اگر چه بین من و تو هنوز دیوار است
ولی برای رسیدن بهانه بسیار است
بـــــرآن سریــم کزین قصـــــه دست برداریم
مگر عزیز من! این عشق دستبردار است
کسی به جز خودم ای خوب من چه میداند
کـــه از تــــو، از تو بریدن چقدر دشوار است
مخــــواه مصلحتاندیش و منطقـــی باشم
نمیشود به خدا، پای عشق در کار است
تـــو از سلالهی سوداگران کشمیری
که شال ناز تو را شاعری خریدار است
در آستانـــهٔ رفتـــن، در امتداد غــــروب
دعای من به تو، تنها، خدانگهدار است
کسی پس از تو خودش را به دار خواهد زد
کـــه در گزینشِ این انتخـــاب، ناچـــار است
همان غروب، غریبانه گریه خواهی کرد
برای خاطرههایـــی کــه زیرآوار است
#محمد_سلمانی
@dobeit | دو بیت شعر
هر حرف از دلت بشکوفد غزل شود
هر خنده از لبت بتراود عسل شود
يک لحظه عاشقانه به هستی نگاه کن
تا رنگ هرچه هست به آبی بدل شود
بگذار در مباحث تفسير چشم تو
بين مفسران معاصر جدل شود
در گوشِ اين زمانه بخوان رمز عشق را
بگذار تا مسائل بغرنج حل شود
خوبی کن آن قَدَر که بدی ديدهای ز ما
تا هر عمل مساوی عکسالعمل شود
شعری برای گرمی آغوش من بخوان
تا لذت حضور تو ضربالمثل شود
#محمد_سلمانی
@dobeit | دو بیت شعر