eitaa logo
رسـانہ‌دخـتـــــ🦋ـــرانہ‌محمدآبـاد
229 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
64 فایل
❇️این ڪانال جهٺ اطلاع رسانۍزیر میباشد: ✨برنامه‌کانون‌حاج‌سید‌احمد خمینۍ(ره)واحد‌بانوان ✨برنامه هاےنماز مسجد جامع ✨برنامه هاے کتابخانه ولیعصر(عج) ✨پست هاومسابقاٺ متنوع ✅جهت هرگونه انتقاد و پیشنهاد با ادمین کانال در ارتباط باشید 🆔 @Admin_resane_dokhtarane
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 مگه این گلوي متورم از حجم غم می تونست چیزي فرو بده ؟ بابا اما رفته بود تو سکوت . نه نگاهم می کرد و نه باهام حرف می زد . به بدترین شکل تنبیهم کرده بود . بدتر از اینا بی خبریم از امیرمهدي بود . نه ازش خبر داشتم و نه ازم خبر گرفته بود . حتی دوباري از رضوان پرسیدم که نرگس ازم خبري گرفته که با " نه " گفتن کورسوي امیدم به احساس امیرمهدي رو کامل از بین برده بود . این بی خبري یعنی حتی دلش نمی خواد چیزي ازم بدونه . زجر بزرگی بود . اینکه حس کنم دیگه براش ارزشی ندارم . حس سوزش تو قلبم بی داد می کرد . گاهی حس می کردم براي چند ثانیه قلبم بی حرکت می مونه و بعد دوباره می افته به تپش . این سه روز مثل مرغ سر کنده ، نه می تونستم بشینم و نه راه برم . گاهی دور خودم می چرخیدم . گاهی لباس میپوشیدم تا از دیوارهاي خونه که حس می کردم به طرفم هجوم میاره فرار کنم و هنوز به در نرسیده پشیمون می شدم بر می گشتم تو اتاقم و لباس هام رو عوض میکردم . تقریبار پنج بار رفته بودم حمام . و زیر دوش زل زده بودم به نقطه اي و خاطراتم رو مرور می کردم تا شاید با یاد امیرمهدي کمی اروم شم . و در عوض بی تاب تر می شدم . چندین بار کامپیوترم رو روشن کردم و بی حوصله و بی توجه به صفحه ي ویندوز بالا نیومده ش ، سیمش رو از برق بیرون میکشیدم . بیش از ده بار ، قرانی که برام هدیه گرفته بود رو بو کردم و به سینه م فشردم . هر چی آرزوي خوبه مال تو .... هر چی که خاطره داریم مال من ... اون روزاي عاشقونه مال تو .... این شباي بی قراري مال من ...... صداي حرف زدن مامان از بیرون می اومد . از وقتی اعلام کردن عیده تلفن دست گرفته بود و به هر کی میشناخت زنگ زده بود براي تبریک عیددلش خوش بود یا خودش رو اینجوري نشون می داد ؟ یعنی نگرانم نبود ؟ یاد پیام سوم پویا افتادم . نوشته بود " این روزا خیلی شادم ؟ " ... خوب می دونست با زندگیم چیکار کرده ! صداي زنگ خونه بلند شد و چند دقیقه بعدش صداي شاد مهرداد و رضوان تو خونه پیچید که بلند بلند عید رو تبریک می گفتن . چرا همه شاد بودن ؟ 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 صداي زنگ خونه بلند شد و چند دقیقه بعدش صداي شاد مهرداد و رضوان تو خونه پیچید که بلند بلند عید رو تبریک می گفتن . چرا همه شاد بودن ؟ در اتاقم باز شد و رضوان سریع به طرفم اومد و بغلم کرد . بوسیدم . رضوان – عیدت مبارك . نه دستی دور شونه ش حلقه کردم و نه حسی خرج اون همه احساساتش . عید کجا بود ؟ بی حوصله ازش جدا شدم . دستم رو گرفت . رضوان – خبري ازش نداري ؟ سري به معناي " نه " تکون دادم . رضوان – ازش بعید بود ! اگر می دونست پویا چی گفته هیچوقت این حرف رو نمی زد . دستم رو از دستش بیرون کشیدم و رفتم نشستم روي تختم . اومد کنارم و آروم نشست . رضوان – فردا میاي دیگه ؟ اخم کردم . من – کجا ؟ مردد نگاهم کرد . رضوان – نمیاي کمکشون ؟ من – نه . کجا می رفتم ؟ وقتی اون نمی خواست من رو ببینه می رفتم جلوش می ایستادم و می گفتم " نگام کن " ؟ رضوان – نرگس امروز پرسید تو هم فردا میاي کمک ؟ آخه دست تنهاست . منم از طرفت گفتم .. یعنی فکر کردم شاید امیرمهدي میخواد تو بري خونه شون .. براي همین از طرفت قول دادم . خیلی سرد گفتم . من – کار بدي کردي . رضوان – اون عقب کشیده حداقل تو پا جلو بذار . من – که چی بشه ؟ رضوان – اون بنده ي خدا این همه از خودگذشتگی کرد . حالا وقتشه .. پریدم وسط حرفش . من – اون موقع وضع فرق می کرد . هم من و هم اون دلمون میخواست این رابطه ادامه داشته باشه . حالا اون نمی خواد . رضوان – شاید منتظره تو قدم جلو بذاري . پوزخند زدم . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚
🌼⃟⃟🍃 ڪاش‌روزےبرسد ،کہ‌به‌هـم‌مژده‌دهیم .. یوسف‌فـاطـمہ‌آمـــد ، دیدے؟! من‌سلامش‌ڪردم ؛🥺 پاسخم‌دادامــام ، پاسخش‌طورۍ‌بود باخودم‌زمزمہ‌ڪردم‌ڪــه‌امـــام‌ .. میشناسدمگراین‌بی‌سروبۍسامان‌را !؟❤️‍🩹 وشنیدم‌فـــرمود : تــوهمانۍڪه «فـــرج» میخواندۍ ((:😊 🕊°•
أللَّھُـمَ ؏َ
ـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
•°🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌°⋅ —————— ⋅ 𔘓 ⋅ —————— ⋅° ✨تعجیـل‌درظـهـوروسلامتـۍ‌مولا 🖐 🌾بہ‌رسـم‌وفـاے‌هرشب‌بخـوانیم 📖 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
«🤍🌿» بر سر سفره افطار به غذا لب نزنم تا زمانى ڪه موذن ببرد نــام علــۍ:)) 🤍¦↫ 🌿¦↫ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@zekrroozane ذڪـر روزانہ - تحدیرجزء28(معتزآقائی).mp3
4.03M
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌♥️🖇 بسم‌الله‌رفقا:) {ختم‌قرآن‌ڪریم📖} جزءبیست‌و‌‌‌‌‌هشـت‌قرآن‌ڪریم🌱 باصداے‌دلنشین:استادمعتزآقایی🎙 زمان:۳‌‌۳دقیقہ🕜 [هروزیڪ‌جزء‌عشق^ـ^🌸] 🤲🏻
✅ اهمیت و فواید روزه 📖خداوند در آیه ۱۸۴ سوره بقره می‌فرماید: «وَ أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ». روزه گرفتن براى شما بهتر است اگر بدانید. 🌸پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله: روزه بگیرید تا سالم بمانید. (الدعوات ۷۶/‌۱۷۹) 🌷امام علی عليه السلام: روزه، نیمی از تندرستی است. (غررالحکم۱۶‌۸۳) ☑️ روزه علاوه بر تلطیف روح و تقویت اراده و تعدیل غرائز، آثار جسمی زیادی نیز دارد که نمی توان نقش روزه را در تأمین سلامتی و طول عمر و... نادیده گرفت. روزه گرفتن، استراحتی است که به بدن این امکان را می دهد که خود را برای ترمیم و نظافت درونی و بیرون ریختن مواد مزاحم بسیج نماید و دوباره خود را پاکسازی و بازسازی کند. (استاد سرمدی) / 🌿 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
10.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•𓆩🫕𓆪• . •• •• آموزش دســر یــک افطارۍ ساده و خوشمزھ:😍 . ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad