شیخ‌رجبعلی‌خیاط : امام‌زمان‌دنبالِ‌رفیق‌میگرده . خوب‌شو،خودش‌میادوپیدات‌میکنه . . (:

#پروفایل #نظامی

#پروفایل #نظامی

#پروفایل #نظامی

#پروفایل #نظامی

روزی امروزت رو بگیر✨❤️

🚘ماشین خرج داره ولی باز ما می‌خریم! 👨‍👩‍👧‍👦مهمونی دادن خرج داره ولی ما مهمونی میدیم! ✈️مسافرت رفتن خرج داره ولی ما خرج می‌کنیم و میریم! 🎊عروسی رفتن کلـــــــی خرج آرایشگاه و لباس و... داره ولی ما خرج می‌کنیم میریم! و هزار تا کار دیگه که بخوای حساب کنی ارزشی هم نداره و زودگذره ولی خیـــــلی خرجشون می‌کنیم امـــــــــا... نوبت به بچه دارشدن که میرسه میگیم نه بچه خرج داره!😐 درحالی که بچه برای ما موندنیه ولی همه ی چیزهایی که ما براشون خرج میکنیم تموم شدنیه! 🤔 شعار بچه‌ی کمتر زندگی بهتر چیزی بود که غرب از ما می‌خواست و ما راحت گول خوردیم! شما بگید آیا الان که بچه‌ها کمتر شدن زندگی‌ها بهتر شده!؟🙁 🌸جهاد امروز مادران، فرزندآوری‌ است

سلام .... عکس کمتر دیده شده شهید مشلب)😉✨...... پ.ن. شهید مشلب و برادرشون......

تولدت مبارک برادر🌹🌹

| یک تکـه از بهشـت | هر وقت می‌رفتیم مشهد، باید حتما می‌رفت صحن گوهرشاد. ساعت‌ها آن‌جا می‌نشست و دعا می‌کرد. می‌گفت: این کنج دیوار یه تکه از بهشته... به روایت مادر شهید #آرمان_عزیز 🕊 #شهید_آرمان_علی_وردی

حسین‌جانم! من‌دائماًبرای‌تو‌اسباب‌زحمتم پای‌گناه‌من‌فقط‌توایستاده‌ای..💔 #عزیزم‌حسین🌱

از ابراهیم پرسیدم : آروزیِ شما شھادته درسته؟ خندید و گفت: شھادت ذره‌ای از آرزویِ من است من میخواهم چیزی از من نماند مثلِ ارباب بی‌کفن قطعه‌ قطعه شوم اصلا دوست ندارم جنازه‌ام برگردد دلم میخواهد گمنام بمانم چون مادر سادات قبر ندارد نمیخواهم مزار داشته باشیم ...💔🕊 #شهید‌ابراهیم‌هادۍ

منم میخوام🥺💔

💌 #دعای_روز پنجم رمضان اللهـمّ اجْعَلْنی فیـهِ من المُسْتَغْفـرینَ و اجْعَلْنی فیهِ من عِبادَکَ الصّالحینَ القانِتین و اجْعَلْنی فیـهِ من اوْلیـائِکَ المُقَرّبینَ بِرَأفَتِکَ یا ارْحَمَ الرّاحِمیـن 🌸🍃 خـدایا، قـرار بده مرا در این روز، از آمرزش‌خواهان، و قرارم بده در این روز از بندگان شایسته و فرمانبردار خود و قرارم ده از دوستان نزدیکت به حق مهـربانى‌ات، اى مهربـان‌ترین مهربانان ♥️

شهادت اجرکسانۍاست‌کہ‌درزندگۍخود مدام‌درحال‌درگیرۍبانفسند وزمانۍکہ‌نفس‌سرکش‌خودرارام‌نمودند خداوند‌بہ‌مزداین‌جهاداکبر، #شهادت راروزۍ آن‌هاخواهدکرد:( #شهیدانه 🤍🌿

حاج قاسم میگفت: حتی‌اگہ‌یـه‌درصداحتمـال‌بِـدی‌ڪہ یـه‌نفر یه‌روزی‌برگـرده‌وتوبہ‌کنـه... حـق‌نداری‌راجبش‌قضاوت‌ڪنۍ! قضاوت‌فقط‌ڪار‌خداست! فلذا‌حواسمـون‌باشه #حاج_قاسم

سلام علی لَون الحزن فی عَینِک. سلام بر رنگ اندوه در چشم‌هایت :)))

شاعر میفرماید : + نتوان وصفِ تو گفتن ، که تو در فهم نگنجی :)♥

اباعبدالله:)))))

🕊ݜہيد محمود رضا بیضایے: سـر دو راهے گناه وثوابـــــ به حبـــــ شهادتـــــ فڪر ڪن... به نگاه امام زمانتـــــ فڪرڪن... ببین میتونے ازگناه بگذرے...؟! از گناه ڪه گذشتے از جونتـــــ هم میگذرے.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ #شهدایی

تخریب صد از صد 😂 #حُرّ

اگه‌بخوام‌پیشنهاد‌یه‌داستان‌قشنگ‌بدم... حتما‌میگن‌این‌داستان‌زیبا‌رو‌بخونــید!🌿📚(:

حاج‌مهدی‌رسولی‌حرف‌قشنگی‌میزدمیگفت؛ شاگردی‌روبه‌استادش‌کردگفت:چراماامام‌ زمان‌رونمی‌بینیم؟! استادش‌گفت‌برگرد.. شاگردروشوبرگردوند،استادگفت: حالا‌من‌رومیبینی؟! جواب‌داد:استادمن‌روموبرگردوندم‌چطور آخه‌شماروببینم؛استادگفت: خب‌روتونوازامام‌زمان‌برگردوندید‌که‌ نمیتونیدببینیدش...💔(:

دم افطار مارم دعا کنید رفقا ❤️.♡ التماس دعا🌹🤲 علی علی .....🌿

#قسمت_دوم در سفره نان تازه که مادرم دیروز پخته بود ، پنیرمحلی ، شیر تازه🥛 ، کره و عسل بومی🍯 •گذاشتم و با مادرم مشغول خوردن شدیم بعد از نوشیدن چای از جای بلند شدم وسایل مدرسه را آماده کردم و از مادرم • خداحافظی کردم به سمت مدرسه رفتم. بهمدرسه که رسیدمدوستانم جلو آمدند و با هم سالم احوال و پرسی کردیم به سمت صف صبحگاهی رفتیم، برنامه صبحگاهی خیلی جالب و دل انگیز بود ، بعد با صف به کالس رفتیمتا ظهر یکی یکی کالس ها را گذارندم حسابی خسته شده بودم اما شوق زیادی برای رفتن به خانه داشتم برای همین از مدرسه تا خانه یک نفس دویدم. به خانه که رسیدممادرم همه ی خانه را مرتب کرده بود ناهار هم آماده بود سالم گرمی کردم بعد از جواب سالم گفت : دخترم لباس هایت را عوض کن تا ناهار بخوریم. من هم سریع کار ها را انجام دادم و سفره ی غذا پهن کردیم من برای مادرم از خاطرات یک روزی که در مدرسه داشتم گفتم مادرم هم گفت: قالی ای که قولش را بهمش رحمت داده بودم کمی بافته امتا به شهر ببرد. به این فکر کردم کهاگرمادرمقالی را تمام کند پول خیلی خوبی دستمان را می گیرد آن وقت پدر و برادرم مجبور نیستند ساعت های زیادی در دشت کارکنند در فکر فرو رفته بودم که مادرم گفت:غذایت سرد شد کجایی دختر؟! من هم با لبخندی گفتم: هیچی! بعد از ناهار به سراغ کتاب های می رفتم تا درس های فردا را مرور کنم معمولا یک ساعت تا دو ساعت وقت خودم را برای مطالعه می گذاشتم عصر دوستانم به دنبالم آمدند گفتند بیا در هوای پائیز به دشت برویم تا تفریح کنیم از مادرم اجازه گرفتم و با دوستانم حرکت کردیم.🌺 @Roman_Sara☘

【 چقدر دور سَرت آفتاب می گردد✨ 】 ستاره ها همه محوِ تو صبح و شام حسین! #عزیزم_حسین 🇮🇷 بصیرت عمار🚩 @basirrat_ammar