eitaa logo
دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
10.2هزار دنبال‌کننده
534 عکس
67 ویدیو
4 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال اشعار آیینی حسینیه: 👉 @hosseinieh_net با کمالِ احترام، تبادل و تبلیغ نداریم🙏🌹 کانال ما در تلگرام: 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://t.me/dobeity_robaey
مشاهده در ایتا
دانلود
عمامه‌ی پیغمبر بر سر دارد او یک‌تنه عزم دفع لشگر دارد این شیر، علی‌بن‌حسین‌بن‌علی است شمشیر منافق‌کش حیدر دارد... سوز جگر از دل به زبان آمده بود بابا سوى ميدان، نگران آمده بود جانى شد و بر تن على جان بخشيد آن لب كه ز تشنگى به جان آمده بود در جلوه شدند ماه و مهتاب از هم دل برده به یک نگاه بی‌تاب از هم از هر دو عقیق لب، عطش می‌جوشید دو تشنه ولی شدند سیراب از هم! خشکیده لب علیّ اکبر بوسید تر کرد لبی و، جام کوثر بوسید در روی علی جمال جدّش را دید نیّت کرد و، لب پیمبر بوسید این روح مصّور است«ارباً ارباً»ست یا جسم پیمبر است«ارباً ارباً»ست؟ این کیست که لرزانده دل اهل حرم؟ آه این علی اکبر است«ارباً ارباً»ست منشق شده چون جدّ تو، فرق سر تو قطعه قطعه شده تن اطهر تو ارباً ارباً جسم تو، هم چون دل من قرآن ورق ورق شده، پیکر تو ✍ @dobeity_robaey
آه است به روی لب عالم، آه است هنگام وداع سخت مهر و ماه است این اشک حسین بر علی‌اکبر نیست بر پیکر صدچاکِ رسول‌الله است@hosseinieh_net
عدو خنجر به قلب پاره می‌زد  غمت آتش به سنگ خاره می‌زد  به چشم خویش دیدم جان بابا  که از فرق تو خون فواره می‌زد ✍ @dobeity_robaey
دنبال صدای دلبرم افتادم با سر به کنار اکبرم افتادم تا پهلوی نیزه خورده‌اش را دیدم یک لحظه به یاد مادرم افتادم@dobeity_robaey
عاقبت بین عبایی جگرم را بُردم با چه وضعيتی آخر پسرم را بُردم@dobeity_robaey
آماج هزار تیغ و خنجر شده‌ای ارباً اربا،‌ گسسته‌پیکر شده‌ای یک دشت گل سرخ به خاک افتاده اکبر بودی چقدر اصغر شده‌ای نقاشی اثر @dobeity_robaey
دو چشم تو مُحَرّم در مُحَرّم پر از اندوه و اشک و حزن و ماتم فقط یک حرف از غم‌هات کافی‌ست ز یادم می‌رود غم‌های عالم بُوَد ذکر سوارانت: اباالفضل شود لبیک یارانت: اباالفضل فرات خون شده چشمان عالم بیا جان عموجانت اباالفضل بیا تا قلب خسته جان بگیرد بیا تا غصه‌ها پایان پذیرد بیاور با خودت مشک عمو را بیا تا کودکی عطشان نمیرد بیا آرام کن چشم تری را نگاه نیمه جان و پرپری را شده چشمان مقتل حلقهٔ اشک بیا و پس بگیر انگشتری را ✍ @dobeity_robaey
شده تسبيحِ باران: يا اباالفضل نوای چشمه ساران: يا اباالفضل اگر که تشنگی جان بر لبت کرد بگو با کام عطشان: يا اباالفضل ✍ @dobeity_robaey
در غزه، هزار طفل غمگین، تشنه‌است صد لاله و صدهزار نسرین، تشنه‌است برگرد و برای کودکان آب بیار! یا حضرتِ عباس! فلسطین تشنه‌است ✍ @dobeity_robaey
بیا زائر! بیا با اشک و احساس بپرس از برگ برگ شاخه‌ی یاس فدای قد و بالای رشیدت چرا یک قبر کوچک داری عباس :: خمیده آسمان در حیرت افتاد به خاک گرم، کوه غیرت افتاد ندارد دست، پیش رو بگیرد ندارد دست، پس با صورت افتاد :: سرش، با تیغ تا ابرو شکسته دلش، مانند فرق او شکسته شکسته استخوانِ بازوی او شبیه مادرِ بازو شکسته :: چه گرم است این عزا با العطش‌ها گرفته خیمه‌ها را العطش‌ها خدایا با دل سقا چه کرده نوای العطش‌ها العطش‌ها :: به یاد مشک و دریا روضه‌ی ماست غمش امروز و فردا روضه‌ی ماست قیامت هم، دو تا دست بریده به روی دست زهرا روضه‌ی ماست :: امید خیمه‌های نا امید است بریده دست و پای این شهید است بگو با زائران این قبر کوچک مزار یک علمدار رشید است ✍ @dobeity_robaey
تو را هربار با احساس می‌خواند تو را هرلحظه‌ی حساس، می‌خواند همین بس در مقام تو که ارباب «بِنَفسی اَنتَ یاعَباس» می‌خواند@dobeity_robaey
نگاه او دل از ارباب می‌بُرد ز چشم اهل کوفه خواب می‌بُرد اگر سقا به باران امر می‌کرد تمام کربلا را آب می‌بُرد@dobeity_robaey
گفت آن که دل تیر ندارد برود یا طاقت شمشیر ندارد برود فرداست که این بیشه شود لجّۀ خون هرکس جگر شیر ندارد برود ✍ @dobeity_robaey
الهی زخم باغت را نبینم خموشی چراغت را نبینم اگرخواهی نمیرد زینب تو دعاکن تاکه داغت را نبینم@dobeity_robaey
یاران حسین با خطر می‌مانند امثال حبیب، بیشتر می‌مانند این بار چراغ خیمه خاموش شود از مدعیان چند نفر می‌مانند ✍ @dobeity_robaey
هم قامت «عدل» را خمیدند آن‌روز هم قلب «معاد» را دریدند آن‌روز «توحید» و «نبوت» و «امامت» را نیز با خنجر کُند، سر بریدند آن‌روز @hosseinieh_net
با نعل تازه حُرمت دیرینه‌ای شکست ناحیه‌ی مقدسه‌ی سینه‌ای شکست@hosseinieh_net
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
شاید همین ساعت‌ بود که... بر پا شده ولوله، خدا رحم کند کمتر شده فاصله، خدا رحم کند معصومیت از حرم به میدان آمد زانو زده حرمله... ... ... ... ... @hosseinieh_net
دل من داغدار رفتن توست به روی خاک این صحرا تن توست تمام گرگ‌ها در قتلگاه‌اند چه دعوایی سر پیراهن توست@dobeity_robaey
خدایا عمر من پایان گرفته؟ و یا باران اَلرَّحمان گرفته؟ مگر این دشت احیا دارد امشب؟ که هر نیزه به‌ سر قرآن گرفته! @dobeity_robaey
پس از حسین کَز او خوب‌تر تراب ندیده چه‌ها گذشت به زن‌های آفتاب ندیده@dobeity_robaey
در کوفه دلت شکست از درد و بلا در شام شکست حرمتت واویلا آنقدر بلا به جانت آمد... گفتی: "ای کاش که مادرم نمی‌زاد مرا" با گریه تمام روز تو شب شده بود از هرم بلا، تنت پر از تب شده بود با دیدن "بوریا" به خود می‌گفتی ای کاش تنش کمی مرتب شده بود ✍ @dobeity_robaey
بیاور با خودت نور خدا را تجلی‌های مصباح الهدی را به پا کن کربلایی در دل ما تو که تا شام بردی کربلا را ✍ @dobeity_robaey
همینکه آب می‌دید گریه می‌کرد یه طفلو خواب می‌دید گریه می‌کرد میون کوچه بازار مدینه اگه قصاب می‌دید گریه می‌کرد@dobeity_robaey
شبِ شادی، شبِ غم گریه می‌کرد به اندوهی دمادم گریه می‌کرد کتاب عمر او تقویم روضه است محرم تا محرم گریه می‌کرد@dobeity_robaey