____💫____|<به نام کردگار خلقت>| پارت,100
+من هم تو خانواده ای مدهبی به دنیا اومده بودم و زندگی میکردم ولی اصلاا حجاب نداشتم و نماز و واجباتم به کل فراموش شده بود تا اینکه با یه نفر توی دانشگاه دوست شدم که من رو با خودش خیلی جاها برد از جمله پایگاه مسجد و برام کتاب های شهدا و اینجور ﭺیزا رو میخرید باهام صحبت میکرد یه روز هم من رو برد بهشت رضوان سر مزار شهید صدرزاده
و کلی برام صحبت کرد کم کم شروع کردم به تحقیق راجع اسلام و حجاب بعد از کلی تحقیق متوجه غفلت کردنم شدم و یه سفر مشهد تنها رفتم و کاملا عوض شدم
_😊خیلی خوشحالم برات راستی هوای داداش مصطفی رو هم داشته باش زندگیش رو بخون خیلی جالبه
+ممنون اره خوندم متل کتاب اسم تو مصطفی ست یا مستندی به نام عابدان کهنز
_,اره خیلی عالین
+خب عزیزم من باید برم خیلی خوشحال شدم از اشنایی باهات
_همﭺنین التماس دعا فراوون
بعد از رفتنش کمی به زندگی خودم اندیشیدم و واقعا از خدا بابت زندگیم تشکر کردم
دراز کشیدم ک نفهمیدم کی خوابم برد با صدای دلارام بیدار شدم و اماده شدم ک بریم
دلارام و ارغوان و زهرا خانم رفتن بیرون که من خواستم برم ک یه خانم مسن با لهجه ای عربی توجهم رو جلب کرد
از اولم عربیم خوب بود برگشتم سمتش ک یه ﭺفیه دستش بود اومد نزدیکم و ﭺفیه رو انداخت گردنم و برام ارزوی خوشبختی کرد سرش رو بوسیدم که عکسی رو نشونم داد معلوم بود پسرشه برام تعریف کرد ک صدام زمان جنگ پسرش رو به زور فرستاده که اون هم ﭺون دوست نداشته به طورهوایی تیر میزده ک یه نفر راپرتش رو داده صدامم اعدامش کرده💔
وقتی باهاش عربی صحبت میکردم دوق میکرد دلم براش سوخت 😭متوجه شدم ﭺفیه مال پسرش بوده اخی بمیرم اللهی
بعد از خداحافظی اومدم بیرون که قیافه حق به جانب داداش و ارغوان و دلارام و امیر خندم گرفته بود
+داداش:کجایی شما ?
_😁😁ببخشید داداش این صاحب موکب داشت باهام درد و دل میکرد
+دلارام:ادم قحطی اومده ?
_نه خیر ﭺفیه دوران جنگ پسرش رو بهم هدیه داد🙂
+ارغوان:بیا شانسم نداریم که تو عراقم بهش میرسن اونوقت ما .....
+امیر:ارغوان خانم حسودیت میشع?
+ارغوان:بعله ک حسودیم میشه
_🙂باش بابا بریم
بعد از یه کل کل حسابی راه افتادیم دوباره اینسری زیارت عاشورا رو پلی کردم که با صد لعن و صد سلام بخونمش به کل اتفاقات این مدت رو فراموش کرده بودم و دلم میخواست از نو شروع کنم 😍
زیارت عاشورا رو تموم کردم که با غر غرای ارغوان دیگه سعی کردن پیش اونا باشم
داشتم با دلارام حرف میزدم ک داداش و دلارام رو دیدم دارن ابمیوه میخورن رفتم پیششون و حق به جانب و ساختگی گفتم
_خان داداش اولا یه ﭺیز میخواستی کوفت کنب اول به منم میدادی الان خودتی و خانمت باشههههههه اگر به مامان نگفتم اصلا الان میرم پیش ارغوان 🙁
+لوس خانم این ابمیوه پرتقاله شما مگه به پرتقال حساسیت نداری?
_خب باو اصلا دلم اب میوه انبه خواست برو بینم😕
+😂😂😂باش اگر دیدیم ﭺشم
_نخواستیم باو اگر خودم بگم که اقا امیرتونم میرع بگیره
دلارام که تا الان داشت میخندید گفت.
+🙂حالا ریحانه خانم شما به بزرگی خودتون ببخشید
_,حالا ﭺون اصرار میکنید باش
+😂😂😂
_من میرم پیش ارغوان شما دوتام عشق و خال کنید😉😂
رفتم پیش دلارام ک نگاهم به امیر افتاد ک داره میخنده اه این ﭺقدر گوشاش تیزه😒
+ریحانه شستیشون رو بند پهنشون کردیا😂😂😂
_😂والا خوب دلم اب میوه میخواد دوتایی دارن عشق و حال میکنن
داشتیم حرف میزدیم که امیر عین عزراییل جلومون ظاهر شد خواستم دوسه تا فوش اب دار بارش کنم که یادم افتاد بلد نیستم😐بیخیالش شدم که دوتا شیشه ابمیوه گرفت جلومون عههههههههههه ابمیوه انبه دستتون درد نکنه کوتاهی گفتم و بازش کردم شروع به خوردن و البته لدت بردن ازش کردم
انصافا خیلی ﭺسبید ارغوان رفت پیش مامانش که منم تهنا شدم تسبیحم رو در اوردم و شروع کردم به دکر گفتن به عمود43
رسیده بودیم و وارد موکب فاطمه الزهرا شدیم که زهرا و شوهرش اﭺنجا بودن زهرا داشت به زور عربی حرف میزد ک خندم گرفته بود رفتم و از پشت بغلش کردم و گفتم
_و السلام علیکم زهرا خانم
+سلام ریحون خوبی رسیدید مشتاق دیدار
_فدات خوشگلم اقا حامد خوبه خودت خوبی
+خوبیم خداروشکر ریحون
_جانم
+شام بمونید اینجا غدای خوشمزه ای درست کردیما
_باش بزار یه ﭺک کنم ﭺشم💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مدیر_نیلوفر
╭────🌹🌸🌹────╮
@doghtaraneh88
╰────🌹🌸🌹────╯
#تلنگر
نمازنمۍخونۍنه؟
ھـروقتگولشیطونوخوردۍڪہنمازنخونی
اینمتنزیرویادتبیاࢪ
شیطـونبہادمسجدھنڪرد
حالتونمۍخوا؎بہخداسجدھکنۍ! 🙂🚶🏾♀
#مدیر_نیلوفر
#تلنگر
جدیگرفتہایمزندگےِدنیایےرا
وشوخےگرفتیم
قیامترا...
کاشقبلازاینکہبیدارمانکنند
بیدارشویم...(:💔!
#مدیر_نیلوفر
ولی یه روز میاد..
که تو تقویم مینویسن ....
تعطیلی رسمۍ :ظهور حضرت عشق
ان شاء الله
#مدیر_نیلوفر
#تایپوگرافی
برای ادغام با پیکس آرت...✨
#ساختخودم
#مدیر_نیلوفر
╭────🌹🌸🌹────╮
@doghtaraneh88
╰────🌹🌸🌹────╯
•
- اَݪسَلآمعَلَێڪَیٰآاَبٰآعَبدِلݪّہ♡(:
#بہٺۆسݪآممیــدمدࢪمۅنــدࢪدهآمــے🖐🏻😔
#مدیر_نیلوفر
•#ارتباط_با_نامحرم🔥
••
🔻میره مسجـد انقد چادرشو جلو میڪشه
ڪه چشاش دیده نمیشہ؛
بعد میرسه خونہ بیست و چهار ساعتہ
توی دایرڪت داره با #نامحـــرم صحبت میڪنه و زیر پست پسرای #مذهبی مینویسہ: وای بـرادر چشم حسودا ڪور چقدر شبیه شُـــــھدا هستید ...!
جالبیش اینجاست که
قراره شــهیدم بشه خواهــــرمون:/💔
#اندکیتفکر 🖐🏻
😌خودسازی❣+دینداریِ لذت بخش✌️
҉#معاون_ریحانه
https://harfeto.timefriend.net/16251358816028
نظر
انتقاد
پیشنهاد
تهدید
تنبیه
همه چی میپزیریم 😍❤
هدایت شده از بنراے تبادل محنا💕
۷۰ جذب 😳
مامعتبریمبهمااعتمادکنید👼🏻💕
ادتبادلات محنا.👩🏻🏫.بنرهایدخترونهومذهبیپذیرفتهمیشود...!🌱
«ایدی»
@mohanna_abdollahzadeh ✨
:اینفوتب»
https://eitaa.com/joinchat/1963524218C0853d372ba ✨
با تبادلات محنا به جای ریزش اعضات رو ببر بالا😌💕✨