eitaa logo
🍁برای دختران علوی 🍁
86 دنبال‌کننده
9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
155 فایل
(اینجا هیئت حضرت رقیه (س) است ) ماباشماییم با محتوای مطالب روز و ... ❌⭕کانال بانوان⭕❌ 📛ورود آقایان ممنوع📛 @dokhtaran_alawi313 آیدی ارتباط @fatemehsadat_1313
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✍️زن و شوهری با کشتی به مسافرت رفتند. کشتی چند روز را آرام در حرکت بود که ناگهان طوفانی آمد و موج‌های هولناکی به راه انداخت، کشتی پر از آب شد. ترس همگان را فراگرفت و ناخدا می‌گفت که همه در خطرند و نجات از این گرفتاری نیاز به معجزه خداوندی دارد. زن نتوانست اعصاب خود را کنترل کند و بر سر شوهر داد و بی‌داد زد اما با آرامش شوهر مواجه شد، پس بیشتر اعصابش خورد شد. و او را به سردی و بی‌خیالی متهم کرد.شوهر با چشمان و روی درهم کشیده به زنش نگریست. خنجری بیرون آورد و بر سینه زن گذاشت و با کمال جدیت گفت: «آیا از خنجر می‌ترسی؟» همسرش گفت: «نه!» شوهر گفت: «چرا؟» زن گفت: «چون خنجر در دست کسی است که به او اطمینان دارم و دوستش دارم» شوهر تبسمی زد و گفت: «حالت من نیز مانند تو هست، این امواج هولناک را در دستان کسی می‌بینم که به او اطمینان دارم و دوستش دارم!»آری! زمانی که امواج زندگی تو را خسته و ملول کرد، طوفان زندگی تو را فرا گرفت و همه چیز را علیه خود دیدی نترس! زیرا خدا‌یت تو را دوست دارد و اوست که بر همه طوفان‌های زندگیت توانا و چیره است... ...@dokhtaram313
💠پیه و پرده‌های سفید داخل انار چه خاصیتی دارد !؟👌🏻 ▫️همه قسمت‌های انار برای استعمال موضعی قابل استفاده است. می‌توان پس از مصرف دانه‌های انار هرچه باقی ‌ماند، شامل پوست سفت بیرونی، پرده‌ها و پیه وسط دانه‌ها را در سایه خشک کرد و در کیسه پارچه‌ای در یخچال نگهداری کرد، که داروی قابض بسیار خوبی برای استفاده موضعی است ▫️مبتلایان به بواسیر، شقاق، افرادی که فشار بیش از حد یبوست و زایمان را تحمل کرده‌اند یا ترشحات زیاد زنانه دارند، می‌توانند پوست و پیه انار را بجوشانند و صاف کرده و در محلول آن بنشینند. همچنین استفاده از این محلول به صورت دهان‌شویه می‌تواند برای کسانی که دچار زخم و التهاب لثه و آفت ناشی از گرمی می‌شوند، مفید می‌باشد ...@dokhtaram313
از جمله مهم‌ترین خواص بابونه تقویت معده، درمان زخم‌معده و ورم معده است !🍵 ▫️کسانی که درد و سوزش معده دارند، می‌توانند با خوردن چای غلیظ بابونه سلامتی خود را دوباره به دست بیاورند. روزانه به صورت ناشتا ۳ الی ۴ قاشق گیاه بابونه را در ۱ لیوان آب‌جوش به مدت ۱۰ دقیقه دم کرده، سپس بعد از ۱۵ دقیقه صبحانه را میل نمایید + خوردن چای غلیظ بابونه را به مدت ۲ هفته ادامه دهید، تا تأثیر به سزای آن را بر معده مشاهده نمایید ...@dokhtaram313
این اسفند در زندگی شما تکرار نخواهد شد برای اینکه اسفند امسال 4تا شنبه ،4تا یکشنبه ،4تا دوشنبه ،4تا سه شنبه ،4تا چارشنبه،4تا پنجشنبه و 4تا جمعه داره که این اتفاق هر 823سال یکبار اتفاق میفته.این اتفاق به کیف پول معروفه پس این متنو برای حداقل 5نفر یا 5گروه بفرست تا در عرض 4روز پول بیاد دستت .این متن بر اساس افسانه فنگ شو هست که در عرض 11دقیقه پس از خوندن باید فرستاده بشه. قابل توجه دوستانی که کنجکاون میتونن توی اینترنت سرچ کنن 🌐 𝓗𝓸𝓼𝓼𝓮𝓲𝓷 𝓡𝓪𝓱𝓶𝓪𝓷𝓭𝓸𝓸𝓼𝓽' 🌐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اول صبح بریم درخونه شهدا😭
خانم زهرا(س) گفت: با بچه من چه كار داري؟ من يكي وقتي سر چند شماره از مجله سوره نامه تندي به سيد نوشتم كه يعني من رفتم و راهي خانه شدم. حالم خيلي خراب بود. حسابي شاكي بودم. پلك كه روي هم گذاشتم «بي بي فاطمه» (صلوات الله عليها) را به خواب ديدم و شروع كردم به عرض حال و ناليدن از مجله، كه «بي بي» فرمود با بچه‌ من چه كار داري؟ من باز از دست حوزه و سيد ناليدم، باز «بي بي» فرمود: با بچه من چه كار داري؟ براي بار سوم كه اين جمله را از زبان مبارك «بي بي» شنيدم، از خواب پريدم. وحشت سراپاي وجودم را فرا گرفته بود و اصلا به خود نبودم تا اينكه نامه اي از سيد دريافت كردم. سيد نوشته بود: «يوسف جان ! دوستت دارم. هر جا مي خواهي بروي، برو! هر كاري كه مي خواهي بكني، بكن! ولي بدان براي من پارتي بازي شده و اجدادم هوايم را دارند» ديگر طاقت نياوردم و راه افتادم به سمت حوزه و عرض كردم سيد پيش از رسيدن نامه ات خبر پارتي ات را داشتم و گفتم آنچه را آن شب در خواب ديده بودم. : يوسفعلي ميرشكاك
ظنز درجبهه😁
عراقی سرپران اولین عملیاتی بود كه شركت می‌كردم. بس كه گفته بودند ممكن است موقع حركت به سوی مواضع دشمن، در دل شب عراقی‌ها بپرند تو ستون و سرتان را با سیم مخصوص از جا بكنند، دچار وهم و ترس شده بودم. ساكت و بی صدا در یك ستون طولانی كه مثل مار در دشتی می‌خزید جلو می‌رفتیم. جایی نشستیم. یك موقع دیدم یك نفر كنار دستم نشسته و نفس نفس می‌زند. كم مانده بود از ترس سكته كنم. فهمیدم كه همان عراقی سرپران است. تا دست طرف رفت بالا معطل نكردم با قنداق سلاحم محكم كوبیدم توی پهلویش و فرار را بر قرار ترجیح دادم.