eitaa logo
دوبیتی های روضه ای
1.4هزار دنبال‌کننده
380 عکس
5 ویدیو
3 فایل
🔹ابیات ناب دهه محرم. فاطمیه. مناسبت ها 🔹منبع دوبیتی های روضه ای! 🔹سبک هایی که تو اوج روضه اجرا شده با متن. 🔹تلفیقی از متن مقاتل مرتبط با دوبیتی ها... ارتباط با ادمین @Amiryhoseynon
مشاهده در ایتا
دانلود
مقیم کوی تو تشویش صبح و شام ندارد که در بهشت نه سالی معین است و نه ماهی... @dobytyhayroze
می بینم از نسیم سبک تر شده تنت از بسکه تکه تکه مکرر شده تنت با سی هزار حرمله تنها شدی و بعد تصویر چند تا علی اصغر شده تنت دل کند می شوند مگر از تو نیزه ها بر دست های نیزه کبوتر شده تنت هرگز کسی به اربن و اربایی تو نیست بدتر ز پیکر علی اکبر شده تنت دورت هزار نیزه ی وحشی کمین زده در کینه زار حمزه ی دیگر شده تنت تا هر قبیله مشق نویسد به پیکرت چون صفحه های پاره ی دفتر شده تنت @dobytyhayroze
دامنت را به دست ما برسان؛ عطر سیبی به این هوا برسان ... تا نمردیم تا جوان هستیم؛ پای ما را به کربلا برسان... @dobytyhayroze
کم‌تر کسی است در غم من انجمن کند از من سخن بیاورد، از من سخن کند یاد آورم ز قاسم و عبّاس و اکبرم چشمم نظر چو بر گل و سرو و سمن کند غوغای کربلا، غم کوفه، حدیث شام جان بر لبم رسانَد و خون، قلب من کند شرمنده‌ی محبّت زینب شوم که آه! باید دوباره جامه‌ی ماتم به تن کند @dobytyhayroze
👈دروازه ساعات 🥀وَ سَارَ الْقَوْمُ بِرَأسِ الْحُسَيْنِ وَ نِسائِهِ وَالاسْرى مِنْ رِجالِهِ، فَلَمّا قَربُوا مِنْ دِمَشْقَ دَنَتْ أمُّ كُلْثُومٍ مِنَ الشِّمْرِ وَ كانَ مِنْ جُمْلَتِهِمْ فَقالَتْ : لِى الَيْكَ حاجَةُ؟ فَقالَ : وَ ما حاجَتُكَ؟🥀 ✋سربازان ابن زياد، اسيران و اهل بيت امام حسین علیه السلام و سر مبارك امام را به سمت شام حركت دادند. همين كه به نزديك دمشق رسيدند، ام كلثوم سلام الله علیها به شمر بن ذى الجوشن فرمود : از تو درخواستی دارم! شمر گفت : حاجتت چيست؟ حضرت ام کلثوم سلام الله علیها فرمود : 🥀اذا دَخَلْتَ بِنَا الْبَلَدَ فَاحْمِلْنا فى دَرْبٍ قَلِيلِ النَّظارَةِ، وَ تَقَدَّمَ الَيْهِمْ اءَنْ يُخْرِجُوا هَذِهِ الرُّؤوسَ مِنْ بَيْنِ الْمَحامِلِ وَ يُنَحُّونا عَنْها، فَقَدْ خَزينا مِنْ كَثْرَةِ النَّظَرِ الَيْنا وَ نَحْنُ فى هَذِهِ الْحالِ🥀 ✋وقتی ما را داخل شهر مى نماييد از دروازه اى ببريد كه تماشا چيان و تردد كنندگان در آن كم باشند؛ و به لشكريان خود بسپار كه سرها را از ميان محمل ها و كجاوه ها بيرون آوردند و اندكى از ما دور ببرند؛ تا خوارى و خفت ما مقدارى كم شود. 🥀فَأمَرَ فى جَوابِ سُوالِها، اَنْ تُجْعَلَ الرُّؤُوسُ عَلَى الرِّماح فى أوْساطِ الْمَحامِلِ بَغْياً مِنْهُ وَ كُفْراً وَ سَلَكَ بِهِمُ النَّظارَةَ عَلى تِلْكَ الصِّفَةِ، حَتّى أتى بِهِمْ بابِ دِمَشْقَ، فَوُقِفُوا عَلى دَرَجِ بابِ الْمَسْجِدِ الْجامِعِ حَيْثُ يُقَامُ السَّبْىُ🥀 ✋آن نانجيب از راه بغى و عدوان و كفر و طغيان بر ضد خواهش آن مكرمه دوران، امر نمود كه سرها را بر بالاى نيزه زدند و در وسط محمل ها نگاه داشتند و آل رسول را بر همين حال از راهى وارد دمشق نمودند كه ازدحام خلق در آن بسيار بود. 📚مثیر الاحزان ابن نما حلی، ص۹۷ رویش سیاه آن کس که رویت را زمین زد پوشیه ها از غربت تو غم گرفتند محتاج تو هستند فردای قیامت لطف تو را آنها که دست کم گرفتند @dobytyhayroze
👈یزید به نگهبانان دستور داد : 🥀إذا بَكَت مِنهُنَّ باكِيَةٌ فَاَلطَمَوهَا🥀 ✋هرگاه يكى از آنان گريست، او را بزنيد. 🥀وَ إنَّ اُمَّ كُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها، فَرَأَت رَأسَ الحُسَينِ فَبَكَت و قالَت : يا جَدّاه! تُريدُ رَسولَ اللّه هَذَا رَأسُ حَبِيبِكَ الحُسَينِ مَصلوبٌ، وَ بَكَت، فَرَفَعَ يَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ وَ لَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَهَا، وَ شَلَّت يَدُهُ مَكَانَهُ🥀 ✋اُمّ كلثوم، سرش را بلند كرد و سرِ برادر را ديد و گريست و گفت : یا جداه! اين سرِ حبيب تو حسين علیه السلام است كه آويزان شده است، سپس گريست. يكى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت اُمّ كلثوم زد كه به تمامى صورت او آسيب زد. و در دَم، دست نگهبان، از كار افتاد. 📚بستان الواعظین ابن جوزی، ص۲۶۳ @dobytyhayroze
ای وای از ساعات قتل صبر ای وای ای وای از ساعات سر ... یا ام کلثوم هر کس می آمد جای زخم قبل می زد با نیزه و سنگ و سپر یا ام کلثوم سرها که شد بر نیزه ها، تازه شروع شد وقت هجوم صد نفر یا ام کلثوم هر کس که آمد قتلگاهش دست پر رفت انگشتر و دستار سر ... یا ام کلثوم @dobytyhayroze
گودال رفته ای و غمش را چشیده ای تو کمتر از مصیبت زینب ندیده ای @dobytyhayroze
آقاےِجمعه‌هاےِغریبی‌ظهورڪݩ دهلیزهاےِشب‌زده راغرق‌ِنورڪݩ یڪ¹گوشه‌ازجمال‌ِتویعنی‌تمام‌عشق یا بازگرد یا دل‌ِما را صبورڪݩ @dobytyhayroze
مــولا‌زبانم‌لال‌بـے‌‌ٺو‌راحــٺ‌و‌آســود‌ه‌هسٺیم مردم‌فقط‌گاهے‌‌‌دچار‌مشڪل‌و‌ڪمبود‌هسٺند @dobytyhayroze
حرف از غروب جمعه شد و مرز غم شکست کهنه غرور کاغذ و بغض قلم شکست مانند هفته‌های گذشته زبان گرفت جمعه شد و نیامد و دل باز هم شکست هرشب دلت شکست و دل ما ترک نخورد شرمنده‌ایم از اینکه دل مرده کم شکست @dobytyhayroze
میان بستر خود او ز درد می‌پیچید گره به کار اهالی آسمان می‌خورد میان بستر خود تشنه روضه سر می‌داد صدای گریه و آهش به گوش جان می‌خورد چنان ز چوب و لب خشک و خیزران می‌خواند که گوئیا به لبش چوب خیزران می‌خورد شبیه جدِّ غریبش چنان به خاک افتاد کأنَّ ضربه ز سر نیزه‌ی سنان می‌خورد @dobytyhayroze