ابر میآمد به چشم از دور اما دود بود
آنچه "اشک شوق" دیدی "گریه بدرود" بود
بوسه با لبخند تیری کارگرتر میشود
خنجری خوردم در آغوشت که زهرآلود بود
گرچه باید سیب میافتاد روزی از درخت
باز هم قدری برای دلبریدن زود بود
از جهان غیر از زیان چیزی ندیدم، روزگار
آنچه کم میکرد بیش از آنچه میافزود بود
ساقی قسمت قرارش عدل بود اما چرا
هرکه را دیدم ز سهم خویش ناخشنود بود
هرکه با ما بود ما را عاقبت تنها گذاشت
چاکر عشقم که هرجا نامی از ما بود، بود
#فاضل_نظری
@dobeit | دو بیت شعر
14.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏠 #پنجره | امشب؛ اشکهای رهبر انقلاب هنگام خواندن شعری برگرفته از آخرین مکالمه بیسیم شهید حاج احمدکاظمی با شهید آقامهدی باکری در چهلمین سالروز شهادت شهید باکری در دیدار امشب شاعران
احمد کجایی؟ کاش اینجا میشدی ای کاش
یک دم شریک محفل ما میشدی ای کاش
احمد در اینجا چیزهایی تازه میبینم
با من دمی گرم تماشا میشدی ای کاش
احمد بیا بیسیم مهدی از نفس افتاد
مهدی شفیع محشر ما میشدی ای کاش
اسفند روز بیست و پنجم سال ۶۳
۴۰ سال رفت ای کاش پیدا میشدی ای کاش
📥 مطلب مرتبط: نماهنگ مهدی؛ احمد؛ بهشت | نماهنگ اکسیری که باکری را ساخت
@dobeit | دو بیت شعر