eitaa logo
"دُختࢪﺍنِﺯﻫࢪای‍ۍ•پ‍س‍‌ࢪان‌ِعَل‍َﯡۍ"
1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
4.7هزار ویدیو
207 فایل
❮🌱الهـےبہ‌تۅڪل‌نـٰام‌اعظمټ🌱' اینجا؟ ی مکانِ دِنج براے‌ اَݦانَتداࢪانِ چادرِخانم‌زهࢪای مࢪضیه(س) ﯡ نِگاهبانانِ غِیࢪت‌ِ امیࢪالمؤمنین‌علے‌(؏) ناشناس: https://daigo.ir/secret/2343274092 شرو؏ خادمـۍ؛ " ¹⁵. ⁶. ¹⁴⁰¹ "
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفقا،سلام چون من ساعت 8 نیستم معرفی شهدا امروزمون یخورده زودتر شروع میکنیم❤️☺️
آخر جلسمون کلیپ و روایت هایی از شهید بزرگوارمون میزاریم
میگفت : شہادت‌دَرد‌ دارد؛ دردڪشتن‌لذت .. دردگذشتن‌ازدلبستگي‌ها، قبل‌ازاینڪه‌بادشمن‌بجنگي، بایدبانفست‌بجنگي، شہادت‌رابه‌اهلِ‌درد‌میدهند:) . 𝐝𝐨𝐤𝐡𝐭𝐚𝐫𝐚𝐧𝐙𝐩𝐞𝐬𝐚𝐫𝐚𝐧𝐀
شهید ابراهیم هادی، شهیدی که هنوز پیکرش در کربلای فکه گمنام باقی مانده است. این شهید گرانقدر الگوی مناسبی برای جوانان می باشد، چرا که در عین شور و شوق جوانی، بسیار متین و باخدا بوده است. در قطعه ۲۶ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) یادبودی است که خیلی‌ها با دیدن عکس صاحب آن و عنوان «شهید گمنام» که روی سنگ مزار نوشته شده، می‌روند و زائر شهید مفقودالاثر «ابراهیم هادی» می‌شوند؛ شهیدی که برای بچه‌های جنوب شرق تهران و کسانی که اهل دل هستند، خیلی عزیز است البته این شهید برای جوان‌هایی که کتاب «سلام بر ابراهیم» را خواندند، حال و هوای دیگری دارد. 𝐝𝐨𝐤𝐡𝐭𝐚𝐫𝐚𝐧𝐙𝐩𝐞𝐬𝐚𝐫𝐚𝐧𝐀
زندگینامه شهید ابراهیم هادی ابراهیم هادی در یک اردیبهشت سال ۱۳۳۶ به دنیا آمد و تحصیلات دوران دبستان خود را در مدرسه طالقانی گذراند. او همچنین مقطع دبیرستان خود را در مدارس ابوریحان و کریم‌خان گذراند. ابراهیم توانست در سال ۵۵ دیپلم ادبی خود را دریافت کند. او از همان سال‌های پایانی دوره دبیرستان، مطالعاتی غیر از دروس تحصیلی خود را نیز شروع کرد. یکی از عواملی که در رشد شخصیتی ابراهیم نقش به سزایی داشت، حضورش در هیئت جوانان وحدت اسلامی و شاگردی در محضر بزرگانی همچون مرحوم علامه محمدتقی جعفری بود. شهید ابراهیم هادی، در دوران پیروزی انقلاب اسلامی، شجاعت‌های بسیاری از خود نشان داد. او همزمان و در عین اشتغال به تحصیل به کار در بازار تهران مشغول شده بود و پس از انقلاب اسلامی، در سازمان های تربیت بدنی و سپس آموزش پرورش مشغول به فعالیت شد. ابراهیم هادی در تاریخ 22 بهمن سال 61 و در سن 27 سالگی، پس از یک زندگی پر از فراز و نشیب، در عملیات والفجر مقدماتی و در منطقه فکه، به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. همانطور که خود او از خداوند می خواست، پیکر مطهرش در کربلای فکه گمنام ماند.
کتاب شهید ابراهیم هادی 1 و 2 کتاب شهید ابراهیم هادی با عنوان سلام بر ابراهیم در دو جلد منتشر شده است که ناشر پس از چندی جلد اول آن را رایگان در فراکتاب منتشر نمود. آنچه در کتاب سلام بر ابراهیم، به رشته تحریر درآمده است زندگینامه ای مختصر و بیش از شصت خاطره درباره شهید بزرگوار و مفقود الاثر ابراهیم هادی است. در مقدمه کتاب سلام بر ابراهیم، آمده است: “این کتاب نه تنها یادآور شهیدی قهرمان، بلکه بیانگر احوال مردی است که با داشتن قهرمانی ها، پهلوانی ها، رشادت ها، مروت ها و… با دریافت مدال شهادت کمال یافت. در عصری که نوجوان و جوان ما با تأثیر پذیری از الگوهای کم مایه در عرصه های ورزشی و هنری و… در کوره راه های زندگی، یوسف وار هر گامشان را چاهی در پیش و گرگی در لباس میش در کمین است، مروری بر زندگی ابراهیم ها می تواند چراغی در شب ظلمانی باشد. چرا که پیر ما فرمود: «با این ستاره ها راه را می شود پیدا کرد.»” این اثر حاصل بیش از پنجاه مصاحبه از خانواده، یاران و دوستان آن شهید است که همگی در گردآوری این مجموعه ارزشمند کمک رسان بودند. نویسنده کتاب ابراهیم هادی گروهی از نویسندگان انتشارات شهید ابراهیم هادی هستند
برشی از متن کتاب سلام بر ابراهیم در ایام مجروحیت ابراهیم به دیدنش رفتم. بعد با موتور به منزل یکی از رفقا برای مراسم افطاری رفتیم. صاحبخانه از دوستان نزدیک ابراهیم بود. خیلی تعارف می کرد. ابراهیم هم که به تعارف احتیاج نداشت! خلاصه کم نگذاشت. تقریباً چیزی از سفره اتاق ما اضافه نیامد! جعفر جنگروی از دوستان ما هم آنجا بود. بعد از افطار مرتب داخل اتاق مجاور می رفت و دوستانش را صدا می کرد. یکی یکی آ نها را می آورد و می گفت: ابرام جون، ایشون خیلی دوست داشتند شما را ببینند و… ابراهیم که خیلی خورده بود و به خاطر مجروحیت، پایش درد می کرد، مجبور بود به احترام افراد بلند شود و روبوسی کند. جعفر هم پشت سرشان آرام و بی صدا می خندید. وقتی ابراهیم می نشست، جعفر می رفت و نفر بعدی را می آورد! چندین بار این کار را تکرار کرد. ابراهیم که خیلی اذیت شده بود با آرامش خاصی گفت: جعفر جون، نوبت ما هم می رسه! آخرشب می خواستیم برگردیم. ابراهیم سوار موتور من شد و گفت: سریع حرکت کن! جعفر هم سوار موتور خودش شد و دنبال ما راه افتاد. فاصله ما با جعفر زیاد شد. رسیدیم به ایست و بازرسی! من ایستادم. ابراهیم باصدای بلند گفت: برادر بیا اینجا! یکی از جوان های مسلح جلو آمد. ابراهیم ادامه داد: دوست عزیز، بنده جانباز هستم و این آقای راننده هم از بچه های سپاه هستند. یک موتور دنبال ما داره میاد که… بعد کمی مکث کرد و گفت: من چیزی نگم بهتره، فقط خیلی مواظب باشید. فکر کنم مسلحه! بعد گفت: بااجازه و حرکت کردیم. کمی جلوتر رفتم توی پیاده رو و ایستادم. دوتایی داشتیم میخندیدیم. موتور جعفر رسید. چهار نفر مسلح دور موتور را گرفتند! بعد متوجه اسلحه کمری جعفر شدند! دیگر هر چه میگفت کسی اهمیت نمیداد و… تقریباً نیم ساعت بعد مسئول گروه آمد و حاج جعفر را شناخت. کلی معذرت خواهی کرد و به بچه های گروهش گفت: ایشون، حاج جعفر جنگروی از فرماندهان لشگر سیدالشهداء هستند. بچه های گروه، با خجالت از ایشان معذرت خواهی کردند. جعفر هم که خیلی عصبانی شده بود، بدون اینکه حرفی بزند اسلحه اش را تحویل گرفت و سوار موتور شد و حرکت کرد. کمی جلوتر که آمد ابراهیم را دید. در پیاده رو ایستاده و شدید میخندید! تازه فهمید که چه اتفاقی افتاده. ابراهیم جلو آمد، جعفر را بغل کرد و بوسید. اخم های جعفر بازشد. او هم خنده اش گرفت. خدا را شکر با خنده همه چیز تمام شد.
وصیت نامه شهید ابراهیم هادی بسم رب الشهداء و الصدیقین اگر چه خود را بیشتر از هر کس محتاج وصیت و پند و اندرز می‌دانم، قبل از آغاز سخن از خداوند منان تمنّا می‌کنم قدرتی به بیان من عطا فرماید که بتوانم از زبان یک شهید‌، دست به قلم ببرم چرا که جملات من اگر لیاقی پیدا شد و مورد عفو رحمت الهی قرار گرفتم و توفیق و سعادت شهادت را پیدا کردم، به عنوان پرافتخارآفرین وصیای شهید خوانده می‌شود. خدایا تو را گواه می‌گیرم که در طول این مدت از شروع انقلاب تاکنون هر چه کردم برای رضای تو بوده و سعی داشتم همیشه خود را مورد آزمایش و آموزش در مقابل آزمایش‌ها قرار دهم. امیدوارم این جان ناقابل را در راه اسلام عزیز و پیروزی مستضعفین بر متکبرین بپذیری. خدایا هر چند از شکستگی‌های متعدد استخوان‌هایم رنج می‌برم،‌ ولی اهمیتی نمی‌دادم؛ به خاطر این‌که من در این مدت چه نشانه‌هایی از لطف و رحمت تو نسبت به آن‌هایی که خالصانه و در این راه گام نهاده‌اند، دیده‌ام. خدایا،‌ ای معبودم و معشوقم و همه کس و کارم، نمی‌دانم در برابر عظمت تو چگونه ستایش کنم ولی همین قدر می‌دانم که هر کس تو را شناخت، عاشقت شد و هر کس عاشقت شد، دست از همه چیز شسته و به سوی تو می‌شتابد و این را به خوبی در خود احساس کردم و می‌کنم. خدایا عشق به انقلاب اسلامی و رهبر کبیر انقلاب چنان در وجودم شعله‌ور است که اگر تکه‌تکه‌ام کنند و یا زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار گیرم، او را تنها نخواهم گذاشت. و به عنوان یک فردی از آحاد ملت مسلمان به تمامی ملت خصوصاً مسئولین امر تذکر می‌دهم که همیشه در جهت اسلام و قرآن بوده باشید و هیچ مسئله و روشی شما را از هدف و جهتی که دارید، منحرف ننماید. دیگر این که سعی کنید در کارهایتان نیت خود را خالص نموده و اعمالتان را از هر شرک و ریا، حسادت و بغض پاک نمایید تا هم اجر خود را ببرید و هم بتوانید مسئولیت خود را آن‌چنان که خداوند، اسلام و امام می‌خواهند، انجام داده باشید این را هرگز فراموش نکنید تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم، جامعه ساخته نمی‌شود. والسلام و علیکم و رحمه الله و برکاته ابراهیم هادی‌پور
دانلود کتاب سلام بر ابراهیم برای دانلود دوجلد این کتاب می توانید به نرم افزار فراکتاب مراجعه کرده و پس از دانلود آن را در کتابخوان فراکتاب مورد مطالعه قرار دهید
کتاب‌های شهید ابراهیم هادی انتشارات شهید ابراهیم هادی تا کنون علاوه بر مجموعه دو جلدی سلام بر ابراهیم کتاب‌های دیگری را نیز در مورد این شهید عزیز منتشر کرده است که در ادامه هر یک را معرفی مختصری خواهیم کرد. همه این آثار را می‌‍‌توانید در فراکتاب دریافت کنید
کتاب سلام بر ابراهیم 1 کتاب سلام بر ابراهیم در دو جلد نوشته شده است. کتاب سلام بر ابراهیم ۱ در سال ۱۳۸۶ به همت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی گردآوری و نگاشته شد و نشر شهید ابراهیم هادی آن را به چاپ رساند. کتاب سلام بر ابراهیم با پرداختن به زندگی شخصی و بازگو کردن خاطرات شهید ابراهیم هادی، مورد توجه قرار گرفت و نظرات مثبت بسیاری را به خود جلب کرد. کتاب سلام بر ابراهیم یک به زبان انگلیسی ترجمه شده است و نسخه ترجمه‌شده‌ی آن نیز در دسترس می‌باشد
کتاب سلام بر ابراهیم ۲ کتاب سلام بر ابراهیم ۲ ادامه زندگینامه و خاطرات شهید گمنام، ابراهیم هادی است که با تلاش گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی به چاپ رسید
به یکی از دوستانِ شهید ابراهیم هادی گفتم: خاطره‌ای از ابراهیم به یاد دارید؟ گفت: یکبار که جلویِ دوستانم قیافه گرفته بودم، ابراهیم آمد کنارم و آرام گفت: نعمتی که خدا به تو داده را به رخِ دیگران نکش . . .=
. ء . برادرِ آسمانیِ من🌱؛
• . فکر کردیم چون گرفتاریم‌، از خُدا دوریم اما شهدا ثابت کردند کھ چون از خُدا دوریم گرفتاریم🚶🏻‍♂. . ! . 🤍
-حاج ابراهیم ! چرا جبهھ رو ول نمیکنۍ بیاۍ دیدار حضرت امام ؟ -ما رهبرۍ رو براۍ اطاعت میخوایم ، نھ براۍ تماشا :)🌿✨
ابراهیم هادی زنگ زد به منزل ما و برای ساعت شش قرار گذاشت که دنبال من بیاید و به جایی برویم. ⌚درست رأس ساعت شش زنگ خانه ما را زد! رفتم دم در و دیدم آقا ابراهیم است. با تعجب گفت: چرا حاضر نیستی؟ گفتم: من فکر کردم شما هم مثل بقیه رفقا وقتی قرار می‌گذاری با تأخیر حاضر می‌شوی! عصبانی شد و گفت: یعنی چی؟ انسان باید هر طور شده به قول و قرارش عمل کنه. نشنیدی خداوند می‌فرماید:👇 ✨يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ ای کسانی که ایمان آورده اید؛ به پیمان‌ها ( و قرارها و قراردادهایی که می‌بندید) وفا کنید. 🔹مائده/١ 📚‌‌‌خدای خوب ابراهیم 𝐝𝐨𝐤𝐡𝐭𝐚𝐫𝐚𝐧𝐙𝐩𝐞𝐬𝐚𝐫𝐚𝐧𝐀
فرازی از وصیت نامه شهید ، «حاج محمد ابراهیم همت»: خویشتن را در قفس محبوس می بینم و می خواهم از قفس به در آیم. سیمهای خاردار مانعند. من از دنیای ظاهر فریب مادیات و همه آنچه كه از خدا بازم می دارد متنفرم.
امیدوارم از این جلسمون خوشتون اومده باشه، و مطالب مفیدی براتون باشه💛😉