هیچ وقت فکر نمیکردم بتونم بنشینم لگو به این پیچیدگی رو چند روز با پسر جان وقت بذارم انجامش بدم ، برای من کارهای ظریف و زمانبر اصلا خوشایند نیست 😮💨درست کردن یه بیل مکانیکی که قابلیت حرکت و جابجایی بیل و قطعات باشه 😎( مامان پسرها میدونن یکی از ذوق های ویژه ی پسرجان ها همینه بتونی خودت یه ماشین حرفه ای درست کنی و استفاده کنی ) هر چند یادمه وسطش یه قطعه حساس گم شده بود 😰پسرجان اشک تو چشماش جمع شده بود🥲 مگه میشد کوتاه اومد این همه مرحله ی لگو با آچار افتادیم به جون یه قطعه مشابه و تبدیلش کردیم به قطعه گم شده (خطر از دست رفتن همه احساست خوب پسر جان از بیخ گوشم رد شد 🥴)
پسر جان ذوق ویژه داشت برای این لگوی پیچیده ولی میدونست نمیتونه تنهایی
بدونین بخاطر انرژی مضاعف دهه نودی ها طبیعیه که رو زمین بند نباشن انرژیشون هم که خالی نشد بهانه گیر بشن لجبازی کنن و دنیا رو برای یک مادر اولی مخصوصا تیره و تار کنن مگر یک بازی و هم بازی که براشون جذاب جدید و هیجان تازه داشته باشه گاهی به سادگی یک بازی دوز دونفره گاهی به پیچیدگی یک لگوی حرفه ای
اکثر این بازی ها رو وقتی انجام دادیم که دیگه شیفت ها نای فوتبال و والیبال😶 آپارتمانی برامان نذاشته
#وقت_ویژه #هیجان_بچه_ها_باید_مدیریت_بشه #مادرانه #در_حال_یادگیری_مادری
مامان دکترجان |👇 عضو شوید💐
https://eitaa.com/joinchat/2508062775C15996c6074