eitaa logo
دخٺࢪان زینبـے|𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷 𝔃𝓮𝔂𝓷𝓪𝓫𝓲
1.2هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
177 فایل
『﷽』 به پاتوق گل دختران ایتا خوش آمدے🌚💘 اینجآ؟ +اکیپ دهه هشتادیاوکنج دلی ازاحوالاتمون🫂♥️🤌🏻 ومنبع تزریق حس و حال خوب🪐💕💉 تنهاچنلے که عاشقآباپستاش عاشق ترمیشن🦦💞🖇 بگوشیم زیبآ💁🏻‍♀https://daigo.ir/secret/2672158086 کپی؟روزی³پست✔️ روزمرگی؟لا✖️
مشاهده در ایتا
دانلود
«🌸💕» زِندِگۍبِہ‌اون‌سَمتۍحَرِڪَت‌میڪُنہ‌ڪِه، بِھش‌فِڪرمیڪُنۍپَس‌مُثبَت‌اَندیش‌بآش..! ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┈┉┅━❀🎀❀━┅┉┈ ‌𝗝𝗼𝗶𝗻💘↷ ʚ⸂@dokhtaran_zeynabi⸃ɞ ┈┉┅━❀🎀❀━┅┉┈ ═✧❁🌸دخـــتران زینبی🌸❁✧┄
[🌸💕🖇] رفیق‌جـــــونم🍴💕‌. ممنون کـــه‌هستی🏹🌸. همیشـــه‌کنارم🎟🚐 | ┈┉┅━❀🎀❀━┅┉┈ ‌𝗝𝗼𝗶𝗻💘↷ ʚ⸂@dokhtaran_zeynabi⸃ɞ ┈┉┅━❀🎀❀━┅┉┈ ═✧❁🌸دخـــتران زینبی🌸❁✧┄
’'وَ رُیَتُڬَ حاجَتی : و دیدارت نیازِ من ؛📽🥲♥️'’ | | ┈┉┅━❀🎀❀━┅┉┈ ‌𝗝𝗼𝗶𝗻💘↷ ʚ⸂@dokhtaran_zeynabi⸃ɞ ┈┉┅━❀🎀❀━┅┉┈ ═✧❁🌸دخـــتران زینبی🌸❁✧┄
مهربون باش! بذار دنیا جای قشنگ‌تری باشه برای زندگی....💜 | ┈┉┅━❀🎀❀━┅┉┈ ‌𝗝𝗼𝗶𝗻💘↷ ʚ⸂@dokhtaran_zeynabi⸃ɞ ┈┉┅━❀🎀❀━┅┉┈ ═✧❁🌸دخـــتران زینبی🌸❁✧┄
ッ ایمان یعنی برداشتن اولین قدم با وجود اینکہ قادر بہ دیدن کل مسیر نیستی💛✨ ┈┉┅━❀🎀❀━┅┉┈ ‌𝗝𝗼𝗶𝗻💘↷ ʚ⸂@dokhtaran_zeynabi⸃ɞ ┈┉┅━❀🎀❀━┅┉┈ ═✧❁🌸دخـــتران زینبی🌸❁✧┄
حالٺ‌ ڪہ‌ گرفتہ‌ اسٺ؛ وقتایـے‌ ڪہ‌ ناآرومـے قرآنو‌ باز ڪن بزار‌ خدا باهاٺ‌ حرف‌ بزنہ خدا آروم‌ ڪردن‌ حاݪ‌ دݪِ‌ من‌ و‌ تو‌ رو خوب بلدھ📖💚:) | | ┈┉┅━❀🎀❀━┅┉┈ ‌𝗝𝗼𝗶𝗻💘↷ ʚ⸂@dokhtaran_zeynabi⸃ɞ ┈┉┅━❀🎀❀━┅┉┈ ═✧❁🌸دخـــتران زینبی🌸❁✧┄
💗✨Wallpaper✨💗 | | ┈┉┅━❀🎀❀━┅┉┈ ‌𝗝𝗼𝗶𝗻💘↷ ʚ⸂@dokhtaran_zeynabi⸃ɞ ┈┉┅━❀🎀❀━┅┉┈ ═✧❁🌸دخـــتران زینبی🌸❁✧┄
تو‌آخرین‌باز‌مانده‌دلخوشی‌هایِ‌منی...✨♥️ | | ┈┉┅━❀🎀❀━┅┉┈ ‌𝗝𝗼𝗶𝗻💘↷ ʚ⸂@dokhtaran_zeynabi⸃ɞ ┈┉┅━❀🎀❀━┅┉┈ ═✧❁🌸دخـــتران زینبی🌸❁✧┄
دخٺࢪان زینبـے|𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷 𝔃𝓮𝔂𝓷𝓪𝓫𝓲
💙 #رمان 🦋 #تاوان_سنگین2 پارت21 داداش می خوام من و تو خونه مجردیت قایم کنی با تعجب نیم نگاهی بهم می
💙 🦋 پارت22 بعد از چند دقیقه منتظر شدم که دیدم پیامی اومد ویس بود بازش کردم قائر با صدای گرفته گفت صائر : الو سلام چرا گوشیت و جواب نمیدی محسن ؟! محسن با پوزخند گفت : علیک برا چی باس جواب تو رو بدم که خون جگرمون کردی ؟! صائر : زنم پیش شماس محسن با خنده ای که سعی در مسخره کردن صائر داشت گفت پیش منننن ؟ حال زنت و از من میپروسی ؟ ببینم مگه تو اصلا اجازه میدادی بیاد پیش ما هر جا میرفت عین این زندانیا باهاش می رفتی و مراقبش بودی مرتیکه کینه ای عقده ای من خواهرم و از دور میدیدم آرزوی آغوش مهربونش و داشتم🗣😡 صائر : صدات و بیار پاییییننن از بیمارستان رفته میدونم پیش شماس محسن با عصبانیت داد زد : پیش من نیست مرتیکه میفهمیییی؟؟؟؟? چه بلایی سر خواهرم آوردیییی روزگارت و سیاه میکنم اگه یه تار موش کم شده باشه صائر : باشه فعلا جا برا بحث هست 😏خدافظ یهو دیدم داداشم تماس گرفت آبجی گلم همه چی آمادس برا فردا مونده خبر کردن دیگران مریم : ممنون داداش گلم تو رو نداشتم چیکار میکردم ؟! محسن : خانومی خوشکلم آبجی شام میارم درست نکن امشب پیش تو میخوابم مریم : چشم ممنون داداش خوشکلم بعد یخورده زنگ زده شد و اومد تو داداشم یه چایی دادم بهش که تشکری کرد و گفت لباسا من و چرا پوشیدی آجی مریم : مگه چشه داداسیم😂🥹 محسن : والا خیلی گشادهههه برات مریم : نترس اذیت نیستم عزیز دل خواهر اونا خشک میشه لباسام میپوشمشون محسن : آبجی شام و میارم تا گرمه بخوریم مریم : باشه گل من بعد از خوردن شام خوابیدیم ۲روز بعد صبحی داداش بلند شد لباس مشکیاش و درآورد پوشید رو به من گفت آبجی فیلم مراسم و برات میفرستم مریم : باشه به صائرم زنگ بزن محسن : حله بای از زبان صائر⭕️ توی خیابون آواره بودم که .... ✍🏻بــــِ قَلَمِ آیْسٰانِ اَنْدَرْمٰانٖی زٰادِه