#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
ما از لب مسیح شنیدیم این سخن
«صد مرده زنده می شود از ذکر»یاحسن
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
@dobeity_robaey
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
این بی حرمی دلیل دارد
تو خاک نشین کوچه هایی...
شاعر: #قاسم_نعمتی
@dobeity_robaey
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
هفتاد چوب تیر به تابوت من نشست
ای وای مادرم چه کشیدی ز میخ در
شاعر: #جواد_کلهر
@dobeity_robaey
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
دیوار و در و روضه ی مادر کوچه
پرپر شـدن سـوره ی کـوثر کوچه
لاحــول ِ و لا قــوة ِ الا بالـلّـه ...
والله ِ حسن شهیـد شد در کوچه
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
@dobeity_robaey
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
به قصد قُرب فدایی شدن بس است فقط
به پای شمع سحر،سوختن بس است فقط
برای توشه ی روز قیامت نوکر
دو قطره اشک عزای حسن بس است فقط
شاعر: #بردیا_محمدی
@dobeity_robaey
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
به شعله های سحرگاهِ "عشق"تن بدهند
اگر به شبپَره ها اذن سوختن بدهند
دو ماه گریه برای حسین کردم تا
جوازِ اشک عزای حسن به من بدهند
شاعر: #بردیا_محمدی
@dobeity_robaey
#امام_رضا_ع_شهادت
با کار و دل و پای فلج رو کردیم
از بهر گشایش و فرج رو کردیم
اینجا همه با دست تهی، چشم پُر اشک
بر روضهی ثامنالحجج رو کردیم
شاعر: #سیدهاشم_وفایی
@dobeity_robaey
#امام_رضا_ع_شهادت
چون سرو که بر زمین فتاد افتادی
دلتنگ شدی یاد جواد افتادی
مانند علی که سمت زهرا میرفت
بر روی زمین تو هم زیاد افتادی
*
مامون چه نمود و تو چه دیدی ای وای
کاین گونه به حجرهات رسیدی ای وای
فهمید اباصلت چه آمد به سرت
تا دید عبا به سر کشیدی ای وای
*
از بس که به حجره تو غریب آمدهای
گردید بدل حجره به ماتمکدهای
تا جان بدهی به خاک مانند حسین
فرش کف حجره را کناری زدهای
شاعر: #مهدی_مقیمی
@dobeity_robaey
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
با روی گشاده آمده تا مشهد
دل را به تو داده آمده تا مشهد
آنکس که فلج بود و شفایش دادی...
با پای پیاده آمده تا مشهد
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
@dobeity_robaey
#امام_رضا_ع_مدح
عاشقان دور حرم عشق و صفا را دیدند
عارفان چله گرفتند و خدا را دیدند
ای فقیری که به طوس آمده ای دقت کن
اغنیاء مکه که رفتند رضا را دیدند
شاعر: #امیر_عظیمی
@dobeity_robaey
#امام_رضا_ع_شهادت
اباصلت! آبی بزن کوچهها را
قرار است امشب، جوادم بیاید
شاعر: #قاسم_صرافان
↳ @hosseinieh_net
#امام_رضا_ع_مناجات
اشکیم در این حرم سرازیر شدیم
زیر علمت سینه زنان پیر شدیم
ما را به غذای حضرتی حاجت نیست
عمریست سر سفره تو سیر شدیم
شاعر: #سعید_پاشازاده
@dobeity_robaey
#امام_رضا_ع_مناجات
هر چند که رو سیاهم و بد هستم
من عاشق این ذوات، بی حد هستم
پابوس حسین را ز سلطان دارم
در کرب و بلا به یاد مشهد هستم
#محمدمهدی_مهدی_پناه
@dobeity_robaey
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
گفتند بلا بلا بلا، گفتم چشم
از روز الست با رضا، گفتم چشم
من آمده بودم به ولايت برسم
گفتی «انا من شروطها» گفتم چشم
شاعر: #مرتضی_آخرتی
@dobeity_robaey
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
سینه ای کز معرفت گنجینه اسرار بود
کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود
شاعر: مرحوم آیت الله #محمدحسین_غروی_اصفهانی
@dobeity_robaey
#امام_زمان_عج_مناجات_پایان_ماه_صفر
یابن الحسن (عج)...
روز آخر، حلال کن ما را
مستحقِّ وصال کن ما را
شاعر: #رضا_دین_پرور
@dobeity_robaey
#امام_زمان_عج_مناجات
ایکاش که موسم خروشم برسد
هنگام نشاط و جنب و جوشم برسد
ایکاش که فریاد انا المهدی تو...،
در یک سحر جمعه بگوشم برسد
شاعر: #سجاد_شرفخانی
@dobeity_robaey
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت
نرفته غربتش از یاد، یا رسول الله
ز داغ فاطمه فریاد، یا رسول الله
به ضربه ای درِ آتش گرفته با مسمار
به روی دخترت افتاد یارسول الله
*
چه شد که حُرمت این بیت، در مدینه شکست؟!
درِ حریمِ الهی به خشم و کینه شکست
چه شد وصیتِ بر دوستی به اهل کسا؟!
سه روز بعد شما استخوان سینه شکست
*
پیام غربت او شد به عاشقان ابلاغ
که پر کشید پرستو نیامده از باغ
شکست شاخه و افتاد سِرّ مُستَودع
نشست فاطمه بر خاک، آه از این داغ
*
برای دفن، تنش دستِ خادمه مانده
به گاهواره ی او خیره فاطمه مانده
می آید آخرِ سر روز دادخواهیِ او
به روز حشر نخستین محاکمه مانده
*
ندید چشم فلک رحمت نگاهش را
ندید چهره ی معصوم و بی گناهش را
اگرچه منزلتش هم طراز معصوم است
هنوز شیعه نفهمیده جایگاهش را
*
دل امام زمان در مصیبتش خون است
هر آن که حرمت او را شکست ملعون است
تن مطهر این میوه ی بَنِی الزَّهرا
در آستانه ی بیت بتول مدفون است
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
@dobeity_robaey
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
درحنجره اش صدای تو می شکند
مردی که فقط برای تو می شکند
در خورده به پهلوی تو اما بی بی
پهلوی علی به جای تو می شکند
شاعر: #مهدی_رحیمی_زمستان
@dobeity_robaey
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
از روی دَر رَد می شد و با طعنه می گفت
خاموش دارم می کنم من شعله ها را..!!!
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
@dobeity_robaey
#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت
با میخ می کوبید بر تابوتِ زهرا
آن چوب را که صرف گهواره نگردید
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
@dobeity_robaey
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
#لا_تحرقی_قلبی_بدمعک_حسره
اول
ناگاه کتاب گریه را وا می کرد
آن قدر که پشت ناله را تا می کرد
در مجلس روضه ی امام صادق
یاد لب خشکیده ی بابا می کرد
دوم
بانو! بنشین، بخوان، بگو حرف بزن
از تیر نشسته بر گلو حرف بزن
بانو! دم آخری کمی آب بخور
از خاطره دست عمو حرف بزن
سوم
از سایه سنگ رد شده لشگر من
زنجیر نشسته روی زخم پر من
این غصه، شبانه، بی صدا پیرم کرد:
تشت و سر و چوب و گریه خواهر من
چهارم
چوبی که به لب اشاره می کرد آن روز
از عمه جگر پاره می کرد آن روز
ترسیدم از آن چشم حرامی ناگاه...
وقتی که مرا نظاره می کرد آن روز
پنجم
در قاب عطش اگرچه تصویر شده
از خوردن آب تا ابد سیر شده
او بعد هزار و چارصدسال هنوز
ایستاده در خیمه، ولی پیر شده
ششم
نه که بدن عزیزمان سر دارد
نه پیرهن کهنه ای در بر دارد
غارت شده زیر دست و پا...ای مردم!
این جسم غریب مانده مادر دارد
هفتم
در باغ عزای کربلا تاک شده
آیینه ی لبهای عطشناک شده
جَرّوهَا عِدّه مِن اَعراب امّا
انگار سکینه با پدر خاک شده
هشتم
می دید خود حضرت زهرا ای وای
افتاده تن ماه به دریا ای وای
تا خطبه بخواند از اسیری و عطش
از منبر نیزه رفته بالا ای وای
نهم
از شام اسارتی که مهتاب نداشت
راهی به سرای چشم او خواب نداشت
بابا، غریب و تشنه بود و دختر
جز اشک نگاه خشک خود آب نداشت
دهم
چشم تو پر از صحنه ی درگیری بود
یک قافله دست و پای زنجیری بود
فکرش دل سنگ را شکست ای بانو
تیری که به سینه خورد عجب تیری بود
شاعر: #روح_الله_عیوضی
@dobeity_robaey
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
پریشان خاطر و قامت کمان بود
برای داغِ بابا روضه خوان بود
بمیرم! قاتل جانِ سکینه(س)
صدایِ ضربه های خیزران بود!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
@dobeity_robaey
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
دلش را داد دست آسمان ها
که نامش زنده مانده در زمان ها
بده یک جرعه از صبر سکینه
خداوندا به ما در امتحان ها
شاعر: #یوسف_رحیمی
@dobeity_robaey
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
از کوه مصائبی که دیدی سابق
بیتاب شدی و گریه کردی هق هق
میسوختی از داغ پدر داغ عمو
در روضهٔ خانهٔ امام ِ صادق(ع)!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
@dobeity_robaey