eitaa logo
دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
10.6هزار دنبال‌کننده
554 عکس
70 ویدیو
4 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال اشعار آیینی حسینیه: 👉 @hosseinieh_net با کمالِ احترام، تبادل و تبلیغ نداریم🙏🌹 کانال ما در تلگرام: 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://t.me/dobeity_robaey
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
🌷 را خدمت حضرت حانیه (دلسوز فرزندان)، رحیمه (با محبت)، مکرمه (بزرگوار)، عطوفه (با عاطفه)، حکیمه (با حکمت)، مشکات نور الله (چراغدان نور الهی)، ولیة الله (دوست خدا)، سیده‌ی نساءِ دو عالم فاطمه‌ی زهرا (س)، تبریک عرض می‌کنیم. هیئت کلاسِ حضرتِ زهرا برای ماست جز او کسی معلم مکتب نمی‌شود @hosenih
لب تشنه سویِ آب حیات آمده بود یعنی به اُمیدِ برکات آمده بود ای من بفدای آن همه معرفتِ آن پیرزنی که از دهات آمده بود @dobeity_robaey
به امید در حسین جان... تا کی به تو از دور سَـــلامی برسانم؟! جانْ بی‌تو به‌لَب آمده، ای پاره‌ی جانم! ✍ @hosenih @dobeity_robaey
به امید در حسین جان... مرا نبود به جز دیدن تو راه نجات به من بدونِ تو، الفاتحه مع الصلوات @dobeity_robaey
بر خاک ضعیف اگر توان می‌بخشد سرسبزی اگر به بوستان می‌بخشد رزقی که خدا به این و آن می‌بخشد از برکت "صاحب الزمان" می‌بخشد @dobeity_robaey
با يادِ غم حمزه دلي صابر نيست افسوس كه آن حريم را حائر نيست فرمود پيمبر كه جفا كرده به من هر زائر من كه حمزه را زائر نيست ✍مرحوم @dobeity_robaey
نبود مردِ نبردِ تو در اُحُد اَحَدی چرا که ذکر لَبت بود «یا علی مددی» @dobeity_robaey
آن‌روز که روزِ غُربت حیدر بود خون بر جگرِ دخترِ پیغمبر بود یارانِ علی به یک‌دگر می‌گفتند ای کاش که زنده حمزه و جعفر بود ✍استاد امیرالمومنین(ع) فرمودند: أَمَا وَاللهِ لَوْ أَنَّ حَمْزَةَ وَجَعْفَراً کَانَا بِحَضْرَتِهِمَا مَا وَصَلاَ إِلَی مَا وَصَلاَ إِلَیْهِ،وَ لَو کانا شَاهِدَیهِما لاتَبَقا نَفسَیهِما ترحمه: آگاه باشید! سوگند به خدا! اگر حمزه و جعفر(ع) زنده وحاضر بودند، آن دو نفر به آن مقام نمی رسیدند، و اگر حمزه و جعفر شاهد و ناظر بودند، آن دو نفر، جان سالمی به در نمی بردند. 📚الکافی، ج‏8، ص190 @dobeity_robaey
آغوش تو یادآور آغوش خداست درگاه تو درگاه اجابت دعاست آنقدر که عطر سیب دارد حرمت انگار حریمت حرم کرببلاست ✍ @dobeity_robaey
بیچاره ما که گرچه عزیزیم نزدِ خلق چیزی که پیش دوست نداریم آبروست @dobeity_robaey
به‌مناسبت ١٧ شوال، سال‌روز فاتح بَدر و خَندق و خِیبر اَسدالله! مُرتضی! حِیدر! ✍استاد @dobeity_robaey
به‌مناسبت ١٧ شوال، سال‌روز با رقصِ شمشیرت علی، دشمن فراری می‌شود هر ضربه‌ای که می‌زنی، آن ضربه کاری می‌شود @dobeity_robaey
به‌مناسبت ١٧ شوال، سال‌روز به یک ضربت که در خندق زدی، در برقِ شمشیرت جهانی را به لب «اَهلاً و سَهلاً مَرحَبا» دیدم ✍استاد @dobeity_robaey
گر دَم ز ولایش نزنم، می‌میرم گر پَر به هوایش نزنم، می‌میرم در هَر نفسی علی‌علی می‌گویم یک‌لحظه صدایش نزنم، می‌میرم@dobeity_robaey
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
روضه‌ی مادرِ سادات به‌مناسبت سال‌روزِ گر «علی» پیکر یک عَبْدُوَد انداخت به خاک پُشتِ دَر «فاطمه» درگیرِ چهل عَبْدُوَد است @hosenih
از دستِ دوتا پایِ فلج خسته شديم از راهِ دراز و بارِ کج خسته شديم در عشق، هزار دسته‌گي افتاده‌‌ست عَجِّل لِوَلیَّکَ الفَرَج! خسته شديم! ✍ @dobeity_robaey
بخشی از ؛ ؛ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اخْتِمْ لِي بِخَيْرٍ با آل علی رها ز غیرم کردی در کوچه‌ی کربلا زُهیرم کردی من را به حسین وصل کردی یارب صد شکر که عاقبت بخیرم کردی @dobeity_robaey
من مثل تو و تو مثلِ من چشم به راه ما چشم به راه مردی از کوچه‌ی ماه بگذار دوباره جمعه را صرف کنیم ندبه، گریه، عهد، فرج... باز گناه! @dobeity_robaey
در ندبه نشستیم و دعایت کردیم یک عمر فقط گریه برایت کردیم هر روز غریب‌تر شدی از وقتی محدود به روز جمعه‌هایت کردیم! @dobeity_robaey
دلم آشفته و غم بی‌امان است نگاهم خسته، چشمم نيمه‌جان است کجايی ای پناهِ بی‌پناهان! زمانه با دلم نامهربان است @dobeity_robaey
ما منتظران همیشه مشغول دعا هستیم شبانه‌روز در ذکر و ثنا بی آن‌که به سویت قدمی برداریم یک عُمْر صدا زدیم: آقا تو بیا! @dobeity_robaey
امشب از دردِ‌ عشق سرشاریم آتشی داغ، در نهان داریم هم‌نوا با امامِ منتظران اشک بر دیده و عزاداریم مرقدش تکه‌ای زِ افلاک است مدفنِ چار پیکرِ پاک است در حقیقت بقیع، ویران نیست سینه‌ی ماست این‌چنین چاک است باغ همراهِ برگ و بارش سوخت برگ‌ریزان شد و بهارش سوخت خانه نه،... بلکه "مهبطِ وحی" است آن‌چه آن‌روز در کنارش سوخت دلِ بی‌تابِ شیعه را خون کرد بر پلیدیِ خویش افزون کرد لعن و نفرین به قاتلش منصور تیغ را از غلاف بیرون کرد هرچه شمشیر را نشان می‌داد منصرف می‌شد و امان می‌داد... ...عاقبت زهر کارِ خود را کرد ششمین نور، داشت جان می‌داد جام را سرکشید و رفت از حال سینه‌اش از مَلال مالامال آخرین لحظه یادِ جدش بود: السلام ای قتیلِ در گودال! خوب شد باز تشنه‌کام نشد هدفِ سنگِ پشتِ بام نشد رشته‌های رگِ بریده‌ی او... سخنم باز هم تمام نشد ✍ @dobeity_robaey
شیعه هرچه دارد از نور امام صادق است دین به نام صادق است هرنفس حب الحسین تنها کلام صادق است دین به نام صادق است ✍ @dobeity_robaey
از جنت البقیع عنایت به ما کنند "آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند" @dobeity_robaey
اصلاً این مرد مگر پای دویدن دارد؟! پیرمردی كه خمیده‌ست، كشیدن دارد؟! @dobeity_robaey