فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از گوشه خانه علی و فاطمه💔
صدای دردُ و دِل دختری شنیده میشود...
انگارے اندازه یک عمر حرف توے دلش ♥️مانده..
اما چگونه تمام این حرف ها در ساعاتی خلاصه میشود؟
این شب ها دختری با گونه های سرخ و چشم های خیسش سرش را در آغوش مادرش نهاده و با او درد و دل می کند؛
انگاری از همین حالا دلتنگ است؛ دلتنگ مادری که در آغوشش خوابیده اما می داند،
روزهایی قرار است او نباشد
روزهای سخت...
روزهایی که در راهاند
روز های بدون مادر🖤
روزهایی که قرار است ببیند فرق شکافته شدهی فاتح خیبر را ...
روزهایی که قرار است ببیند تکه های پاره جگر برادرش را...
روز هایی که قرار است زندگی اش جلوی چشمانش ضبح شود...
روزهای که قرار است رگهای خونین برادرش را ببوسد...
روزهایی که قرار است ببیند ضبح شدن شش ماه ای را..
روزهایی که قرار است سه ساله ای در آغوشش جان دهد...
روزهایی که قرار است دامن بتکاند همراه برادرش...
روزهایی که قرار است پیامآور مکتب عاشورا باشد...
روزهایی که در راهند...
روزهایی که شب نمی شوند...
و در این شب ها اندازه تمام آنروزها برای مادرش حرف دارد..
ساعات آخر است...
زینب در آغوش مادرش بزرگ شده است🍃
#دختران_سرزمین_من
#فاطمیه
#سوگ_مادر
@dokhtaran_sarzamin_man