eitaa logo
دوبیتی های روضه ای
1.4هزار دنبال‌کننده
380 عکس
5 ویدیو
3 فایل
🔹ابیات ناب دهه محرم. فاطمیه. مناسبت ها 🔹منبع دوبیتی های روضه ای! 🔹سبک هایی که تو اوج روضه اجرا شده با متن. 🔹تلفیقی از متن مقاتل مرتبط با دوبیتی ها... ارتباط با ادمین @Amiryhoseynon
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب سرت را می کشانم تا خرابه از نِی، نه، از نزدیک احوالم ببینی... دختران شام می‌گردند همراه پدر کاش می‌شد تا تو هم با خود بگردانی مرا این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم گر چنین است چه کرده‌ست ندانم با عرش آه! طفلی که غریب است و اسیر است و یتیم خواب دیدم بغلم كرده ای و می بوسی سر تو در بغلم معنی رویای من است وای بابا چه بلایی به سرت آمده است؟ لبت انگار ترک خورده تر از پای من است مـرد میـخواهـد بفـهمـد مـعنۍ ایـن درد را از دیـار ڪوفـہ تـا شـام دویـدن سـاده نیـسـت طنابِ گردنِ من بسته بود به دستِ رُباب میان راه زمین می خوریم و می خندند یهودی است و مسلمان کنارِ هم اینجا کُتَک از آن و از این می خوریم و می خندند از شرح‌ِ رنج، بعد تو این نکته بس بُوَد دیــوار میـکنـد کمکم ، راه میــروم...!!! از جـانب یهود ببین پـاره های سنگ از چند زاویه به سرم خورد بی هوا نمیدانم چـه رخ داده ست بین راه که حالا قدش طعنه زده بر قامت پیرزنان این طفل از سر دست عدو دندان شیری ام شکست روضه خوانت بودم اما از صدا افتاده ام شدم سرگرمی خندیدن طفلان این کوچه دلیلِ خنده های این و آنم، دیده ای یا نه؟! هر آن که رد شد از ویرانه با حیرت نشانم داد ورم کرده سر و چشم و دهانم دیده ای یا نه؟! @dobytyhayroze
صد زخم به بال و پر،کبوتر دارد این یاس نشانه های مادر دارد با سر به حضور او مُشَرَّف شده است بابا چه ارادتی به دختر دارد.... @dobytyhayroze
👈پس آن نازدانه لب بر لب پدر نهاد،زمان طویلی از سخن افتاد و گریست. 🥀فَنادیِ الرَّأسُ بِنْتَهُ،إلیَّ إلیَّ،هَلُمّی فَأنا لَک بِالانْتظار. فغُشیَ علیها غشْوهً لمْ تُفقْ بعدها،فحرَّکوها فَإذا هیَ قدْ فارقتْ روحها الدُّنیا...🥀 ✋آن رأس شریف دختر را صدا کرد که به سوی من بیا،من منتظرت هستم،او غش کرد و دیگر به هوش نیامد،چون او را حرکت دادند متوجّه شدند که روح شریفش از بدن مفارقت کرده و به خدمت پدر شتافته است. راوی گوید:وقتی که خواستند بدن آن یتیم را از خاک خرابه بردارند علمهای سیاه بر پا کرده بودند و مردان و زنان شامی همه جمع شده گریه و ناله می کردند و سنگ بر سر و سینه می زدند. او را غسل دادند و کفن نمودند و بر او نماز گزاردند و دفن نمودند،که الان قبر او معلوم و مشهور است. 📚انوار الشهاده،ص۲۴۴_۲۴۶ ریاض القدس،ج۲،۲۳۶ ستاره درخشان شام،ص۲۲۱ خصائص الزینبیّه،ص۲۹۶ @dobytyhayroze
👈چند جمله مقتل پیوسته در اسارت دنبال پدر میگشت: 🥀أیْنَ أبی وَ والدی وَ الْمُحامی عَنّی🥀 بابا و حامی من کجاست؟ از تکان های ناقه دل کوچکش آب شد: 🥀أیا أختَ، قَدْ ذابَتْ مِنَ السَّیْر مُهْجَتی🥀 خواهرم! این شتر بس که مرا حرکت داد، دل و جگرم آب شد. در خرابه بعد از خواب پدر گفت: 🥀اینَ أبِی إیتوُنی بِوالدَیَّ وَ قُرة عَيني🥀 بابام کو؟ نورچشممو برام بیارید... مواسات با بابا: 🥀فَانْکَبَّتْ عَلیهِ تقَبَّلُهُ و تَبْکی و تَضربُ علی رَأسُها و وَجْهِها حَتّی امْتَلأَ فَمُها بِالدَّم🥀 خود را بر آن سر انداخت و صورت پدر را بوسید و بر سر و صورت خود می‎زد تا اینکه دهانش پر از خون شد. توان دیدن محاسن خونی بابا را نداشت: 🥀یا أبتاهُ، لَیْتنی وُسدتُ الثَّری و لا أری شَیبکَ مُخضَّباً بِالدّماء🥀 پدر جان، کاش مرا در زیر خاک پنهان کرده بودند و نمی‎دیدم که محاسن مبارکت به خون خضاب شده باشد. 📚انوارالشهادة، ص٢٤٢، کامل بهائی، ج٢، ص١٧٩، نفس‌المهموم، ص ٤٥٩، انوار الشهادة، ص٢٤٤، ریاض القدس، ج٢، ص٣٢٦. @dobytyhayroze
🥀باباحسین با چه زوری خواستند و با چه زوری حفظ شد سرفرازم بعد غارت‌ها؛ حجابم را ببین @dobytyhayroze
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام #ابیات_بعد_از_روضه من بَراتِ کربلا را از رُقَیِّه خواستم عاقبت هَم نازِ این دُختَر به دردم می خورد #رضا_رسول_زاده #آه_يا_کربلا @dobytyhayroze
قصه کرب و بلا را دختری تغییر داد کاخ‌ها ویرانه شد ویرانه‌اش شد بارگاه @dobytyhayroze
مادر به خیمه و دو جوانش به قتلگاه پا می كشند راه نفس باز وا كنند در آخرین نفس كه نفس بر لب آمده می خواستند مادر خود را صدا كنند @dobytyhayroze
حَـرم اسیر حَرامـی و مـادری مـی دید که زلف تازه جوانهای او ز نیزه رهاست @dobytyhayroze
قصدِ جانِ دو برادر کردند/نیزه ها را دو برابر کردند/ضربه ها را که مُکَرَر کردند/بعد هم نیَّتِ خنجر کردند/به شماره است نفسهای حسین بِینِ میدان چقدر بَلوا بود/دو بدن بود هزاران پا بود/دو گلو بود و دو نِی بالا بود/دو سر اما سَرِشان دعوا بود /وای از خنده به غمهایِ حسین بینِ خون دید امانت ها را/بعد از آن غربت و غارت ها را/دست گردانِ غنیمت ها را/باز هم گفتنِ قیمت ها را/خواهرش در پِیِ سقایِ حسین شد غروب و دو پسر را می دید /بر سرِ نیزه دو سر را می دید/دو سرِ خورده تبر را می دید/دورِ خود چند نفر را می دید/مانده اما به تماشای حسین  @dobytyhayroze
از خجالت نذار مو سفید بشم/من نیومدم که نا امید بشم/این دو تا قربونی ها مو بپذیر/تا جلو فاطمه رو سپید بشم نذاری برن آخه بی تاب میشن/مثل زینب اسیر طناب میشن/وقتی تشنه ای خجالت میکشن/قطره قطره جلو چشمام آب میشن میمیرن به تو اهانت که بشه/بعد تو موقع غارت که بشه/به غرور جفتشون بر میخوره/جلوشون به من جسارت که بشه حرفی از بیا زدن خودت برو/منو که صدا زدن خودت برو/دوست دارن رو دامن تو جون بدن/اگه دست و پا زدن خودت برو @dobytyhayroze