🔴 #حکایت
💖 رستگاری به راحتی آب خوردن...!
✍ داوود رقّی می گوید:
من در خدمت امام صادق (ع) بودم که ایشان آب طلب کردند. پس از آنکه آن را نوشیدند، دیدم که بغض گلویشان را گرفت و چشمانشان پر از اشک شد.
سپس به من فرمودند:
ای داوود نفرین خداوند بر قاتل حسین(ع)،
هر بنده ای که آبی بنوشد و از حسین(ع) و خاندان او یاد کند و بر قاتل وی نفرین فرستد، خداوند در پرونده وی:
صد هزار نیکی بنویسد و
صد هزار بدی از آن پاک کند و
مقام او را صد هزار درجه بالا برد و
گویا صد هزار برده آزاد کرده باشد.
خداوند چنین بنده ای را در روز قیامت با دلی خنک محشور می گرداند.
📚 کافی ج 6 ص391
🌹 @dobare_zendegi 🌹
4_5875042986324134496.mp3
7.91M
#مهدویت
▫️این مرد، هرشب مهمان خانهٔ امام زمانش میشود!!
#حکایت زیبای عابد هندوستان
به مناسبت سالروز ولادت #امام_کاظم_علیه_السلام 💐
📚کافی ج۱ ص۴۸۱.
🌹 @dobare_zendegi 🌹
📜#حکایت
💠امام باقر عليه السّلام فرمود:
در زمان حضرت هود عليه السّلام عدّه اى گرفتار قحطى شدند، آنان نزد هود رفتند تا دعا كند خداوند باران رحمتش را نازل كند، در اين هنگام پير زنى بد زبان و فحّاش از منزل هود خارج شد و گفت: چرا هود براى خودش چنين دعايى نمىكند؟
مردم گفتند: ما را به نزد او ببر، گفت: او اكنون در ميان مزرعه مشغول آبيارى است، به آنجا برويد، ما نزد او رفتيم، هود هر قسمتى را كه زراعت مىكرد مى ايستاد و دو ركعت نماز مىخواند، در اين هنگام هود متوجه آنان گشت و گفت: حاجت شما چيست؟
گفتند: ما براى حاجتى آمديم ولى چيزى شگفت انگيزتر از حاجت خود مشاهده كرديم.
گفت: چه ديديد؟ گفتند: پير زن بد زبان و فحّاشى را ديديم كه از منزلت خارج شد و بر سر ما فرياد كشيد.
فرمود: او همسر من است و من دوست دارم كه سالها زنده بماند.
گفتند: اى پيامبر خدا! چرا خواهان طول عمر او هستى؟
گفت: زيرا هيچ مؤمنى نيست، جز آنكه كسى را دارد كه اذيّتش كند، من هم خدا را شكر مىكنم كه اذيّت كننده ام را زير دستم قرار داده، و اگر چنين نبود كسى بدتر از او بر من مسلّط مىشد.
📚 مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، ص 287-288
🌹 @dobare_zendegi 🌹
🔴 #حکایت
💖 رستگاری به راحتی آب خوردن...!
✍ داوود رقّی می گوید:
من در خدمت امام صادق (ع) بودم که ایشان آب طلب کردند. پس از آنکه آن را نوشیدند، دیدم که بغض گلویشان را گرفت و چشمانشان پر از اشک شد.
سپس به من فرمودند:
ای داوود نفرین خداوند بر قاتل حسین(ع)،
هر بنده ای که آبی بنوشد و از حسین(ع) و خاندان او یاد کند و بر قاتل وی نفرین فرستد، خداوند در پرونده وی:
صد هزار نیکی بنویسد و
صد هزار بدی از آن پاک کند و
مقام او را صد هزار درجه بالا برد و
گویا صد هزار برده آزاد کرده باشد.
خداوند چنین بنده ای را در روز قیامت با دلی خنک محشور می گرداند.
📚 کافی ج 6 ص391
🌹 @dobare_zendegi 🌹
🔴 #حکایت
💖 رستگاری به راحتی آب خوردن...!
✍ داوود رقّی می گوید:
من در خدمت امام صادق (ع) بودم که ایشان آب طلب کردند. پس از آنکه آن را نوشیدند، دیدم که بغض گلویشان را گرفت و چشمانشان پر از اشک شد.
سپس به من فرمودند:
ای داوود نفرین خداوند بر قاتل حسین(ع)،
هر بنده ای که آبی بنوشد و از حسین(ع) و خاندان او یاد کند و بر قاتل وی نفرین فرستد، خداوند در پرونده وی:
صد هزار نیکی بنویسد و
صد هزار بدی از آن پاک کند و
مقام او را صد هزار درجه بالا برد و
گویا صد هزار برده آزاد کرده باشد.
خداوند چنین بنده ای را در روز قیامت با دلی خنک محشور می گرداند.
📚 کافی ج 6 ص391
🌹 @dobare_zendegi 🌹
📜#حکایت
💠امام باقر عليه السّلام فرمود:
در زمان حضرت هود عليه السّلام عدّه اى گرفتار قحطى شدند، آنان نزد هود رفتند تا دعا كند خداوند باران رحمتش را نازل كند، در اين هنگام پير زنى بد زبان و فحّاش از منزل هود خارج شد و گفت: چرا هود براى خودش چنين دعايى نمىكند؟
مردم گفتند: ما را به نزد او ببر، گفت: او اكنون در ميان مزرعه مشغول آبيارى است، به آنجا برويد، ما نزد او رفتيم، هود هر قسمتى را كه زراعت مىكرد مى ايستاد و دو ركعت نماز مىخواند، در اين هنگام هود متوجه آنان گشت و گفت: حاجت شما چيست؟
گفتند: ما براى حاجتى آمديم ولى چيزى شگفت انگيزتر از حاجت خود مشاهده كرديم.
گفت: چه ديديد؟ گفتند: پير زن بد زبان و فحّاشى را ديديم كه از منزلت خارج شد و بر سر ما فرياد كشيد.
فرمود: او همسر من است و من دوست دارم كه سالها زنده بماند.
گفتند: اى #پيامبر خدا! چرا خواهان طول عمر او هستى؟
گفت: زيرا هيچ مؤمنى نيست، جز آنكه كسى را دارد كه اذيّتش كند، من هم خدا را شكر مىكنم كه اذيّت كننده ام را زير دستم قرار داده، و اگر چنين نبود كسى بدتر از او بر من مسلّط مىشد.
📚 مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، ص 287-288
🌹 @dobare_zendegi 🌹
🔴 فرق مومن و غیر مومن
#حکایت
⏰زمان در برزخ
نسبت به مومنان زودتــــر از دنیا
و نسبت به گناهکاران دیرتر میگذرد
✨حکایتی جالب از حضور حضرت علی "ع"در قبرستان وادی السلام
حضرت علی(ع) با یاران خود به قبرستان وادی السلام رفتند،
بر سر قبری ایستادند و فرمودند:
ای بنده خدا به اذن خدا از جای برخیز یاران او دیدند فردی با محاسن سفید از قبر خارج شد و سلام داد.
حضرت فرمود: چند سال است از دنیا رفته ای ؟
پاسخ داد:
به سال نرسیده
فرمودند: چند ماه است؟
گفت: به ماه نرسیده
فرمودند: چند روز؟
گفت: روز هم نشده، شاید ساعتی گذشته .
حضرت برای او دعا کرد و آن مرد به قبر بازگشت بعد به یاران خود فرمود:
این پیرمرد صدسال است که از دنیا رفته ولی چون در بهشت برزخی بوده طول زمان در عالم برزخ برای او کمتر از ساعت بوده است.
🔹سر قبر دیگری رفتند و صاحب قبر را صدا زدند شخص سیاه روی با حالتی زار و خسته از قبر بلند شد
سلام کرد و همان سوال ها را حضرت از او پرسید و درنهایت آن مرد جواب داد 100 سال بر من گذشته حضرت او را نیز دعا کرد و آن فرد به قبر بازگشت .
سپس به یاران خود گفت این مرد را یک ساعت نمیشود که دفن کردند ولی کثرت گناهان و عذاب های قبر زمان را بر او طولانی نشان داده.
🔻بعد فرمودند همین است فرق مومن و غیر مومن.این است که از برخی روایات برمی آید که کل عالم برزخ برای اولیای خدا و مومنین بیش از سه روز نیست!
📚 منبع : کتاب برزخ و نفخه صور
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
استغفرالله ربی واتوب الیه... یا علی ابن ابی طالب ادرکنی
🌸ᬼ⃝⃮ː۪۪۪۪ٜ۫۫۫۫۬❈🌸ᬼ⃝⃮ː۪۪۪۪ٜ۫۫۫۫۬❈🌸ᬼ⃝⃮ː۪۪۪۪ٜ۫۫۫۫۬❈🌸ᬼ⃝⃮ː۪۪۪۪ٜ۫۫۫۫۬❈
🌹 @dobare_zendegi 🌹
اثر اهانت به مرجع تقلید
آیت الله العظمی محمد علی گرامی:
مرحوم [آیت الله] آقای داماد برایم نقل کردند:
در یک روز برفی، که مرحوم حاج شیخ [عبدالکریم حائری یزدی] برای درس میآمدند، یکی از اعضای آستانه حضرت معصومه سلام الله علیها که در یکی از مقبرهها با دوستان خود نشسته بود، بلند میگوید: این شیخ را ببین که در این روز برفی هم دست از دکانداری خود برنمیدارد!
از قضا همان روز مبتلا به دل درد میشود و بالاخره، به حاج شیخ متوسل میشوند، ایشان میفرمایند: من از حق شخصی خودم گذشتم، ولی حساب مرجعیت فقط به من مربوط نمیشود!
بالاخره، آن شخص همان شب مُرد!
در عمر خودم کسانی را دیدهام که به برخی مراجع بسیار توهین کردند و جوانمرگ شدند!
📚 خاطرات آیتالله گرامی، صفحه ۹۹
🕍 تصویر مزار آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری
#حکایت
🌹 @dobare_zendegi 🌹
🔻شراب خوار و غذای روضه امام حسین علیه السلام
◽️آقا رضا برهان:
مدتی قبل با چند تن از رفقا ، برای زیارت و فاتحه به قم مشرف شدیم
▫️قبلا هماهنگ کرده بودند که برای صرف ناهار به منزل فلان شخص برویم و همان جا هم استراحت کنیم
▫️آن شخص از دوستان قدیمی محل ما و از بچه های مسجد لرزاده تهران بود که در حال حاضر در شهر مقدس قم سکونت دارند
▫️پس از زیارت وقتی به منزل ایشان رفتیم، دیدیم که هنوز که هنوز است عکس مرحوم حاج شیخ علی اکبر برهان را روی طاقچه منزل خود گذاشته است
▫️علت آن را جویا شدیم گفت: من تا آخر عمرم هر جا بروم این عکس را با خود می برم
▫️گفت: من خاطره ای از مرحوم برهان دارم که تا عمر دار فراموش نخواهم کرد و همین موضوع باعث شد که زندگی من از این رو به آن رو شود
▫️ما جوان بودیم سرمان داغ بود گاه گاهی هم شراب می خوردیم شبی که شب عاشورا یا تاسوعا بود من به آن پذیرایی و خرجی که برای شهادت امام حسین می دادند نرسیدم و وقتی که رفتم و گفتم: به من هم شام بدهید ، گفتند: شام تمام شده ، اگر هم داشتیم به توی عرق خور
که نمی دادیم
▫️در همین میان دیدم که دو تا سینی غذا به طرف خانه آقای برهان رفت با خودم گفتم: می گویند غذا ندارند اگر ندارند پس این غذا چیست که به خانه آقای برهان می رود؟! اگر هم هست چرا به ما نمی دهند؟! عیبی ندارد خداحافظ
با ناراحتی به خانه رفتم ولی پس از حدود یک ربع الی نیم ساعت دیدم درب خانه را می زنند تا در را باز کردم دیدم مرحوم حاج شیخ علی اکبر برهان است با سینی غذای امام حسین (علیه السلام)
ظرف غذا را به من دادند و رفتند
▫️بعدها فهمیدم برخی به ایشان گفته بودند که حاج آقا این شخص عرق خور است فرموده بودند: عیبی ندارد ظرف او را هم بیاورید خودم می شویم.
▫️همین رفتار مرحوم آیت الله شیخ علی اکبر برهان چنان بر روی وی تاثیر گذاشته بود که در حال حاضر از صالحان است.
#حکایت
🌹 @dobare_zendegi 🌹
🔺 آلـوده هـا، لـبِ حـوض مـینـشـیـنـنـد❗️
◽️مرحوم استاد علی صفایی حائری، پايان ماه و اول ماه بعد خود را به مشهد مىرساندند و مىفرمودند:
◽️اگر جسمِ آدمی با دو روز حمام نرفتن بو مىگيرد، روح با يك نيتِ بد، سياه و كِدر مىشود.
◽️به همين خاطر به امام رضا-سلام الله علیه- پناه مىبردند. ایشان میفرمودند:
در زيارت يكشنبه حضرت زهرا- سلام الله علیها- آمده است: «اِنّا قد طًهُرنا بولايتهم»؛ ما با ولايت آنان تطهير مىشويم
◽️و زيارت امام رضا-ع- مثل حمام است. و با اين نياز، به درگاه امام مىشتافتند.
◽️روزى يكى از مريدانِ مشهدىشان به ایشان گفته بود: بياييد منزل ما، خدمتتان باشیم! ايشان از آدرس خانه آن جوان پرسيده، دیده بودند از حرم دور است،
◽️فرموده بودند: نه! دور است. من جايى دور و بَرِ حرم مىخواهم! گفته بود:چرا اين قدر نزديك؟ فرموده بودند:
آخر آلودهها، لبِ حوض مىنشينند!
◽️ایشان آن قدر يقين به رأفت و دستِ گشايشگرِ آقا داشتند كه وقتى گدايى در نزديكىِ حرم امام رضا(ع) از او چيزى خواست- با آن همه دست و دلبازیش که معروف بود- محل نگذاشتند و اعتنايى نکردند.
◽️وقتى اصرار فقير را ديدند فرمودند:
خیلی بىسليقهاى! آدم در كنار دريا، از يك پيتِ حلبى، آب نمىخواهد!
____
#حکایت
🌹 @dobare_zendegi 🌹
ما را از ماه رجب انداختی!
جعفردايى خدمتگزار آقاجان:
روزی آقاجان (آیت الله کوهستانی) از من خواست سری به آسياب آبى ايشان بزنيم.
با هم حركت كرديم و پس از رسيدن و استراحتى كوتاه، آقا آسيابان را خواست و به او گفت: «چند روز قبل آرد چه كسی را به منزل ما فرستادی؟»
آسيابان گفت: «شخصی که ظاهراً متمكن و بهايىمسلک بود، گندم خوبى داشت و آردش بسيار سفيد بود و من مزدی آن را برای شما فرستادم»
تا اين جمله را گفت، آقاجان چهرهاش تغيير كرد و با عصبانيت فرمود: «مؤمن! ما را از فضيلت ماه رجب محروم كردی!»
آقاجان، مدتی قلبش اقبال و رغبت چندانى به عبادت نداشت و مانند گذشته از عبادت و نمازش لذت نمی برد
در فكر و انديشه بود كه اين نقطه تاريک را بيابد: ابتدا از خانواده پرسيد که از كسی آرد قرض گرفته يا از آرد وَقفی استفاده كردهاند يا کسی نان و غذايی به منزل آورده است؟ وقتى از منزل مطمئن شد
سراغ آسيابان را گرفت و متوجه شد كه اين عدم رغبت، از آردی است كه آسيابان برای او فرستاده بود.
📚 برقله پارسایی، ص ۱۱۳
🕍 مزار . مشهد ، حرم مطهر امام رضا سلام الله علیه ، رواق دارالسیاده
#حکایت
🌹 @dobare_zendegi 🌹