eitaa logo
"دُختࢪﺍنِﺯﻫࢪای‍ۍ•پ‍س‍‌ࢪان‌ِعَل‍َﯡۍ"
1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
4.7هزار ویدیو
204 فایل
❮🌱الهـےبہ‌تۅڪل‌نـٰام‌اعظمټ🌱' اینجا؟ ی مکانِ دِنج براے‌ اَݦانَتداࢪانِ چادرِخانم‌زهࢪای مࢪضیه(س) ﯡ نِگاهبانانِ غِیࢪت‌ِ امیࢪالمؤمنین‌علے‌(؏) ناشناس: https://daigo.ir/secret/2343274092 شرو؏ خادمـۍ؛ " ¹⁵. ⁶. ¹⁴⁰¹ "
مشاهده در ایتا
دانلود
دست به دامن خدا که می‌شوم … چیزی آهسته درونم به صدا می‌آید که: نترس!از باختن تا ساختن دوباره فاصله‌ای نیست.. Take refuge in God, and a voice will resonate in your heart "Don't be afraid!There is no long distance between loss and success." 🇮🇷 @gandoyeeha 🇮🇷 گــــانـــــدویــــی امــــــ✋🏼
زندگی باور می‌خواهد، آن هم از جنس امید که اگر سختی راه به تو سیلی زد، یک نوای قلبی به تو بگوید: خدا هست هنوز.. To live, there has to be a belief filled with hope which would whisper at your heart "God is still there" every time hardships of the journey slap you in the face! 🇮🇷 @gandoyeeha 🇮🇷 گــــانـــــدویــــی امــــــ✋🏼
امام على عليه السلام لا تَعِدَنَّ عِدَةً لاتَثِقُ مِن نَفسِكَ بِانجازِها؛ وعده اى نده كه از وفاى به آن اطمينان ندارى. تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص253 ، ح5316 🇮🇷 @gandoyeeha 🇮🇷 گــــانـــــدویــــی امــــــ✋🏼
رسول اكرم صلى الله عليه و آله : مردمى كه گناهكارند و نه نيكوكار، با صله رحم، اموالشان زياد و عمرشان طولانى مى شود. حال اگر نيك و نيكوكار باشند، چه خواهد شد!؟ اِنَّ القَومَ لَيَكونونَ فَجَرَةً وَ لا يَكونونَ بَرَرَةً فَيَصِلونَ اَرحامَهُم فَتَنمى اَموالُهُم وَ تَطولُ اَعمارُهُم فَكَيفَ اِذا كانوا اَبرارا بَرَرَةً!؟ كافى(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 155 🇮🇷 @gandoyeeha 🇮🇷 گــــانـــــدویــــی امــــــ✋🏼
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : باتقواترين مردم، كسى است كه در آنچه به نفع يا ضرراوست،حق رابگويد. اَتقَى النّاسِ مَن قالَ الحَقَّ فيما لَهُ و َعَلَيهِ؛ نهج البلاغه، خطبه 178 🇮🇷 @gandoyeeha 🇮🇷 گــــانـــــدویــــی امــــــ✋🏼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدا پارت : صد و بیست و یکم 🇮🇷 رمان : مدافعان گمنام امنیت 🇮🇷 صبح روز بعد : سعید : خواب بودم که با صدایی آشنا چشمامو باز کردم رسول بود رسول : سعید....سعید جان بیدار شو صبح شده....سعید داداش بیدار شو سعید : چیشده ؟ رسول : صبح شده بلند شو سعید : ساعت چنده ؟ رسول : ۷:۳۰ سعید : اوه اوه کی صبح شد ؟ رسول : وقت گل نی صبح شد سعید : نمکدون رسول : نماز خوندی ؟ یه دونه محکم زدم تو سرم سعید : ای وای نه باید غذاشو بخونم تو خودت خوندی ؟ رسول : آره سعید : چرا بیدارم نکردی ؟ رسول : هر چی صدات کردم بیدار نشدی سعید : حتما اصر آرام بخشه رسول : آرام بخش ؟ آرام بخش واسه چی ؟ چیشده مگه ؟ سعید : ها ؟ هیچی رسول : سعید سعید : رسول رسول : محمد مهدی زدت ؟ سعید : نه رسول : سعید راستشو بگو سعید : رسول من بعدا برات توضیح میدم الان پاشو بریم پیش بچه ها رسول : باشه نگو ولی من که بالاخره میفهمم سعید : باشه بریم رفتیم تو آشپزخونه نشستیم رو میز سرم و انداختم پایین امیر : سعید چرا چیزی نمیخوری ؟ سعید : اشتها ندارم ، اقا محمد آخر معلوم نشد کی میریم تهران ؟ محمد : چیه ؟ نکنه خسته شدی ؟ سعید : نه اقا خسته واسه چی ؟ فقط خواستم بدونم کی میریم داوود : ما آخر نفهمیدیم جریان شماها چیه فرشید : بزار برگردیم تهران باید کل ماجرا رو توضیح بدین محمد مهدی هم مثل من سرش پایین بود رومون نمیشد تو روی هم نگاه کنیم پ.ن : پریشان گردی از حال پریشانی که من دارم
به نام خدا پارت : صد و بیست و دوم 🇮🇷 رمان : مدافعان گمنام امنیت 🇮🇷 مریم : زینب : صبح بخیر فاطمه : صبح شمام بخیر مریم : صبح بخیر ، زینب بیا صبحانه بخور زینب : به به عجب صبحانه ای بزار حدس بزنم اینو مریم درست کرده فاطمه : آفرین درست گفتی زینب : واقعا مریم درست کرده ؟ فاطمه : بله مریم خانم درست کرده زینب : عجیبه مریم : چیش عجیبه ؟ زینب : آخه تو که کار نمیکردی الان این وقت صبح صبحانه تو مریم : زینب میزنمتا زینب : باشه باشه ببخشید مریم : بشین چایتو بنوش زینب : چشم مریم : آفرین از رو صندلی بلند شدم و از آشپزخونه اومدم بیرون که یهو قلبم درد گرفت یه دستمو گذاشتم رو دیوار و یه دستمو رو قلبم فاطمه : مریم ، مریم خوبی ؟ افتادم رو زمین تکیه دادم به دیوار و دوتا دستمو گذاشتم رو قلبم فاطمه : دیدم مریم افتاد رو زمین با زینب دوییدیم سمتش زینب : مریم جان حالت خوبه ؟ سرشو تکون داد چشماشو بست صورتش از درد تو هم جمع شده بود عین لبو شده بود زینب : فاطمه برو داروهاشو بیار سریع فاطمه : باشه باشه سریع رفتم و داروهاشو آوردم دادیم بهش خورد فاطمه : خوبی ؟ مریم : خوبم نگران نباشید زینب : باز داروهاتو نخوردی تو ؟ مریم : ببخشید فاطمه : مریم یه بار دیگه ببینم بخاطر این که داروهاتو نخوردی به این حال و روز بیوفتی من میدونم تو مریم : باشه حالا شلوغش نکنید خوبم دیگه زینب : من برم دیرم شده فاطمه مراقب مریم باش فاطمه : باشه خیالت راحت زینب : فعلا خداحافظ فاطمه : خداحافظ مریم : خداحافظ پ.ن : دیدم که جانم میرود
به نام خدا پارت : صد و بیست و سوم 🇮🇷 رمان : مدافعان گمنام امنیت 🇮🇷 محمد مهدی : ( شب ) تو خونه بودیم زنگ زدم به مریم مریم : الو سلام داداشی محمد مهدی : سلام بر خواهر گلم چطوری ؟ مریم : خوبم تو چطوری ؟ محمد مهدی : منم خوبم مریم هتلی ؟ مریم : اره چطور مگه ؟ محمد مهدی : میگم نظرت چیه بیام دنبالت با هم بریم دور بزنیم ؟ مریم : الان ؟ محمد مهدی : اره دیگه پس کی ؟ مریم : باشه بریم محمد مهدی : خوب پس من تا نیم ساعت دیگه پایین کنار ماشین منتظرم مریم : باشه محمد مهدی : کاری نداری فعلا ؟ مریم : نه خداحافظ محمد مهدی : خداحافظ قطع کردم رفتم آماده شدم و رفتم پایین منتظر مریم شدم مریم : آماده شدم داشتم کفشامو میپوچیدم که برم پایین فاطمه : کجا به سلامتی ؟ مریم : با محمد مهدی میخوایم بریم بیرون فاطمه : خوش بگذره مریم : مرسی ، خداحافظ فاطمه : خداحافظ زینب : خداحافظ مریم مریم : خداحافظ رفتم پایین دیدم محمد مهدی کنار ماشین وایستاده رفتم سمتش مریم : سلام محمد مهدی : سلام خوبی ؟ مریم : اره خوبم تو خودت خوبی ؟ محمد مهدی : اره منم خوبم ، بریم ؟ مریم : کجا ؟ محمد مهدی : هر جا مریم : بریم سوار ماشین شدیم یه چند دقیقه ای گذشته که گفتم : پ.ن : یِخُده خواهر برادری
هدایت شده از عبـدالزهرا
میخۅام لیست جدید همسایه ها را بچنیم 🙂🌸💕 همه‌ی همسایھ ها این پیام را فور کنید ببینیم چه ڪسی همسایھ با ما هستن و میخوان همسایھ بمونن💛🌝🌻
قول هامون☺️♥️ آماࢪ ⁵³⁵:ٺــم ݩــاب آماࢪ⁵⁵⁰:ٺـم بہ هـمـࢪاه کلی پࢪوف دخترونہ آماࢪ‌⁶⁰⁰:ٺــم ݩــاب بہ همراه ایتا ضد ریپ 🌸💚🌸💚🌸💚🌸💚🌸💚🌸
سلامـ🌱 بریم چنتا پروفایل داشته باشیم:)
🇮🇷 @gandoyeeha 🇮🇷 گــــانـــــدویــــی امــــــ✋🏼
🇮🇷 @gandoyeeha 🇮🇷 گــــانـــــدویــــی امــــــ✋🏼
🇮🇷 @gandoyeeha 🇮🇷 گــــانـــــدویــــی امــــــ✋🏼
🇮🇷 @gandoyeeha 🇮🇷 گــــانـــــدویــــی امــــــ✋🏼
🇮🇷 @gandoyeeha 🇮🇷 گــــانـــــدویــــی امــــــ✋🏼
🇮🇷 @gandoyeeha 🇮🇷 گــــانـــــدویــــی امــــــ✋🏼