💫💫
•༒•|☘️😁|•༒•
#بخند_بسیجۍ⇲😅✌🏻⇱
#بمبخنده 💣
#طنزجبہھ
یکیتعریفمیکرد :
تو تاکسیمداحیگذاشتهبودم
مسافرمهموهابیبود!
.
بهمقصدکهرسیدباناراحتیگفت:
کرایهروامامعلی(؏)حسابمیکنه
بعدفـرار کرد!
.
منمبخاطرکهولتسننتونستم
دنبالشبرم..
آقا؛چندلحظهبعدصدایزنگموبایل
شنیدم،دیدمطرفگوشیآیفونـشرو
جاگذاشته[😄]
.
جوابدادم؛دیدمدارهالتماسمیکنه :
بیاکرایهاتروبـدم
منمگفتمامامعلیکرایهروحسابکرد
توبروگوشیتوازمعاویهبگیر🤪😎🤝
😂😄😂😄😂😄😂
#طنزانہ😍😂
•┈┈••✾🍃🌹🍃✾••┈┈•
@dokhtaran_dahehashtadi
•┈┈••✾🍃🌹🍃✾••┈┈•
🌹طنز جبهه!😜(14)👇
🌿... چند وقتی بود که رزمندگان به خاطر این که از مرگ هراسی نداشتند کلاه آهنی بر سر نمیگذاشتند😇 و همین باعث شهادت عدهای از آنها شد، فرماندهان برای حل این مشکل به حضرت امام متوسل شدند، حضرت امام هم فرمودند: رعایت این امور واجب است...👌در جبهه عمامه شاخص روحانیت👳 بود، برای این که جلوی چشم باشد تا هم قوت قلبی برای رزمندگان باشد هم اینکه اگر رزمندگان سؤالی دارند از وی بپرسند که بعد از این فتواحفظ عمامه بر سرکمی مشکل شد😁
🌿... در آن زمان آقا فریبرز که در عملیاتها👳 عمامه می بست....😇ابتکاری کرد؛ عمامه👵 را روی کلاه آهنی پیچیده و بر سر گذاشت،👋و این کار سبب شوخی و مزاح بعضی از رزمندگان شده بود، آنها میگفتند:👈حاج آقا کلاه آهنی دو جداره بر سر گذاشته است...😄
🌿... شب عملیات، و خداحافظی آن، طبیعتاً باید با سایر جدایی هاتفاوت میداشت...😊
کسی چه میدانست، شاید آن لحظه، همهی دنیا و عمر باقی ماندهی خودش یا دوست عزیزش بود و از آن پس واقعاً دیدارها به قیامت میافتاد.🤔چیزی بیش از بوسیدن😘، بوییدن وحس کردن بود...😁 بچه ها به هم پناه میبردند ... 😊
🌿... فریبرز هم برای اینکه این😍جو را به هم بزنند و ستون را حرکت کند، میگفت:👇
📣پیشانی، برادران فقط پیشانی را ببوسید، بقیه "حقالنسا" است،😨 حوریها را بیش از این منتظر نگذارید.بقیه سهم حوری هاست😄
🌿 عملیات شروع شده بود و نگاهم افتاد به فریبرز😍دیدم سرش را گذاشته روی خاک و داره با خودش نجوا می کند😊 بهش حسودی کردم که چه حال خوبی داره!؟ رفتم جلو سرم را بردم نزدیکش که ببینم, چه ذکری میگه؟😇
داشت دیرین دیرین 👈 می کرد....😁 داشت آهنگ پلنگ صورتی را برای خودش میزد😁 معلوم بود قبلا کارهای خودش🙏 را کرده که اینقدر بی خیال است...👌
#طنزانہ
#دختران_دهه_هشتادی
@dikhtaran_dahehashtadi🎀