eitaa logo
♡•دُختࢪانِ چـٰادُࢪَی♡
2هزار دنبال‌کننده
22هزار عکس
10.2هزار ویدیو
150 فایل
˼ بِسۡـم‌ِرَب‌ِالْحُ‌ـسِی‍ـنۡ...˹🫀 هَمیـن‌چآدرےڪِہ‌برسَـرتُوسـت، دَر‌ڪَربلا،حتّـۍبا‌سَخـت‌گیرےهـٰاے یَزیـد‌،از‌سَـر‌زیـنَـبۜ‌نیوفـتـٰاد 🍃 ⩥ مدیر کانال: @Amamzmanaj ⩥ رزرو تبلیغات‌و‌تبادلات: @Amamzmanaj تولد کانال✨ : ۱۴۰۱/۱/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج
[ 🔍| ] 🔘معرفی گروهک‌های تجزیه طلب در ایران! 🔴•| @shahid_dehghan
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آسمانے‌شدنت‌مبارڪ‌است😍 اما... زمین‌پاکے‌وجودت‌را‌ ازیادنمےبرد💕 ¹روزٺاٺولد🤩 ❤️ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
اون آقایی که این توئیت رو گذاشتن فکر کنم تاحالا خودشون رو توی آینه ندیدن😐💔 فرصت کردی یه سر به آینه هم بزن ...!🚶‍♀
💭 مقدمه : عاشق که باشی دیگر برایت فرقی نمی کند چه اتفاقی رخ می دهد و چه می شود فقط دلت می خواهد مطابق هر آنچه معشوقت دوست دارد رفتار کنی ، بلکه در مقابلش عزیز باشی . و چه زیباست اگر عاشق خدایی باشی که میلیارد ها برابر تو را دوست می دارد ، دقیقا همان خدایی که تو را آفرید و هر بار خطا کردی بی هیچ منتی تو را بخشید . و همان خدایی که تو را صدا می زند و تو از او روی بر می گردانی ، در نمازت تعلل می کنی و زمانی که نمازت را به جای می آوری کمی سبک می شوی که مثلا نمازت را هم خواندی و حالا با خیالی آسوده به کار هایت می رسی ، و چه غافل از اینکه خدا تو را با عشق صدا می زند و تو برای راحتی وجدانت نمازت را می خوانی ، چرا نباید با عشق روبه روی خدایت بایستی و با عشق با او سخن بگویی ؟! تو چه فرقی با شهدا داری که آنها آنگونه رستگار شدند و تو غرق در دنیایت هستی ! 💔🌿•
💭فاطمه : قران روی میزم را باز کردم ، سوره ی نور بود ، همان سوره ای که با هر بار خواندنش حال و هوایم زیبا تر می شد و به پروردگارم نزدیک تر می شدم هنوز یک صفحه هم نخوانده بودم که با صدای فریادی که از بیرون آمد قرانم را بستم و از اتاق خارج شدم . برادرم امیر بود که پشت تلفن آنچنان فریاد می زد . روز جمعه و ساعت ۹ صبح چه اتفاقی می توانست رخ دهد که اینچنین حال برادرم را دگرگون کرده باشد ؟!، صحبت هایش که تمام شد با عجله به سمت اتاقش رفتم ، در زدم و وارد شدم. _داداش جان چی شده قربانت برم؟ امیر+: بین خودمان بماند ، اعزامم به تاخیر افتاد !😢 این را گفت و چهره اش مچاله شد . _شانس آوردی مامان و بابا خانه نبودند تا شاهد فریاد های فرزند ارشدشان باشند . + چیزی بهشان نگو _خیالت راحت ... راستی ... حرفم را نزده بودم که قفل در باز شد و پدر و مادرم برگشتند . ادامه دارد... 💔🌿•