eitaa logo
دُخٺــࢪاݩ‌‌فـٰاطـمـے❤️💫
2.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
2.5هزار ویدیو
27 فایل
📣 بࢪا؎ عضویٺ دࢪ گࢪوه به عنوان مࢪبے یا دختࢪان فاطمے و یا اطݪا؏ از بࢪنامهـ ها با ادمین کاناݪ، دࢪ اࢪتباط باشید 📲 «گروه تبلیغی جهادی رشد🌱» ارسال تصاویر و ویدئوها: @aghayari12 ادمین: @Mirzaei1369 @SarbazAmad
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا شکرت که هر لحظه و هرجا اِراده کنم، تو در نزدیک‌ترین نقطه به من هستی❤️ دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به امام رضا میگم دردامو.....) دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 قصه شب👇👇👇👇👇👇👇
🌹فصل ششم 🌱برگ پانزدهم بارها در دل ساکت و سنگین شب،صحنه آمدن ریحانه و مادرش را به مغازه مرور کردم.می خواستم از معمای عشق سر درآورم. چه اتفاقی می افتاد که یک نگاه یا یک لبخند می توانست قلابی شود و انسانی آزاد را به دام اندازد؟میان خواب و بیداری سعی می کردم بدانم چه چیزی از وجود ریحانه،مرا آن طور به هم ریخته بود؛شبحی از چهره اش؟نگاهش که لحظه ای به نگاهم تلاقی کرده؟سکوت و وقارش؟آهنگ صدایش؟همه اینها؟هیچ کدامشان؟همه اینها بود و هیچ کدامشان نبود. امیدوار بودم پس از چند روز فراموشش کنم،ولی نتوانستم. مثل صیدی بودم که هرچه بیشتر تلاش می کردم،بیشتر گرفتار حلقه های دام می شدم. گیج و ناامید در بسترم نشستم و چنگ در موهایم زدم. باید در ظلمتی که دوره ام کرده بود،راهی به روشنایی می گشودم. درآن بیچارگی،این تنها چاره بود؛ولی چگونه؟ تصمیم گرفتم صبح فردا،سراغ ریحانه و مادرش بروم و هر چه را در دل داشتم،به آن هابگویم. ساعتی بعد تصمیم گرفتم سراغ ابوراجح بروم و با فریاد بگویم:《آن مشتری که علاوه بر گوشواره،دل مرا هم با خود برد،دختر تو بود.》 وقتی فکر و خیال پس از جستجوی کوره راهی،باز به بن بست صخره مانند بر می خوردند،خود را روی بالش می انداختم و به خواب التماس می کردم بیاید و مرا با خود به سرزمین رویاها ببرد. در آن شب ها،خواب،خرگوشی گریز پا بود که هرچه سر در پی اش می گذاشتم،بیشتر از من می گریخت. دلم می خواست او را در خواب ببینم و بگویم:《تمام خاطره های گذشته ما با یک نگاه تو،در ذهن و دلم به رقص در آمده اند.》آرزو داشتم در خواب با او ،کنار پل فرات قدم بزنم و درددل کنم.در خواب هم آرامش نداشتم. او را می دیدم،اما همراه با مسرور که از من دور می شدند. شبی خواب دیدم مسرور گوشواره های ریحانه را کند و از بالای پل،میان رود انداخت. من که دزدانه مراقبشان بودم،در آب شیرجه رفتم تا گوشواره‌ها را پیدا کنم.بر بستر رود،پیدایشان کردم،ولی چنان بزرگ شده بودند که با زحمت توانستم آنها را از جا بکنم و به سطح آب بیاورم. به پل نگاه کردم‌.هیچ کس آنجا نبود. سنگینی گوشواره‌ها مرا به زیر آب می کشید. به پشت سر که نگاه کردم، ریحانه و مسرور را در قایقی پر از انگور دیدم. هرچه دست و پا می زدم و شنا می کردم،قایق از من دورتر و دورتر می شد. صبح به کندی از پله ها پایین رفتم. پدربزرگ در حیاط،روی تخت چوبی منتظرم نشسته بود. نزدیک که شدم،ایستاد. شانه هایم را گرفت و خیره نگاهم کرد. چی شده هاشم؟چرا رنگ پریده و بی حالی؟چرا نیامدی صبحانه بخوری؟ گیج و منگ بودم.نمی توانستم روی پا بایستم. روی تخت نشستم. نمی دانم. دیشب بی خوابی به سرم زده بود. وقتی هم به خواب رفتم،باز خواب های پریشان دیدم. دیگر وقتی شب می شود،وحشت می کنم. بهتر است امروز در خانه بمانی و استراحت کنی.فردا باید به دارالحکومه بروی. با این حال و قیافه که نمی توانی بروی. خدمتکارمان را که پیرزن مهربانی بود،صدا زد. اُم حباب! اُم حباب از آن طرف حیاط،سرش را از اتاقی بیرون آورد. بله آقا. این بچه،مریض احوال است. امروز در خانه می ماند.باید حسابی تیمارش کنی.ظهر که آمدم،باید صحیح و سالم تحویلم بدهی. خیالتان راحت آقا.🍂 دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨امشب قبل از خواب 🌺زمزمه کنیم ✨اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ 🌺امُورِنا خَیْراً ✨خداوندا 🙏 🌺آخر و عاقبت کارهاے ✨ما را ختم به خیرکن 🌺آمیـن شبتون پراز آرامش🌙✨ دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو این شرایط حمله تروریستی هم این پسر بچه دهه نودی میخواست کمک کنه...... ❤️این از شیر پاک مادر و لقمه حلال پدرشه... منم علی لندی منم حسین فهمیده یک دهه هشتادی که حاج قاسم رو دیده یک دهه نودی که الگوش یک شهیده🌹 دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃