♥️دختران حاج قاسم♥️
نتایج سرچ کلمه "عاشورا" به انگلیسی ashura در گوگل خدا لعنت کنه کسایی که آبروی شیعه رو میبرن #قمه_زن
📢 پاسخ رهبر انقلاب به سوالی درباره قمه زدن به طور مخفی
◀️ سؤال: آیا قمه زدن به طور مخفی حلال است یا این که فتوای شریف حضرت عالی عمومیت دارد؟
⏺ جواب: قمه زنی علاوه بر این که از نظر عرفی از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمیشود و سابقهای در عصر ائمه(ع) و زمانهای بعد از آن ندارد و تأییدی هم به شکل خاص یا عام از معصوم(ع) در مورد آن نرسیده است، در زمان حاضر موجب وهن و بدنام شدن مذهب می شود بنا بر این در هیچ حالتی جایز نیست
✅ وصیت #شهید حججی به بانوان:
همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید:
آن زمانی که حضرت رقیه سلام الله خطاب به #پدرش فرمودند:
غصه ی حجاب من را نخوری بابا جان
چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز😭 ♥
🍃 @dokhtaranchadorii
🔅🍃
❄️❄️❄️
❄️❄️ ﴾﷽﴿
❄️
💠 #رمان_آیه_های_جنون 🍂
💠 #قسمت_۱۴۹_۱۵۰
میان خونہ رو میگردن،اول موبایلمو میبینن ڪہ با انگشتر نشون روے تخت افتادہ بعد هر چقدر میگردن خبرے از شناسنامہ و لباسام نیست!
تازہ میفهمن ڪہ چے شدہ!
خوشحال بودم از اینڪہ بہ ازدواج اجبارے تن ندادم و از اون زندان فرار ڪردم.
یہ لحظہ هم بہ آبروے پدرم فڪر نڪردم! بہ آبرو و غرور اون خانوادہ فڪر نڪردم!
مهم این بود ڪہ من هر طور ڪہ شد بہ خواستہ م رسیدم!
رسیدم شیراز،یہ تاڪسے دربست گرفتمو رفتم خونہ ے دوستم فائزہ.
بهش گفتم براے تعطیلات چند روز اومدم شیراز بمونم،همونطور ڪہ توقع داشتم با روے باز ازم استقبال ڪرد.
وارد خونہ شون ڪہ شدم بہ مادرش گفت قرارہ چند روز مهمونشون باشم و اونم بهم خوش آمد گفت.
از اونجا ترسم شروع شد!
مگہ چند روز میتونستم پیش فائزہ بمونم؟!
پولم تا ڪے تموم نمیشد؟!
از طرفے بابام اگہ پیدام میڪرد خونم حلال بود!
دیگہ خوشحال نبودم،ترس و دلهرہ افتاد بہ جونم انقدر ڪہ میخواستم همون لحظہ سریع برگردم تهران و یہ دروغے سر هم ڪنم براے غیبتم!
اما باز غرور و خودخواهیم ڪار دستم داد! بہ خودم گفتم روے پاے خودت وایمیسے اما بہ اون جهنم برنمیگردے!
اولش این حرفا روم تاثیر گذاشت و شیرم ڪرد اما چند روز بعد ڪہ پولم داشت تموم میشد و باید از خونہ ے فائزہ اینا میرفتم فهمیدم چے ڪار ڪردم!
برام جاے تعجب داشت چرا تو این چند روز خبرے از بابام نشدہ اگہ بہ پلیس خبر میداد حتما تو اون چند روز پیدام میڪردن.
چند جرعہ از قهوہ ام را مینوشم:پس چرا خبرے ازشون نشد؟
دوبارہ آسمان چشمانش ابرے میشوند:سہ چهار سال پیش فهمیدم بابام اصلا دنبالم نگشتہ! گفتہ نازنین براے من مُرد نمیخوام دنبال جنازہ ش بگردم!
مُردد میگویم:میتونے حالشو تصور ڪنے وقتے ڪلے آشنا و غریبہ براے مراسم عقد دخترش جمع شدن و خبرے از عروس نمیشہ؟ ڪہ مردم وقتے دیدنش در گوش هم چیا پچ پچ ڪردن؟ با خانوادہ ے خواستگارت چہ درگیرے اے داشتہ؟ از همہ مهمتر غیرت خودش،غیرت مردے مثل پدرت!
نازنین لبش را میگزد:چند روز بعد از فرارم سڪتہ ڪرد! البتہ اینم چند سال پیش فهمیدم،اگہ براش مُردم حَقمہ!
مات و مبهوت بہ نازنین زل میزنم،بہ دخترے ڪہ نامش را زیاد شنیدہ ام "دختر فراری"!
اما هیچوقت این واژہ را براے خودم باز نڪردم!
باورم نمیشد الان پشت یڪ میز رو بہ روے "دختر فرارے ای" نشستہ ام و قهوہ میخورم!
اما نازنین شبیہ تصوراتم اصلا ترسناڪ و ڪریه نیست!
متوجہ سر در گمے ام میشود،میان اشڪ میخندد:من خطرناڪ نیستم!
بہ خودم مے آیم،سریع میگویم:نہ! نہ! شوڪہ ام!
چشمانش را بہ چشمانش میدوزد،چشمانش بغض دارند:اما نگاهت یہ چیز دیگہ میگہ! یہ چیزے ڪہ من خیلے بدترشو از بقیہ ے مردم دیدم و شنیدم!
سرم را پایین مے اندازم،میخواهم بحث را عوض ڪنم:بعدش چے شد؟
لبخند تلخے میزند:چهار سال از عمرم تو شیراز انقدر سخت گذشت ڪہ نمیخوام بهش فڪر ڪنم!
نمیخوام بگم از شبایے ڪہ تا صبح تو خیابونا با ترس و لرز پرسہ میزدم ڪہ اذیتم نڪنن ڪہ گیر پلیس و گشت نیوفتم!
ڪہ چہ آدمایے رو دیدم و میخواستن منو وادار بہ چہ ڪارایے ڪنن!
همون روزا ڪلا خداے مامان و بابامو گذاشتم ڪنار!
یہ چیزے یادم موندہ بود،بابام میگفت مسجد خونہ ے خداست همہ میتونن بہ شرط طهارت برن خونہ ے خدا!
میگفت مرڪز حڪومت پیامبرمون مسجد بودہ و همہ مشڪلاتشونو تو مسجد حل میڪردن،سر پناہ نیازمندا بودہ!
اما در خونہ ے خدا براے منِ بے سر پناہ هر شب بستہ بود!
چقدر التماسشون ڪردم مسجدو نظافت میڪنم،تو ڪارا بهشون ڪمڪ میڪنم پول هم نمیخوام فقط اجازہ بدن شبا با خیال راحت تو مسجد بخوابم نذاشتن!
بہ خودم گفتم دیدے! بهت ثابت شد؟
خدا در خونہ ش همیشہ بہ روت بستہ س! ڪدوم بے پناهے اینجا پناہ گرفتہ؟! ڪدوم مشڪل بزرگے تو اینجا حل میشہ؟!
چند روز بعد تونستم ڪار پیدا ڪنم،پرستارے از یہ پیرزن!
پرستارے و ڪارگرے تو خونہ اے شبیہ بہ خونہ مون ڪہ من خانمش بودم!
هر طور بود گذشت،تونستم با ڪلے سختے چهار سال تو شیراز سالم زندگے ڪنم!
یڪے از شانس هایے ڪہ آوردم این بود ڪہ خانم اون خونہ اے ڪہ توش ڪار میڪردم بہ اڪثر هنرا علاقہ داشت و امتحانشون میڪرد.
یہ مربے حرفہ اے دڪوراتورے ڪیڪ چند روز اومد خونہ شون بهش حصوصے آموزشے میداد.
منم تو آشپزخونہ ڪنارشون بودم،با دقت نگاہ میڪردم و بہ ذهنم مے سپردم.
چندبار خانم خواست تو درست ڪردن ڪیڪ بهش ڪمڪ ڪنم،اینطورے یہ هنر یاد گرفتم.
یہ مدت حقوقمو صرف این ڪار ڪردم و توش جا افتادم،چهار پنج سال پیش تو ایران این هنر انقدر شناختہ شدہ نبود و یہ امتیاز ویژہ برام محسوب میشد.
هم زمان با قنادے هاے معروف شیراز ڪار میڪردم،سہ سال پیش تصمیم گرفتم برگردم تهران تا هم ڪارمو توسعہ بدم هم برگردم پیش مامان و بابا....
#ادامہ_دارد...
نویسنده این متن👆🏻:
#لیلی_سلطانی
🍃 @dokhtaranchadorii
🔅🍃
#تقدیم_به_شهدای_رژه_اهواز_12_محرم
💟 طلای ناب
❣ خوشا به حال شما ها که انتخاب شدید
❣ برای عشقِ وطن ذره ذره آب شدید
❣ خوشا به حال شما که به شوقِ یاریِ حق
❣دوازدهُم محرم طلای ناب شدید
❣ چه گفته اید به ارباب روز عاشورا
❣که زودِ زود عاشقانه مستجاب شدید ؟
❣ کبوترانه هوای حرم به سرهاتان
❣ به سمت گنبدِ ارباب در شتاب شدید
❣ و پر زدید به دستِ سرانِ تاریکی
❣ ولی پر از تپشِ نور ، آفتاب شدید
❣صدای پای شما در رژه به گوش همه ست
❣ خوشا به حال شماها که انتخاب شدید
🎀 شهادت مبارکتون بچه ها
❣ ما رو فراموش نکنید...😭 ♥
🍃 @dokhtaranchadorii
🔅🍃
آهای دختر خانــــوم👸🏻 با شمام ...✋🏻
شمایی که خیلی خوش تیپی💃🏻 ...خیلی مثلا جذابی😊 ...شمایی که به ارواح جدت کسی نیست در حدت😄...پوستتو برنزه کردی خیلی بهت میادااااا ...😌
این لنزی ام که گذاشتی خدایی خیلی خوشرنگه ...😍
دماغتم عــــالی شده دست آقا دکترت درد نکنه !👃🏻
ببین این گونه هایی که کاشتی اذیتت نمیکنه ؟؟☺
راستی این ساپورت تنگ و چسپون تو این گرما ؟😥
عیب نداره مهم اینه که اینجوری جذاب تری !!!😅
راستی دختر جون 😕...
دیروز تو یه جمعی نشسته بودیم یکی از پسرای فامیل گفت :👦🏻
خیلی دلم به حال دخترا میسوزه ...😔
بیچاره ها صورتشونو کامل عمل میکنن...✂
هفت قلم آرایش میکنن...💄
یه ساعت جلو آینه موهاشونو مدل میزنن...💇🏻
دکمه مانتو هاشونو باز میزارن...😟
تو خیابون با ناز و ادا راه میرن...😏
قهقهه سر میدن 😂که ما پسرا فقط نیگاشون کنیم ...😍
آخر سر هم کلی خندید !!!!!!!😂
دختر جون گرفتی مطلبو ؟؟؟🙎🏻📝
فهمیدی منظورشو ؟؟؟؟😕
چرا نمیفهمی ؟😒شایدم میفهمی هاااا 😐ولی خودتو زدی ب خواب😴 ....اینجوری نبودیااااا😞 ...اینجوری شدی !😒
تو یه دختر پاک😊 و نجیب ایرانی بودی...🇮🇷
خانوم بودی ....👩🏻
حیا داشتی ....😢
نمیدونم چی شدی تو ؟؟؟😑
دختر جون !👩🏻
به خودت بیا ...😔
هنوز دیر نشده ....😉
یه کم واسه دختر بودنت ارزش قائل بشی بد نیستاااا ....😠
آهای آقا پسر طرف صحبتم شمایی ...👦🏻
خوشکلی ؟😎
خوش هیکلی ؟🚶🏻
جذابی ؟😉
خب خدا رو شکر ....😌
فتبارک الله احسن الخالقین ....😄
ولی دلیل نمیشه سو استفاده کنی که ....
دخترا واست غش و ضعف میکنن ؟؟😍
با یه نگاه عاشقت میشن ؟؟؟؟😘
راستی چند تا دوست دختر داری ؟😕
حسابشون از دستت رفته دیگه ؟؟؟😟
بعد یکی دو ماه ولشون میکنی و میری ؟؟
گور بابای قبلیا 👉🏻پیش به سوی بعدیا ؟؟؟👈🏻
بابا دست مریزاد ...👏🏻گلی به جمالت آقا پسر ..🌹
تو که واسه ناموس خودت سگ میشی🐶 واسه ناموس مردم گرگ نشو ....🐆
زندگی همین یکی دو 2⃣روز نیستااااا ....😑
پس فردا بابا میشی ....👶🏻دختر دار میشی ....👧🏻
به خودت بیا برادر من ...👦🏻مرد باش ...
به افتخـــار👏🏻👏🏻👏🏻 پسرایی👦🏻 که آبروی هیچ دختری👧🏻 رو زیر سوال نبردن و به افتخــــار 👏🏻👏🏻👏🏻دخترایی👧🏻 که نجابتشونو به حراج نمیزارن ....😊
•| @dokhtaranchadorii