eitaa logo
🌼دعا و ذکر مجرب
111 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
171 فایل
❤«بسم رب المهدی(عج) »❤ دوستان و همراهان گرامی این کانال شامل ادعیه های مجرب(داروخانه ی معنوی) ، داستان و روایات و احادیث معتبر و متن‌های زیبا می باشد🌸ان شاءالله بهره ی کافی را ببرید🌸کپی با ذکر صلوات🌹🙏 🌸‌اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـ🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
سحر دوازدهم....  ✍ دوازدهمین،  بزم عاشقی مان رسید...؛ دلبرم دوازده... عدد عاشقی من است.... من از چشمان دوازدهمین تجلی تو در زمین، روي ماهت را شناخته ام... و راه نور را یافته ام. ❄️دلبر دردانه من...؛ همه اعداد، در زمین تو، یک طرف... عدد زمین و آسمانت، یک طرف... ❄️چه رازی در آن ریخته ای، که هر بار به زبانم سرازیر می‌شود.. ؛ غم همه عالم را به یکباره در جانم می ریزد!!! 👆دوازده سحر است...که آغوش گشوده ای به روی من... تا کمی درد تنهایی ام را التیام ببخشی... اما اله بی همتای من...؛ درد من...با یکی دو سحر، دوا نمی شود... من، گمشده ای دارم که آیینه تمام قد تو، در زمین است. من بدون او... راه آغوش تو را هزار بار گم کرده ام.... ❄️چاره ای نمی کنی...محبوب من؟؟ یک اذن بيگاه تو، تمام آوارگی هزار ساله او را، و تمام درد غریب سینه مرا، به یکباره درمان می کند. ❄️دوازدهمین سحر ضیافتت..... پر است از بوی نرگسین پیراهن یوسفم...که سالهاست همه اهل زمین را، به حیرت وا داشته است.... ❣مرا.....به لمس نگاهش، اجابت کن...خداااا یا مجیب الدعوات سید پیمان موسوی طباطبایی
سحر چهاردهم..... ✍ فقط یک سحر مانده، تا رمضان،  قرص قمرش را رونمايي کند... نیمی از ماه را در انتظار تجلی "کرامتت"،  لحظه شماری کرده ايم... و تنها... یک سحر،  تا پایان انتظار مان،  باقی مانده است...  ❄️چه سری است ،  دلبرم...؟ که درست در همان ثانیه ای که قرص رمضان، کامل میشود... زمین آیینه کرامت تو را رو میکند ... ❄️سفره داری...خصلت رمضان است... و تو همه این سفره داری ات، را یکجا در سینه پسر فاطمه،  جای داده ای... مگر ميشود، مولود نیمه رمضان بود.... پسر ابرمرد آسمان، و شیرزن زمین،  بود، اما... کریم ترین انسان زمین نبود...؟ ❣به چشمان عاشق کش تو قسم....من یقین دارم...؛ روبروی نام "کریم " ات آیینه گرفته ای...تا مجتبی را برای اهل زمین ، خلق کرده ای... ❄️قنوت چهاردهم سجاده عاشقی ام... اوج می گیرد به نام نامی کرامتت... دلبرم.... سهمی از کرامتت را در وجود من نیز، جای میدهی...؟؟؟ ❄️این سحر... انقدر.. تو را تکرار میکنم... ؛ تا آیینه داری نام "کریم" ات را،  به قلب من نیز، هدیه کنی...  آیا میشود، مرا به خودت شبیه کنی...؟؟ یا کریم.....یا کریم....  یا کریم.... سید پیمان موسوی طباطبایی
سحر بیست و یکم.... ✍ بدون تو.....  آسمان و زمین...  بی تابند... می بینی... ؛ همه دریاها، کاسه شیر، پیشکش کرده اند.. تا راهی نشوی.... بابا ❄️حسنین... زینب... عباس... التماست می کنند..... و این ماييم که ... از پس قرن ها ...فاصله...  التماست می کنیم.... شیعه بدون تو... به کدام دیوار تکیه کند، بابا...؟ آنقدر در نگاه اهل آسمان عزیزی، که شب تولدت را، به آغوش خدا... شب قدر نام گذاشته اند.... تو... همه اعجاز خدایی، حیدر...  و ما باز درد نداشتن تو را، برای هزارمين بار، لمس می کنیم... ❣یگانه دلبر من... ؛ علی... سهم تو بود... نه ما... که هزار سال است... در انتظار سهممان از آخرین فرزندش... خیره به راه مانده ايم... ❄️امشب،  فقیرترین بنده ات منم،  دلبرم .... دستان خالی ام... به امید تحفه ای عظیم،  بالا آمده اند... من... سهمم را می خواهم... سهمم را از خانواده علی.... سهمم را از دامان مادر.... ❣من..... یوسفم را... می خواهم...  خدااااااا ❄️اذن دعا داده ای... و اجابتش را ضمانت کرده ای... من یقین دارم،  که مرا،... بدون توشه، راهی نخواهی کرد.... التماس دعای شهادت در لیالی قدر سید پیمان موسوی طباطبایی
سحر بیست و ششم.... ✍ فقط سه سحر مانده.... تا جامه مهمانی مان را، از تن بدر کنیم..... یادم هست... زیباترین سحر این مهمانی، بنام نامی تو رقم خورده بود.... به نام نامی مادرم.... زهرا ❄️واااااای مادر.... حضور شما... در لابلاي مناجات های سحرم،  چقدر پررنگ بود.... چقدر گریستن بر دامانت، سحرهای مرا روشن می کرد....  چقدر دور تو گشتن... مرا آرام می کرد... چقدر چادرت را بو کشیدن...  در سلولهای قلب من، معجزه هايي عظیم، را رقم می زد.... ❄️مادر... سفره داری رمضان،  رو به پایان است.... و ما هنوز...  اجابت را از آسمان، به ضمانت نگرفته ايم... اجابت دیدار آخرین دردانه تو را.... ❄️آه مادر.... دلم برایت تنگ می شود....  برای دستان مهربان و خسته ات.... برای چشمان معصوم و عاشقت...  کاش... اذن قنوت  همه سحرهای رمضانم ، به نام نامی تو... صادر می شد... تا هییییییچ گاه، تو را در لابلاي سجاده ام، گم نکنم... ❣تو کلید همه درهای آسمانی...  چه دارد، آنکس که تو را در آغوش ندارد؟؟ مادر.... تمام هستی ام به قربان ناز یک لبخندت... چه کنم...بیشتر،  دوست بداری ام؟؟ چه کنم...بیشتر،  عاشقانه ببوسی ام؟؟ من یقین دارم...؛ راز محبت تو.... عزیز_دردانه آخر توست... که هر چه بیشتر زلیخایش شوم... بیشتر، در پیش چشمان تو، خواهم درخشید... ❄️دعایم کن... مادر دستانت را بالا بگیر.... و برایم،  ع ش ق بخواه.... عشقی... که مرا از نشستن....باز دارد... عشقی... که مرا از دم فرو بستن... باز دارد... عشقی...  که همه عالم، آنرا از نگاهم،  بخوانند...  ❣دعایم کن... عاشقت بمانم مادر.... التماس دعای فرج و شهادت سید پیمان موسوی طباطبایی
سحر بیست و هفتم.... ✍ و این.... آخرین لیلةالقدری است که خدا آنرا برای جاماندگانی چو من... ذخیره کرده است. رمضان گذشت..  و من حتی یک نگاه ویژه،  مهمان صاحب الامر زمین، نشده ام..  دویدن های صبح و شبم ، نیز، آنقدر آلوده است... که راه آسمان را برایم، باز نمی کند... ❄️اما دلخوشم...  به این سحر... شاید، امشب برایم راهی باز شد... شاید من هم، با اهل آسمان محرم شدم... شاید گوشه ای، مرا نیز... پذیرفتند... ❣امشب شاید به سوی خانه عزیز مصر که نه...، به سوى خانه عزیز اهل زمین... کوچه ای را پیدا کنم... ❄️آی اهل آسمان.... ؛ امشب کاش... نگاهم کنید.. کاش، قبولم کنید... کاش نام آلوده مرا هم،... در گوشه ای از سفره  آخرین منجی زمین،  بنویسید... به جان عزيزش قسم... فقط گدای یک نگاه ویژه اویم...  همیییییین ❄️گذشت.... همه رمضان گذشت.... و من... دور آخرین سفره های سحرم ...  همچنان،  به دنبالش، می گردم .... همچنان..... ❣اما گاه فراموش میکنم.... او همیین جاست..... و این منم... که سفره دار زمین را، گم کرده ام...  خدا کند، پیدا شوم....  خدا کندکه.... پيدايم کند..... ❣پيدايم کن.... پادشاه تنهاي زمین من.... در مهمانی رمضان هم... پيدايت نکرده ام..... التماس دعای فرج و شهادت سید پیمان موسوی طباطبایی دلنوشته_رمضان ✍ فقط دو سحر مانده.... تا جامه مهمانی مان را، از تن بدر کنیم..... یادم هست... زیباترین سحر این مهمانی، بنام نامی تو رقم خورده بود.... به نام نامی مادرم.... زهرا ❄️واااااای مادر.... حضور شما... در لابلاي مناجات های سحرم،  چقدر پررنگ بود.... چقدر گریستن بر دامانت، سحرهای مرا روشن می کرد....  چقدر دور تو گشتن... مرا آرام می کرد... چقدر چادرت را بو کشیدن...  در سلولهای قلب من، معجزه هايي عظیم، را رقم می زد.... ❄️مادر... سفره داری رمضان،  رو به پایان است.... و ما هنوز...  اجابت را از آسمان، به ضمانت نگرفته ايم... اجابت دیدار آخرین دردانه تو را.... ❄️آه مادر.... دلم برایت تنگ می شود....  برای دستان مهربان و خسته ات.... برای چشمان معصوم و عاشقت...  کاش... اذن قنوت  همه سحرهای رمضانم ، به نام نامی تو... صادر می شد... تا هییییییچ گاه، تو را در لابلاي سجاده ام، گم نکنم... تو کلید همه درهای آسمانی...  چه دارد، آنکس که تو را در آغوش ندارد؟؟ مادر.... تمام هستی ام به قربان ناز یک لبخندت... چه کنم...بیشتر،  دوست بداری ام؟؟ چه کنم...بیشتر،  عاشقانه ببوسی ام؟؟ من یقین دارم...؛ راز محبت تو.... عزیز_دردانه آخر توست... که هر چه بیشتر زلیخایش شوم... بیشتر، در پیش چشمان تو، خواهم درخشید... ❄️دعایم کن... مادر دستانت را بالا بگیر.... و برایم،  ع ش ق بخواه.... عشقی... که مرا از نشستن....باز دارد... عشقی... که مرا از دم فرو بستن... باز دارد... عشقی...  که همه عالم، آنرا از نگاهم،  بخوانند...  دعایم کن... عاشقت بمانم مادر.... جامانده التماس دعای فرج و شهادت سید پیمان موسوی طباطبایی
سحر بیست و هشتم.... ✍ دلم می لرزد خدا.... فقط یک سحر دیگر تا سوت پایان باقی مانده است... ❄️دلم می لرزد خدا.... از شیطانی که پشت دروازه های رمضان، کمین کرده است...  از دنیای شلوغی،  که منتظر است، چنان مشغولم کند، که تو را در  هیاهوی روزهايش، گم کنم..  از نفس خبیثی،  که آرامش امروزش را،  حاصل عبادت هایش می داند...نه حاصل عنایت هايت!!!  ❄️خدا..... دلم، تو را برای همیشه می خواهد... آغوش گرم و بی همتای تو را... که آرامشش را حتی در آغوش مادرم نیز، تجربه نکرده ام... من....از دنیای بدون تو... می ترسم...  از شبهای سیاهی که نور یاد تو، دلم را روشن نمی کند... از روزهای سپيدي.. که بدون هم نفسی با تو...تاریک ترین لحظه های عمر من هستند... ❄️قلبم...  بهانه های لحظه وداع را آغاز کرده است..  و دستانم... لرزش ثانیه های وداع را، پیش کشیده اند... ❄️چه کنم...؟ بی سحرهای روشن...؟ بی زمزمه های ابوحمزه...؟  بی اشکهای افتتاح.... ؟ ❣نرو از خانه ما....دلبرم.. نرو... من بی تو...از پر کاهی سبک ترم...که به اشاره ای، اسیر دست شیطان می شود...  ❄️نرو از خانه ما.... بمان....همین جا....در لابلاي تارو پود سجاده ای که به نگاهت خو گرفته است... ❄️بمان..... من....بی تو.... فقیرترین انسان عالمم...خداااا التماس دعای فرج وشهادت در شبهای پایانی ماه مبارک سید پیمان موسوی طباطبایی