكه تنگدستيم رفع شود. دوم، خاكم كربلا باشد. سوم، فرزند صالحى خواستم.
آنگاه عيالم پيش آمد و سه حاجت خواست: يكى، و سعت، ديگر آنكه زير دست من به خاك رود. سوم، آنكه مشهد مقدس يا كربلاى معلا مدفن او باشد. همه را اجابت فرمود و چنين هم شد.
بعد از خارج شدن از مسجد، عيالم گفت: دانستى اين سيد بزرگوار كه بود؟
گفتم: نه!
گفت: حضرت حجت "سلاماللهعلیه" بود!
📚 العبقريالحسان،ج۲،ص٤٨٤
📚 جناتالفردوس،فصلدوم،ص۱۰٦
📌 #اماکن_منتسب_به_امام_زمان
#️⃣ #اماکنی_که_حضرت_در_آنجا_رویت_شدهاند
#مسجد_سهله #داستانک_مهدوی
https://eitaa.com/doayenodbehmontazeran
🌠 روضهخوانی با امام زمان "سلاماللهعلیه" در راه مسجد سهله
در کربلا بودم، برنامه گذاشتم که چند شب چهارشنبه به مسجد سهله بروم [برای بر آورده شدن حاجتم که امر ازدواج بود!]...
در یکی از سفرها ناگاه شنیدم کسی پشت سرم در حرکت است و میگوید: یاالله یاالله..!
او را در برابر خود دیدم، سلام کردم؛ جواب فرمود: علیک السلام و رحمة الله
پیراهن بلندی داشت و صورتی جذاب!
به عربی فرمود: حاجی صادق به سهله میروی؟ گفتم: بله
بین راه شروع کردیم به خواندن مصائب...
اول آن آقا شروع کرد به خواندن مصائب و مصیبت حضرت علی اصغر و آوردنش توسط امام حسین "سلاماللّهعلیهما" به خیمهگاه؛ بعد من شروع کردم به خواندن...
ناگاه دیدم آن آقا نشست روی زمین و فرمود بنشین و شروع نمود به گریه کردن و من هم گریه کردم؛ هر دو گریه مفصلی کردیم و بلند شدیم؛ حرکت کردیم.
مقداری راه رفتیم، فرمود: این مسجد سهله است. تو برو و برنامهات را انجام بده؛ من هم کاری دارم، دنبال کار و برنامهام میروم، لکن از نجف که به کربلا برگشتی کارت درست شده..!
خداحافظی کردیم و دوباره دعا فرمود و رفت.
وارد مسجد شدم و یک مرتبه فهمیدم به فیض حضور ولی عصر "سلاماللهعلیه" مشرف شدم و آن حضرت را نشناختم!
به کربلا برگشتم، اخوی خبر خوشی برایم آورد...
قرار شد همان روز جلسه عقد باشد، به همان نحو که حضرت فرموده بود!
📚 شیفتگانحضرتمهدی"سلاماللهعلیه"،ج۱،ص٢٦٨
📚 جناتالفردوس،فصلدوم،ص۱۰۰
📌 #اماکن_منتسب_به_امام_زمان
#️⃣ #اماکنی_که_حضرت_در_آنجا_رویت_شدهاند
#مسجد_سهله #داستانک_مهدوی
https://eitaa.com/doayenodbehmontazeran