eitaa logo
رسـانہ‌دخـتـــــ🦋ـــرانہ‌محمدآبـاد
229 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
63 فایل
❇️این ڪانال جهٺ اطلاع رسانۍزیر میباشد: ✨برنامه‌کانون‌حاج‌سید‌احمد خمینۍ(ره)واحد‌بانوان ✨برنامه هاےنماز مسجد جامع ✨برنامه هاے کتابخانه ولیعصر(عج) ✨پست هاومسابقاٺ متنوع ✅جهت هرگونه انتقاد و پیشنهاد با ادمین کانال در ارتباط باشید 🆔 @Admin_resane_dokhtarane
مشاهده در ایتا
دانلود
👌 نکاتی برای تعیین اهداف تحصیلی 🔹️اهداف خود را قابل اندازه‌گیری کنید: اهدافی را انتخاب کنید که بتوانید پیشرفت خود را در آن‌ها اندازه بگیرید. 🔹️به عنوان مثال، به جای اینکه بگویید می‌خواهم بیشتر درس بخوانم، بگویید: می‌خواهم هر روز ۲ ساعت درس بخوانم. 🔹️اهداف خود را واقع‌بینانه تعیین کنید: اهدافی را انتخاب کنید که با توجه به شرایط و توانایی‌های شما قابل دستیابی باشند. اگر اهداف شما بیش از حد غیرواقعی باشند، ممکن است دلسرد شوید. ⁦✧📚*。⁩
•🌼☕️• این‌ روزا روزایین که هیچ کاری نمیشه کرد، جز اینکه دست نوازش بکشی رو شونه های خودت و بگی: از پس اینم‌ بر میای ...🥲 ♥️⃟🎡|
امسال همش ناراحت بودن همه که چراتوی تقویم تعطیلی زیادی نداریم الان فهمیدیم که تعطیلی باید در تقدیر باشه نه در تقویم😳😳😳 تعطیلات زمستانی مبارک😩😂 ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☺️ |💙🌨| یه روز میرسه گل هایی که گفتی باز نمیشه، باز میشه غمی که گفتی هرگز تموم نمیشه، تموم میشه زمانی که گفتی نمیگذره ، میگذره زندگی یه رازه اول شکر بعد صبر و در آخر باید باور کرد... هيچ چيز توی اين زندگی انقدر سخت نيست كه هيچ وقت حل نشه! هيچ چيز انقدر تلخ نيست كه فراموش نشه! هيچ چيز انقدر بد نيست كه خوب نشه! پس اون لحظه که متوجه می‌شی یه موضوعی که یه روز داشته خواب و خوراک رو ازت‌ میگرفته الان کیلومتر ها از حوزه اهمیتت فاصله داره، هزار بار تقدیم تو باد. ✍سحر شهریاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸‍ آرامش میخواهی؟! ▪اتفاقات زندگی‌ات را برای کسی تعریف نکن ▪با کسی که مخالف توست، بحث نکن ▪خودت را با کسی مقایسه نکن ▪شکرگزار باش ▪به بقیه کمک کن، تو توانایی ▪با همه بدون هیچ چشمداشتی مهربان باش ▪برای زندگی‌ات برنامه‌ریزی کن و هدف داشته باش ▪سرت به کار خودت، گرم باشد ▪به کسی وابسته نباش ▪عاشق زندگی باش ▪بابت داشته‌هایت خوشحال باش به این قوانین پایبند بمان تا آرامش سراغت بیاید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برایش دو بار عقيقه کرد : يك بار یک ماه و نیم بعد از تولدش که عقیقه را ولیمه داد ، یکی هم برد حرم حضرت معصومه (ع) 😍 برای خواندن اذان و اقامه در گوشش ، پیش هرکس که زورمان رسید بردیمش . در یزد رفتیم پیش حاج آقا آیت اللهی و حاج آقا مهدوی نژاد . در تهران هم حاج آقا قاسمیان ، حاج منصور ارضی و حاج حسین مردانی.. باهم رفتیم منزل حاج آقا آیت اللهی . حرف هایی را که ردوبدل میشد ، میشنیدم . وقتی اذان واقامه حاج آقا تمام شد ، محمدحسین گفت : « دو روز دیگه میرم مأموریت ، حاج آقا دعاکنین شهید بشم!» هری دلم ریخت 😔 دیدم دستشان را گذاشتند روی سینه محمد حسین و شروع کردند به دعاخواندن.. بعد که دعا تمام شد ، گفتند : « ان شاء الله خدا شما رو به موقع ببره ،. مثل شهید صدوقی ، مثل شهید دستغیب! » داخل ماشین بهش گفتم : « دیدی حاج آقا هم موافق نبودن حالا شهید بشی؟! » سری بالا انداخت و گفت : « همه این حرفا درست ، ولی حرف من اینه : لذتی که علی اکبر امام حسین برد ، حبیب نبرد! ❤️» روزی که می خواست برود مأموریت ، امیرحسین ۴۷ روزش بود . دل کندن از آن برایش سخت بود😢 چند قدم میرفت سمت در ، برمی گشت دوباره نگاهش می کرد و می بوسیدش😍 ♥️🌱
وقتی میرفت مأموریت ، با عکس های امیرحسین اذیتش می کردم😁 لحظه به لحظه عکس تازه می فرستادم برایش. می خواستم تحریکش کنم زودتر برگردد . حتی صدای گریه و جیغش را ضبط می کردم و می فرستادم که ذوق کند😍 هر چی استیکر بوس داشت فرستاد .. دائم می پرسید : « چی بهش می دی بخوره؟! داره چی کار می کنه؟! وقتی گله می کردم که اینجا تنهام و بیا ، می گفت : «برو خدا رو شکر کن حداقل امیرحسین پیش تو هست ، من که هیچ کس پیشم نیست!» می گفت : « امیرحسین روببر تموم هیئتایی که باهم میرفتیم! » خیلی یادش می کردم در آوردن و بردن امیرحسین به هیئت .. به خصوص موقع برداشتن ساک و وسایلش😢 هیچ وقت نمی گذاشت هیچ کدام را بردارم ، چه یک ساک ، چه سه تا .. به مادرم می گفتم : « ببین چقدر قلدره.. نمیذاره به هیچ کدومش دست بزنم!» امیرحسین که آمد ، خیلی از وقتم را پر می کرد و گذر ایام خیلی راحت تر بود😍 البته زیاد که با امیرحسین سروکله میزدم ، یاد پدرش می افتادم و اوضاع برایم بدتر میشد .. زمان هایی که برای امیرحسین مشکلی پیش می آمد ، مثلا سرماخوردگی ، تب و لرز و همین مریضی های معمولی ، حسابی به هم می ریختم 😣 هم نگرانی امیرحسین را داشتم و هم نمی خواستم بهش اطلاع بدهم ، چون می دانستیم ذهنش درگیر و از نظر روحی خسته می شود.😢 می گذاشتم تا بهتر شود ، آن موقع می گفتم : « امیرحسین سرما خورده بود ، حالا خوب شده! » ♥️🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•💛✨• سنجیده‌اند،ارزشِ‌دل‌رابه‌آرزو خوش‌آن‌دلی‌که‌وصلِ‌توراآرزوکند ♥️ سپرده‌ام‌به‌رضابایدونبایدرا رقم‌به‌خیر،زندهرچه‌پیش‌آیدرا .. 💛¦↫ ✨¦↫ ┈──• ⸼࣪ ⊹🦋⊹ ⸼࣪ •──┈ 「 𝐉𝐨𝐢𝐧 ➳@dokhtarane_Mohammadabad