دم از سختی چادر سر کردن میزنیم درحالی که سختی که ما میکشیم هیچی نیست در برابر مصیبت ها و غم های امام حسین و بچه هاشون و عمه زینب جان کشیدن🥺🥺حتی یه قطرش هم نیست چرا راحت طلب شدیم؟ چرا نمیخوایم اینکه گنج با رنج به دست میادو بفهمیم چرا نمیخوایم چشمامونو باز کنیم و بفهمیم کسی که مارو آفریده خداست پس اون بهتر صلاح مارو میدونه و باید به سفارشاتش عمل کنیم؟ چراا؟
.
•
درباره اینکه چرا باید حجاب بپوشیم از نظر روانشناسی و اجتماعی و تاثیرات مثبت و منفی اون تحقیق کن و در آخر خودت به نتیجه دلخواهت میرسی.🤗
.
•
خانم محترمی که بدون حجاب راه میری فکر نکردی که دل چند نفر مردو میلرزونی و باعث میشی به گناه بیفتن و دلشون نسبت به همسرشون د***ده شه؟ باعث شدی چند نفر به گناه بیفتن؟ اشک چند پدر مادر و همسر شهید رو در آوردی؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه کنج از حرم بهم جا بده😞🖤
5714915861.mp3
2.75M
↵دعاےعھـد . . ♥️!
میوناشڪهاودعاهاے . . .
قشنگتونماروفراموشنڪنیدᵕ.ᵕ🌱
کربلایی_امین_قدیم_۲۰۲۲_۰۵_۱۷_۱۷_۴۸_۱۸_۶۹۸_5771364412828945231.mp3
3.79M
فقط از تو یه کربلا میخوام همین ...💔
#محرم
#دلشوره
#پارتپنجاه و هشتم
رسول : دیگه نمی تونستم تحمل کنم ، اصلا معلوم نیست رها کجا غیبش زده . 😢
زنگ زدم بهش : جواب نمیداد .
اعصابم خورد شد . گوشی رو محکم پرت کردم سمت دیوار اتاق .
یه صدای خیلی ترسناکی داد . بلند داد زدم : اَه . بعد نشستم رو زمین و فقط گریه کردم . حالم خوب نبود . 💔
ریحانه : یه صدای ترسناکی از اتاق داداش اومد . اومدم بدو بدو برم بالا که :
فاطمه : نه نرو . حالش الان خوب نیست بزار تنها باشه . 😢😞
بعد خودم بلند شدم و یه لیوان اب ریختم تو لیوان رفتم بالا .
در زدم . آقا رسول ، اجازه هست بیام داخل ؟
رسول : فقط اشکامو پاک کردم و رو تخت دراز کشیدمو پتو رو کشیدم روم بعد گفتم : بفرمایید .
فاطمه : رفتم تو اتاق دیدم رو تختش خوابیده . اب رو گذاشتم رو میزش و گفتم : اقا رسول ، من میدونم حالت خوب نیست ولی مطمئن باش تقصیر تو نیست که رها رفته . اون خودش داشت تو این خونه اذیت میشد . 😭
رسول : سرم رو گذاشتم رو پای مامان فاطمه و فقط اشک ریختم .
چرا تقصیر منه . من حالشو بد کردم . من با کتک زدنام اذیتش کردم 😭💔💔
https://harfeto.timefriend.net/16590739673896
نظراتونننننن☺️😍
درمورد رمان #دلشوره نظر بدید ✨❤️
#کوله_بار_عشق
#پارتشانزدهم
💭راوی : اوضاع سوریه خیلی خراب بود و هرروز شهدایی از جنس عشق در آسمان عروج می کردند و می شدند شهید مدافع حرم و چه سعادتی از این بالاتر ؟!
امیر و علی هم آنجا بودند ، ماموریتشان که تمام شد برگشتند ولی حالشان اصلا خوب نبود ، صحنه هایی که دیده بودند شب ها خواب را ازشان گرفته بود ، عجله داشتند تا دوباره برگردند اما دلشان اینجا و در ایران گیر بود شاید این همان دلیلی بود که گاهی مانعشان می شد .
علی که از ماموریت برگشت می خواست با فاطمه صحبت کند که شاید عروسی شان جلو بیافتد .
حال فاطمه هم دست کمی از برادر و همسرش نداشت .
در زمان ماموریتی که امیر و علی رفته بودند فاطمه هم با پدر و مادرش به کربلا سفر کردند ، این اولین باری بود که فاطمه به زیارت امام حسین (ع) می رفت وقتی برگشت انگار اعتقاداتش چندین برابر محکم شده بود
با علی که پی صحبت نشستند و علی مسئله ی ازدواجشان را مطرح کرد چیزی نگفت و قبول کرد در ذهن می دانست که حتما این کار علی حکمتی داشته است وگرنه ...
🔅 یک سال بعد :
یک سال گذشته بود اما امیر هنوز مسئله ی ازدواجش را مطرح نکرده بود ، از رازی که در دل داشت نمی ترسید تمام ترسش این بود که اگر در این ماموریت ها اتفاقی برایش بیافتد تکلیف محدثه چه می شود به خصوص که در آخرین سفرش ترکش هم خورده بود و این ترکش بهانه ای بود برای بیشتر شدن ترسش .
💭امیر :
فاطمه و علی رفتند سر خانه و زندگی شان و منتظر فرزندشان بودند اما من می ترسیدم که اگر روزی نباشم و در یکی از ماموریت ها اتفاق نا خوشایندی برایم بیافتد محدثه چه می شود از طرفی هم نمی توانستم قبول کنم کسی به غیر از من با او ازدواج کند ، از صحبت های فاطمه متوجه شده بودم که محدثه تمام خواستگارانش را رد می کند ، شاید قسمت این است که من کاری کنم .
از اتاقم خارج شدم تا با مادرم صحبت کنم ، از آنجایی که او زودتر از خودم متوجه علاقه ی من شده بود راحت تر می شد با او صحبت کرد ، راستش از مطرح کردن مسئله کمی خجالت می کشیدم .
ادامه دارد ...
💔🌿•
♡•دُختࢪانِ چـٰادُࢪَی♡
#کوله_بار_عشق #پارتشانزدهم 💭راوی : اوضاع سوریه خیلی خراب بود و هرروز شهدایی از جنس عشق در آسمان
https://harfeto.timefriend.net/16587372799505
نظرات فرشته های خوشگلمون واسه رمان کوله بار عشق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنیای من آقای من😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاس میگوید حـــسین 😭
سرمست میگود حـــسین 😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسین ذب عمامه من طلاح آخیه علی انهر 😭
"گفتمش دل بردی از ما
جان من مقصد کجاست؟
گفت عاشق را نشاید پرس و جو
با ما بیا...."(:
#عاشقانھ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥این نوحه ۱۸ ثانیه ای به عنوان نوحه سراسری درشب عاشورا در دفاع از حجاب وعفاف خوانده خواهد شد. لطفا در تمامی گروه ها پخش شود تا مثل سرود سلام فرمانده فراگیر شود و بازتاب گسترده داشته باشد.🏴
•••
زرنگباشیم ‼️
وقتیمیخوایمبهکسیکادوبدیم!
ــیهجانمازکوچیک ..
ــیهتسبیح ..
ــیهکتاب ..
وخلاصهازاینجورچیزاییکهباهاشون
کارخیرمیشهکردهدیهبدیم😎..
اینجوریتاهروقتکهبااونجانماز؛نمازبخونه ..
بااونتسبیحذکربگه!-
وازاونکتاببخونهواستفادهکنه ..
یاهروسیلهیدیگهکهباهاشکارخیرکنہ
برایماهمخیرحسابمیشه!🚶🏻♀
@dokhpkjbbvdsryj