eitaa logo
دوبیتی های روضه ای
1.4هزار دنبال‌کننده
380 عکس
5 ویدیو
3 فایل
🔹ابیات ناب دهه محرم. فاطمیه. مناسبت ها 🔹منبع دوبیتی های روضه ای! 🔹سبک هایی که تو اوج روضه اجرا شده با متن. 🔹تلفیقی از متن مقاتل مرتبط با دوبیتی ها... ارتباط با ادمین @Amiryhoseynon
مشاهده در ایتا
دانلود
قدر يك دشت علی مانده به روی دستم کـارِ یک تکّه عبـا نیست تـو را جمـع کنـد @dobytyhayroze
.... شبی ز شـرح فـراقـت بـه ابـرها گفتم سحر نیامده دیدم چقدر باران ریخت @dobytyhayroze
او دیده با چه سختی و آزار برده اند ناموس شاه را،سر بازار برده اند او دیده شامیان حرامی،دریده اند او دیده معجر از سر عمه کشیده اند او دیده رقص مستی بزم شراب را او دیده خیزران و لب آفتاب را با یاد صحنه ای،جگرش پاره پاره شد حرف کنیز شد،به سکینه اشاره شد   🥀السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِيِّينَ 🥀 @dobytyhayroze
طفل آمده ولی چِقَدَر پیر گشته بود بی جان و خسته از غل و زنجیر گشته بود با آبله ز پای خودش کار می کشید مثل رقیّه از کف پا خار می کشید         🥀السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِيِّينَ 🥀 @dobytyhayroze
با آن عمود سهمگینی که به فرق‌ات خورد باید علمدار! این چنین نقش زمین باشی زینب صدا زد:پاشو خوش‌غیرت!..،سنان آمد... تنها تو باید سدِّ راهِ این لعین باشی @dobytyhayroze
🥀 من از گناه خسته شدم ، اَیُّهَا الْعَزیز ! دارد زیاد می شود آقا ! زیان من آقا ! تو را قسم به همان تشنه‌لب..، بیا تا که اجل نیامده ، برگرد..، جان من ! @dobytyhayroze
🌺 آه ای شادیِ در حالِ عبور بابا خنده ات مایه ی لبخندِ سرور بابا بانیِ دردِدل وادی طور بابا به خداوند تویی سنگ صبور بابا "به فداکِ..." مگر از آن لبِ تر می اُفتاد هر زمان نامه ی تو دست پدر می افتاد کاش در بین قنوت سحرت یاد شوم من آلوده ی دلباخته هم شاد شوم چه هراسی است،اگر طعمه ی صیّاد شوم مطمئنَّم که به دستان تو آزاد شوم چون برادر..،به تو هم آمده خوش‌خو باشی به گمانم که تو هم ضامن آهو باشی! @dobytyhayroze
سلام بر حرمی که میانِ خود جا داد میان آن همه مؤمن ،گناهکاران را .. 🖤 ای اباصلت! عبا را نکشد کاش به سر از عبا ما چه قدر خاطره ی بد داریم! هیهات که با گریه و زاری بروم با آنچه که تو دوست نداری بروم با دست تهی آمده‌ام...مطمئنم با دست تهی نمی‌گذاری بروم نفس کشیدنِ آسان چِقَدر سخت شود اگر که قطره ای از زهر تا جگر برسد غریبِ مشهدِ ما روی خاک‌ها جان داد بدون آنکه به جسمش کمی ضرر برسد فدای خون گلویی که مثل جو شده بود حسین ، زیر سم اسب زیر و رو شده بود خواهر ندارد اینکه چنین می‌زند نفَس خود را به حُجره‌اش تک و تنها کشیده‌است معصومه خوب شد که ندیده‌است حالِ او این دست و پا زدن به درازا کشیده‌است نشست روی زمین و بلند شد شاید که مرهمی به جگر پاره‌ها زند که نشد به گریه گفت که یابن‌شبیب، عمه‌ی ما دوید جد مرا تا صدا زند که نشد شلوغ بود و حرامی و چکمه  یابن شبیب حسین خواست که حرف از خدا زند که نشد حسین خواست کمی هم نفس کشد، نگذاشت حسین خواست کمی دست و پا زند که نشد... از بین حجره جمع کرده فرش ها را دارد به خاطر ماجرای کربلا را با نام و یاد کربلا بر خود بپیچد از درد روی خاک ها بر خود بپیچد با ناله مادر را صدا زد مثل جدش در بین حجره دست و پا زد مثل جدش وقتی شبیه جد خود خدالتریب است یعنی غریب بن غریب بن غریب است از بخت بد حالی شبیه محتضر داشت اما سر او را جواد از خاک برداشت سم را نمی دانم چه ها با آن بدن کرد اما جواد اهل بیت او را کفن کرد جدش ولی با ضربه ی پا پشت و رو شد سرنیزه ای بر پهلوی جدش فرو شد ای وای از جدش که زیر دست و پا رفت تا کوفه خون تازه ای با نعل ها رفت در دل شیعه ها شرر انداخت با عبایی که روی سر انداخت سینه ی او مسیر سوختن است اثر زهر ، تشنه‌لب شدن است لااقل داده اند تسکینش پسرش آمده به بالینش این غریبی که سخت ، بی‌حال است کُنج حجره به یاد گودال است در طوس قیامتی دگر را دیدند در راه شما حجله ی ماتم چیدند در دست صبا فتاد عطر تو رضا از بس که به تابوت تو گُل پاشیدند @dobytyhayroze
تو مانده ای تک و تنها میان یک لشکر... نه همدمی نه پناهی نه یاوری داری نفس‌نفس زدنت شمر را جَری‌تر کرد بلند کرد صدا را : چه حنجری داری....! غروب بود..،سرت روی نیزه بالا رفت غروب بود..،سنان در خیام زن ها رفت @dobytyhayroze
او دیده دست و پا زدنت کنج حجره را... آه دمادم پسرت جور دیگری ست   @dobytyhayroze
سلسله هم دخیل دامن اوست فرق دارد اسارت زینب سرِ بر نیزه ، سایه ای انداخت... آه! از استراحت زینب خواهشش روسریِ سالم بود سوخت در شعله حاجت زینب گذرِ کوفه پُر شد از اوباش سخت طِی شد مسافت زینب سِرِّ مَستور رفت در بازار شُد لگدمال حُرمت زینب " دَخَلَتْ زِینَبُ عَلَی بْنِ زیاد " کُشت ما را مصیبت زینب   @dobytyhayroze
💚 وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ..♥️ در محضر معصوم نشستم به ادب تا کسب شرف کنم در آن بیتِ شرف گفتم شب مبعث به کجا باید رفت فـرمـــود برو دیدنِ ایوانِ نجف جبریل علی، وحی علی و زبان علیست قرآن بخوان رسول، که قرآن همان علیست پر میکشد دلم شب مبعث سوی نجف در حیـرتـم نبی شـده مبعوث یـا علـی میرزایی از خیل معجزات تـو، یک مهربانی ات کُفّار را بـرای مسلمان شدن بس است با آینه‌های پاک خویشاوند است با رایحۀ بهار در پیوند است در شصت‌وسه‌سال لب به نفرین نگشود پیغمبر ما معجزه‌اش لبخند است زمین خرّم تر از خلد برین است سراپا نور ختم المرسلین است شده مبعوث احمد تا بگوید "فقط حِیـــــَدر اَمیْرَاَلمُومِنیْن است" ♥️ 🌸صلی‌الله‌علیک‌وعلی‌اهل‌بیتک‌یارسول‌الله @dobytyhayroze