eitaa logo
دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
11هزار دنبال‌کننده
576 عکس
75 ویدیو
5 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال اشعار آیینی حسینیه: 👉 @hosseinieh_net با کمالِ احترام، تبادل و تبلیغ نداریم🙏🌹 کانال ما در تلگرام: 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://t.me/dobeity_robaey
مشاهده در ایتا
دانلود
شوکت به سیادتِ تو باشد زینب جود و کرم عادتِ تو باشد زینب ای‌کاش که روز فرج آل الله... در روز ولادتِ تو باشد زینب@dobeity_robaey
اي دست خدا و فوق هر دست، علی! اي رشته‌ی كائنات در دست، علی! دست من و دامنت كه امروز تو را قنداقه‌ی زينب است در دست، علی ✍ مرحوم استاد @dobeity_robaey
سوگند بہ هر ڪلام زینب… یا رب بر ذڪر علے الدوام زینب… یا رب از ڪار فَرَج گِره گشایے فرما امشب تو بہ احترام زینب… یا رب @dobeity_robaey
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
ایران! یمن! عراق! مهیّای وصل باش فصل ظهور آمده، دنیا! بلند شو... @hosenih@dobeity_robaey
دل را ز غم علی مشوش می‌کرد نفرین به همان که بُرد آتش، می‌کرد دانی چه به فاطمه گذشت این ایام از شدت گریه دائماً غش می‌کرد* ✍ *يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَة ترجمه: ساعت به ساعت از هوش می‌رفت. 📚مناقب ابن‏شهرآشوب، ج 3، ص 362 ↳ @dobeity_robaey
مُردم به پای خط به خطِ مقتلت حسین از بس که با "لُهوف" و "مُقَرَّم" گریستم ✍حجت‌الاسلام @dobeity_robaey
ای نام علی ذکر لبت یازهرا ای لیله‌ی قدر، هر شبت یازهرا از بهر شفاعتِ دلِ ما کافی‌ست... یک گوشه‌ی چشم زینبت یازهرا ✍ @dobeity_robaey
آیا "در" و "دیوار"… حقیقت دارد؟ برخورد "گل" و "خار"… حقیقت دارد؟ ای صاحب عزای فاطمیه! آیا… این روضه‌ی "مسمار" حقیقت دارد؟@dobeity_robaey
1⃣ مادرت در کوچه‌ها فریاد زد یابن‌الحسن العجل آقای من دست بسته مرتضی فریاد زد یابن‌الحسن العجل آقای من 2⃣ من ز خون سینه بنوشتم چنین بر روی خاک یا علی روحی فداک از حرم تا کوچه‌ها فریاد من با قلب چاک یا علی روحی فداک 3⃣ إنما و هل أتی و قدر و کوثر کشته شد وای مادر کشته شد بین آن دیوار و در، زهرای اطهر کشته شد وای مادر کشته شد 4⃣ در عزای پهلوی بشکسته و بازوی من اِبکنی ابالحسن یاد کن از آن شهید سر جدای بی کفن اِبکنی ابالحسن 5⃣ روی پیغمبر کبود از دست قوم کافر است این عزای محشر است قاتل زهرای اطهر قاتل پیغمبر است این عزای محشر است ✍ @dobeity_robaey
تو ای غم! دست بردار از سر من نمانده اشک در چشم تر من از آن‌روزی که بین شعله‌ها رفت نفس تنگی گرفته مادر من * * * تنش می‌سوخت در هُرم شراره سخن می‌گفت تنها با اشاره تنور خانه که روشن شد امروز سیاهی رفت چشمانش دوباره ✍ @dobeity_robaey
جان علی بادا سلامت! جان من هیچ هرکار کردم من به عشق یار کردم... @dobeity_robaey
ندارم چاره با آهم بسازم فقط با دردِ جانكاهم بسازم زِ چوبی كه نشد گهواره باشد دوتا تابوت می‌خواهم بسازم@dobeity_robaey