eitaa logo
♡•دُختࢪانِ چـٰادُࢪَی♡
1.9هزار دنبال‌کننده
21.6هزار عکس
9.8هزار ویدیو
150 فایل
˼ بِسۡـم‌ِرَب‌ِالْحُ‌ـسِی‍ـنۡ...˹🫀 هَمیـن‌چآدرےڪِہ‌برسَـرتُوسـت، دَر‌ڪَربلا،حتّـۍبا‌سَخـت‌گیرےهـٰاے یَزیـد‌،از‌سَـر‌زیـنَـبۜ‌نیوفـتـٰاد 🍃 ⩥ مدیر کانال: @Amamzmanaj ⩥ رزرو تبلیغات‌و‌تبادلات: @Amamzmanaj تولد کانال✨ : ۱۴۰۰/۱/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبحتون بخیر
نزاریددل مردی با دیدن زیبایی شمابلرزه وازهمشرش دلسردبشند . • نزار خوشگلی هاتو هر بی غیرتی ببینه! ارزشت بیشتره اینه رفیق:) . • میشه باحجاب بشید خواهر؟! خوشحالم کنی؟! :) . • میخوای دختر حضرت زهرا (س) بشی ؟ یا دعای خاص صاحب ا***مان (عجل الله) شاملت بشه ؟
لطفا این پیام رو به اون دختره بفرستین👇🏻👇🏻👇🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻💐 عزیزم شما چرا برای گوشیت قاب گذاشتی ؟؟🤔 برای اینکه ازش مراقبت کنی تا نشکنه ، بهش آسیبی نرسه ، خطی روش نیوفته درسته؟😊😊 پس زن و دختر هم مثل یه گوشی هستش ، حجابشو رعایت میکنه تا بهش آسیبی نرسه ، امنیت در خیابان ، کوچه و... براش حفظ بشه و مورد آزار و اذیت چشم های گرگ های هرز قرار نگیره ...😉🙃 پس حجاب بهترین سپر و دژی محکم در برابر این گرگ ها هستش .... مطمئنم که راه درست رو انتخاب میکنی عزیزم ♡♡♡ . • سلام اینکه کسی بتونه با یک جمله اونو به با حجاب شدن دعوت کنه ، مطمئنا با یه جمله هم بعدش میشه اون شخص رو منصرف کرد . هرکسی باید خودش پیداکنه حقیقت و دلیلی برای چیزی که میخاد انجام بده . ریشه ی اون کار از وجود خودش باشه پایدار تره فقط خود او خود او ...
یا باحجاب میشی یا به محمدقلی میگم بیاد بندازدت تو گونی ببرتت😁 . • چشماتو ببند فک‌کن مُردی شب اول قبرته ، بعد تاریک تاریکه ، تو موندیو یه عالم جواب ک بدی بعدم یه راست تشریف میبری جهنم‌ ، دیگه جهنمو خودت تصور کن . • چادر امنیت،ارث مادرمونو داخل حتی وصیعت شهدا هم گفته شده که خیلی تاکیدهم شده چه در قران چه در وصیعت شهدا و چه خدا و پیامبر و امام و..هست باحجاب بودن امل بودن نیست و ما بلکه ارزش خودمون میدونیم که چادری و یا باحجاب هستیم و اینکه کسی که چادر نمیپوشه و باحجابه مشکلی نیست..چونوقتی حجاب خودمون رعایت کنیم کافیه و فقط چادری بودن حجاب رو از کامل کامل تر میکنه مثل اینکه میخوای چیزای باارزش خودت رو قایم و یا پنها کنی 🙂♥️ . • هیچ میدونی ما چند تا شهید دادیم؟ اصلا میدونی برا چی دادیم؟ برا امنیت. برا آرامش. شما اصلا نمی خواد به شهدا جایزه بدی. فقط امنیتت رو به باد نده. امنیتی که یه عده جوونی که مثل شما خوانواده داشتند. برا زندگیشون برنامه داشتن... با خونشون برا تو تأمین کردن.
دم از سختی چادر سر کردن میزنیم درحالی که سختی که ما میکشیم هیچی نیست در برابر مصیبت ها و غم های امام حسین و بچه هاشون و عمه زینب جان کشیدن🥺🥺حتی یه قطرش هم نیست چرا راحت طلب شدیم؟ چرا نمیخوایم اینکه گنج با رنج به دست میادو بفهمیم چرا نمیخوایم چشمامونو باز کنیم و بفهمیم کسی که مارو آفریده خداست پس اون بهتر صلاح مارو میدونه و باید به سفارشاتش عمل کنیم؟ چراا؟ . • درباره اینکه چرا باید حجاب بپوشیم از نظر روانشناسی و اجتماعی و تاثیرات مثبت و منفی اون تحقیق کن و در آخر خودت به نتیجه دلخواهت میرسی.🤗 . • خانم محترمی که بدون حجاب راه میری فکر نکردی که دل چند نفر مردو میلرزونی و باعث میشی به گناه بیفتن و دلشون نسبت به همسرشون د***ده شه؟ باعث شدی چند نفر به گناه بیفتن؟ اشک چند پدر مادر و همسر شهید رو در آوردی؟
دلم‌تنگِ‌کربلاته ... (:💔
5714915861.mp3
2.75M
↵دعاےعھـد . . ♥️! میون‌‌اشڪ‌هاودعاهاے . . . قشنگتون‌ماروفراموش‌نڪنیدᵕ.ᵕ🌱
452.9K
اینجا به ما خوش نمی‌گذره یا اباعبدالله :)💔
ان‌شاءاللّٰھ‌ظھورآقامون🌿^.^! . .( :🕊!
# به وقت رمان ✨💔
و هشتم رسول : دیگه نمی تونستم تحمل کنم ، اصلا معلوم نیست رها کجا غیبش زده . 😢 زنگ زدم بهش : جواب نمیداد . اعصابم خورد شد . گوشی رو محکم پرت کردم سمت دیوار اتاق . یه صدای خیلی ترسناکی داد . بلند داد زدم : اَه . بعد نشستم رو زمین و فقط گریه کردم . حالم خوب نبود . 💔 ریحانه : یه صدای ترسناکی از اتاق داداش اومد . اومدم بدو بدو برم بالا که : فاطمه : نه نرو . حالش الان خوب نیست بزار تنها باشه . 😢😞 بعد خودم بلند شدم و یه لیوان اب ریختم تو لیوان رفتم بالا . در زدم . آقا رسول ، اجازه هست بیام داخل ؟ رسول : فقط اشکامو پاک کردم و رو تخت دراز کشیدمو پتو رو کشیدم روم بعد گفتم : بفرمایید . فاطمه : رفتم تو اتاق دیدم رو تختش خوابیده . اب رو گذاشتم رو میزش و گفتم : اقا رسول ، من میدونم حالت خوب نیست ولی مطمئن باش تقصیر تو نیست که رها رفته . اون خودش داشت تو این خونه اذیت میشد . 😭 رسول : سرم رو گذاشتم رو پای مامان فاطمه و فقط اشک ریختم . چرا تقصیر منه . من حالشو بد کردم . من با کتک زدنام اذیتش کردم 😭💔💔
https://harfeto.timefriend.net/16590739673896 نظراتونننننن☺️😍 درمورد رمان نظر بدید ✨❤️
پِلاڪ را از گردنش‌ در آورد. گفتم‌:از ڪجـٰا تو را بشنـٰاسند؟! گفت:آنڪہ بـٰاید‌ بشنـٰاسد! میشنـٰاسد .
💭راوی : اوضاع سوریه خیلی خراب بود و هرروز شهدایی از جنس عشق در آسمان عروج می کردند و می شدند شهید مدافع حرم و چه سعادتی از این بالاتر ؟! امیر و علی هم آنجا بودند ، ماموریتشان که تمام شد برگشتند ولی حالشان اصلا خوب نبود ، صحنه هایی که دیده بودند شب ها خواب را ازشان گرفته بود ، عجله داشتند تا دوباره برگردند اما دلشان اینجا و در ایران گیر بود شاید این همان دلیلی بود که گاهی مانعشان می شد . علی که از ماموریت برگشت می خواست با فاطمه صحبت کند که شاید عروسی شان جلو بیافتد . حال فاطمه هم دست کمی از برادر و همسرش نداشت . در زمان ماموریتی که امیر و علی رفته بودند فاطمه هم با پدر و مادرش به کربلا سفر کردند ، این اولین باری بود که فاطمه به زیارت امام حسین (ع) می رفت وقتی برگشت انگار اعتقاداتش چندین برابر محکم شده بود با علی که پی صحبت نشستند و علی مسئله ی ازدواجشان را مطرح کرد چیزی نگفت و قبول کرد در ذهن می دانست که حتما این کار علی حکمتی داشته است وگرنه ... 🔅 یک سال بعد : یک سال گذشته بود اما امیر هنوز مسئله ی ازدواجش را مطرح نکرده بود ، از رازی که در دل داشت نمی ترسید تمام ترسش این بود که اگر در این ماموریت ها اتفاقی برایش بیافتد تکلیف محدثه چه می شود به خصوص که در آخرین سفرش ترکش هم خورده بود و این ترکش بهانه ای بود برای بیشتر شدن ترسش . 💭امیر : فاطمه و علی رفتند سر خانه و زندگی شان و منتظر فرزندشان بودند اما من می ترسیدم که اگر روزی نباشم و در یکی از ماموریت ها اتفاق نا خوشایندی برایم بیافتد محدثه چه می شود از طرفی هم نمی توانستم قبول کنم کسی به غیر از من با او ازدواج کند ، از صحبت های فاطمه متوجه شده بودم که محدثه تمام خواستگارانش را رد می کند ، شاید قسمت این است که من کاری کنم . از اتاقم خارج شدم تا با مادرم صحبت کنم ، از آنجایی که او زودتر از خودم متوجه علاقه ی من شده بود راحت تر می شد با او صحبت کرد ، راستش از مطرح کردن مسئله کمی خجالت می کشیدم . ادامه دارد ... 💔🌿•
سلام به همگی شما وقتتون بخیر خوب فعالیت رو شروع میکنم 😌