🍃🌸ماجرای صورتی خاکستری🌸🍃
🖌قسمت چهاردهم: کسی برات نامه می نویسه؟!🤨
بعد از اینکه آخرین پرسش خانم هادوی درباره اینکه چرا زنگهای تفریح🔔 قاطی بچهها نمیشود و چرا جاهای شلوغ کلافهاش😣 میکند را هم جواب داد، دیگر طاقتش تمام شد.
خجالتش هم ریخته بود. سرفه کوتاهی کرد و بالاخره حرفش را زد: راستش… فکر میکردم قرارِ باهم درباره نامهها💌 صحبت کنیم.
صورت خانم هادوی متفکر🧐 شد: نامهها؟ کدوم نامهها؟
سارا داشت شاخ😳 درمیآورد: یعنی شما نامهها را ننوشتید؟
خانم هادوی سؤالی نگاهش کرد: کدوم نامهها سارا جان؟😶
من و من کرد: همون نامههای… نامههای روز دختر دیگه.
ابروهای خانم هادوی بالا 😯رفت: نامههای روز دختر؟ کسی برات نامه مینویسه؟
سارا فقط دنبال یک دیوار میگشت که سرش را بکوبد🤯 توی آن. خانم هادوی هم بیخبر بود. پس او اینجا چهکار میکرد؟ چرا صدایش کرده بود دفتر مشاوره؟
همین سؤالها را هم پرسید. خانم هادوی که حالا حسابی جذب موضوع نامهها شده بود، مختصر جواب داد: وظیفه منه که حواسم به احوال همه بچهها باشه. اگه کسی پرخاشگری میکنه، اگه گوشهگیر شده… چند وقتی بود میدیدمت که زنگهای تفریح پشت باغچه🌾 مینشینی و با بچهها نیستی. خواستم باهم صحبت کنیم که مطمئن باشم مشکلی برات پیش نیومده.
- آخه دقیقاً همینالان؟
«چی؟» تعجب خانم هادوی باعث شد بفهمد فکرش را بلند به زبان آورده. سعی کرد ذهنش را جمعوجور کند: هیچی. منظورم اینه که… من واقعاً مشکلی ندارم. با بچهها هم رابطهام خوبه. فقط تنهایی و خلوت حالمو بهتر میکنه. هر جا هستم باید یه فضای سبزی🌱، گلی، گلدونی💐، باغچهای باشه که اونجا فکر کنم.
خانم هادوی دوباره لبخند 🙂زد: کار خیلی خوبی میکنی سارا. توی این دنیای شلوغ همه ما باید یه زمانهای تنهایی رو برای فکر کردن داشته باشیم.
سارا گیج و مبهوت🙄 از جایش بلند شد: بله، خیالتون راحت باشه. با اجازهتون من دیگه برم.
خانم هادوی انگار هنوز فکرش مشغول نامهها بود: قضیه نامهها رو نگفتی؟
-حالا انشا الله سر فرصت میام براتون تعریف میکنم. الآن کلاسم دیر میشه.
از اتاق مشاوره که آمد بیرون انگار دنیا دور سرش میچرخید. نویسنده نامهها خانم هادوی نبود! یعنی خانم اسکندری؟ نه! دوباره فکرش را مشغول او نمیکرد. این گزینه قبلاً رد شده بود. پس نامهها کار چه کسی بود؟ 🤔
چه کسی این چند وقت برایش نامه مینوشت و هدیه میفرستاد؟ چه کسی دل نوشته او را خوانده بود؟
کاش میتوانست کمی در غارش خلوت کند. ولی باید خودش را به کلاس میرساند. همین الآن هم بهاندازه کافی دیر کرده بود.
ادامه دارد...
دختران زینبی
🦋 ↺ #متن #دعای_عهد ↯❦.• ••❦«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم» 📗اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْ
پس خداوندا،
ولی خودت، و پسرِ دخترِ پیامبرت را
برای ما آشکار کن!🤲🏻
#سلام_امام_زمانم ❤️
🌼 روزگارم باشما بسیار زیبا می شود
🍃 خادم ڪویٺ یقین محبوب زهرا می شود
🌼 آبرو و اعتبارم ز الطاف شماسٺ
🍃 در پناه تو یقین یڪ قطره دریا می شود
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
ڪانال 💕دختران زینبی💕👇
https://eitaa.com/joinchat/1909522488Ccdc5dfd559
🧡•••
"مَنکانلِلّٰه،کاناللهُلَه
تو نگاهت به خدا باشه
خدا و همهی نیروهاش،
برای تو خواهند بود.
ڪانال 💕دختران زینبی💕👇
https://eitaa.com/joinchat/1909522488Ccdc5dfd559
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شھدا رفتند کھ بمانیم...💔
#شهیدانه #شھید_عباس_بابایۍ🎧
ڪانال 💕دختران زینبی💕👇
https://eitaa.com/joinchat/1909522488Ccdc5dfd559
حتماً قرار شاه و گدا هست یادتان ؛
همان شب که زدم دل به نامتان ؛
مشهد ؛ حرم ؛ ورودی باب الجواد ؛
آقا ؛ عجیب دلم گرفته برایتان….
الّلهُـــمَّ ارزُقنا حرم😭♥️
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
ڪانال 💕دختران زینبی💕👇
https://eitaa.com/joinchat/1909522488Ccdc5dfd559
#عکسنوشته #آمرین
در دنیــاۍ بــه مــن چـــهها😒
بــه هــم ربــط داریــم باش❤️❗️
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
ڪانال 💕دختران زینبی💕👇
https://eitaa.com/joinchat/1909522488Ccdc5dfd559