eitaa logo
دخٺࢪان زینبـے|𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷 𝔃𝓮𝔂𝓷𝓪𝓫𝓲
1.1هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
177 فایل
『﷽』 به پاتوق گل دختران ایتاخوش آمدے🌚💘 اینجآ؟ +اکیپ دهه هشتادیاوکنج دلی ازاحوالاتمون🫂♥️🤌🏻 ومنبع تزریق حس و حال خوب🪐💕💉 تنهاچنلے که عاشقآباپستاش عاشق ترمیشن🦦💞🖇 بگوشیم💁🏻‍♀https://daigo.ir/secret/2672158086 کپی؟فورواردقشنگتره✔️ روزمرگی؟لا✖️
مشاهده در ایتا
دانلود
ایوان نجف عجب صفایی دارد💐🙃 🥰 💗 🎉👏 ┈┉┅━❀🎉❀━┅┉┈ 「⃢🥳¦➺@dokhtaran_zeynabi ┈┉┅━❀🎉❀━┅┉┈ 🧕🏻دختـــــــــران زینبے🧕🏻 ═✧❁💗السلام علیک یا سیده زینب💗❁✧┄ .
زیباترین جمله ای که درباره ما گفته می شود: آنها شیعه علی هستند... 🥹❤ 🎉👏 ┈┉┅━❀🎉❀━┅┉┈ 「⃢🥳¦➺@dokhtaran_zeynabi ┈┉┅━❀🎉❀━┅┉┈ 🧕🏻دختـــــــــران زینبے🧕🏻 ═✧❁💗السلام علیک یا سیده زینب💗❁✧┄ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از تو نشان آمده شاه جهان آمده. . .))) 🎉 🫀 🎉👏 ┈┉┅━❀🎉❀━┅┉┈ 「⃢🥳¦➺@dokhtaran_zeynabi ┈┉┅━❀🎉❀━┅┉┈ 🧕🏻دختـــــــــران زینبے🧕🏻 ═✧❁💗السلام علیک یا سیده زینب💗❁✧┄ .
🤍🧡🤍🧡🤍🧡🤍 غذا رو توی ظرف دربسته و محکمی ریختم.سوارماشین شدیم و راه افتادیم سمت خونه مامان اینا. همه اونجا بودن.مهدی و فاطمه.میثم و ریحانه.بچه هاشون.هدیه تا منو دید جیغ کشید وپرید بغلم و شروع کرد بوسیدنم. اونشب کلی گفتیم و خندیدیم.میثم باهمه شوخی میکرد و میخندید.یاسر بی قراری میکرد و ریحانه رو کلافه کرده بود.... دوماه هم به سرعت گذشت.بچه ها ساعت ۴ بعدازظهر بدنیا اومدن.تصمیم گرفتیم اسمشونو بزاریم <ساجده و سجاد>. طاها که برای عیادتم اومده بود،هی یه نگاه به من میکرد یه نگاه به بچه ها. + چیشده؟ _ من چیکار کنم؟ + چیرو؟ _ سه تا مطهره ساداتو! + اینو من باید بگم. _ خب بگو. + چیکارکنم؟ _ چیو؟ + سه تا آقا طاها رو. بعد باهم خندیدیم.خیلی قشنگ میخندید.خیلی مرد خوبی بود.همسر نمونه ای بود.مراقب خانوادش بود و باهمه ی سختی هاش لبخند میزد. آقاجون تو گوششون اذان گفت.یک هفته ای خونه ی مامانم بودم و بعدش خونه طاهاشون. ساجده و سجاد تازه یک ماهشون شده بود که طاها رفت ماموریت.منم با بچه ها رفتم خونمون.درسته که دست تنها بودم ولی خب خونه ی خودم راحت تر و آزادتر بودم.