eitaa logo
دُرِّناب 🌱 دختران راهبر نسل آینده ساز بافق
569 دنبال‌کننده
979 عکس
563 ویدیو
26 فایل
هو الخالق☘ این کانال ویژه نوجوانان دختر تشکیل شده با مطالب جذاب،رمان شبانه✨ با کلی مسابقه 🌸 و اردوها و دورهمی های پر خاطره 😍 👩‍💻ارتباط با ادمین ها مشاور فردی @Ftmh_ns98 نظرات و پیشنهادات @ahafezi @dorrenab_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
و طبق معمول دیگه میدونی اگه این کتاب رو میخوای باید کجا بیای اینجا 👈 @SalambeAyandeh یا حضوری بیا اینجا👇 🏠📚خیابان وحشی بافقی ، کوچه جنب بانک رفاه ، بن بست شهید کوشکی زاده ۶ ، مقر کتاب کوثر بافق عصرها ساعت ۱۷ تا ۱۹ 🩷꧁ღ༺ꕥ دُرِّناب ꕥ ༻ღ꧂🩷 🇮🇷 @dokhtarane_bafghi 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از رمان های شبانه درناب
┄┅─═◈═┄┅─ ٖؒ صفحه 94 میکنم بگذارم؛ مثل امضا مثل نشانه مثل برند افى خوب بود به نظرم توی ذهنم آگهی تبلیغاتی اش را هم ساختم با دست بندهای افی زیباتر جلوه کنید دیری... دیرین دختری به دوستش میرسد و میگوید وای خدا چقدر قشنگ شدی و دختره جواب میدهد با دستبندهای افی همه قشنگ تر میشن دارا... دارام. اوه چه آگهی قشنگی روی کاغذ نوشتم: «زیبایی را با دستبندهای افی تجربه کنید اما خطش زدم دوباره نوشتم زیبایی برازنده شماست با دست بندهای افی مادر در زد و گفت حواست کجاست افسان؟ واقعاً حواسم کجا بود؟ گفتم یه جایی بود داشتم برای محصولاتم شعار مینوشتم محصولاتت؟! جدی گرفتی مادر؟ عمراً اگه بذارم. الان چیزی بهت نمیگم؛ چون مطمئنم به درست میرسی؛ ولی میدونم اگه بیفتی توی داستان کاسبی درس رو میذاری کنار چه اشکالی داره مامان؟ یک سال تلاش میکنیم برای محکم کردن پایه های زندگیمون بعدش من دوباره میرم درسم رو ادامه میدم نه .خیر... نه.خیر تو بیجا میکنی به پایههای زندگیمون فکر میکنی پایۀ زندگی ما درس خوندن شما دوتاست «باشه درس» هم میخونم مامان یه پیشنهاد دارم برای شما چه پیشنهادی؟» میخوام شما رو هم بندازم تو کاسبی منم بیام وردستت بشم؟ از این خیالها نکن من چشم ندارم
هدایت شده از رمان های شبانه درناب
صفحه 95 :گفتم نه مامان شما که این همه تو گل و گیاه وارد هستی چرا بهش فکر نمیکنی من شب و روز به گلها و گیاه هام فکر میکنم خب نمیشه تکثیر کنی بفروشی شون؟ «راستش از وقتی اون غرفه گل وگیاه رو ،دیدم به فکرش افتادم؛ ولی فکر نمیکنم از پسش بربیام ببریم یه جا پیدا کنیم بفروشیمشون برمی آی .مامان به خدا بهترین کاره الانم برای خیلی از اینها جا نداری مادر انگار که دلهرهای ناگهانی و راه گم کرده به قلبش هجوم آورده ،باشد رفت سراغ گلدانهایش پرده را کنار زد و از پشت پنجره در دل تاریکی شب نگاهی به گل و گیاه هایش کرد و گفت آخه من چه جوری از اینها دل بکنم؟ رفتم پیشش و دست گذاشتم روی شانهاش و گفتم فکر کن داری شوهرشون میدی یا عروسشون میکنی جایی نمیرن تو همین دنیا هستن و باعث خوشحالی افراد دیگه هم میشن. بعد ادامه دادم من هم اون اولها دلم نمی اومد دستبندهام رو بفروشم؛ ولی بعداً که دیدم بچهها به دستشون میبندن کیف کردم مردم گلها رو به دستشون نمیبندن که من ببینم و کیف کنم. آخ مامان خیلی سخت می.گیری این دفعه اگه بخواهی مفتی بدی به این و اون من نمیذارم وقتی هم که میبخشمشون تا مدتها دلم براشون تنگه سعید از اتاقش داد زد: «افسانه» اون گوشی رو میآری؟ گوشی را برایش بردم :گفت حالا برو در اتاق رو هم ببند از اتاقش آمدم بیرون ولی در را نبستم خودش بلند شد و در را بست
هدایت شده از رمان های شبانه درناب
صفحه 96 زیر لب غر زدم خجالت هم نمیکشه مامان گفت: «چی شده افسان؟» :گفتم چیزی نشده بس که این آقاپسرت رو لوس کردی مامان گفت: «قربونش برم چیزی نخواست که گفت در رو هم ببند. نه خیر ،مامان یه کم باید یاد بگیره خودش کارهاش رو انجام بده مگه من نوکرشم؟) نه کی گفته نوکرشی؟ تو خواهر شی خب مگه آدم باید به خواهرش دستور بده؟ لطفاً مطفاً هم که بلد نیست طفلک آدم دلش خوش بشه یه داداش داره یه ذره ادب هم داره. «آدم» درباره برادرش این جوری حرف میزنه؟ «داداشه نباید کاری کنه خواهرش این جوری درباره اش حرف بزنه. خب حالا این دفعه رو .ببخش یه چای بریز براش ببر حرصم درآمد از دست مامان :گفتم من میریزم؛ اما نمیبرم براش «باشه، اصلاً خودم میریزم و میبرم لوسش میکنی فقط. به وقتش حالش رو هم میگیرم فقط حرفش رو میزنی مادر رفت و چای را توی سینی گذاشت و برد پشت در اتاق و تقه ای زد. ولی صدایی نیامد مادر گوش .ایستاد فکر کنم مادرها این حق را به خودشان میدهند کمی فالگوش بایستند کمی که گوش ،داد رنگ از رخش پرید در را باز کرد و با عصبانیت رفت تو سینی توی دستش بود گفتم الان با سینی میزند توی سر سعید. در را پشت سرش بست و من چیزی نشنیدم بعد که بیرون ،آمد داد زد: «فقط یه بار دیگه ببینم با این پسره حرف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدا‌میگه: +فَاِنّی‌قریب؛غصه‌نخور من‌پیشتم‌و‌حواسم‌بهت‌هست🫀🥰 .. 🩷꧁ღ༺ꕥ دُرِّناب ꕥ ༻ღ꧂🩷 🇮🇷 @dokhtarane_bafghi 🇮🇷
📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣 ┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈═┄┅ ✨ سلام دوستان دُرِّنابــی✨ در بیستمین دورهمی دُرِّناب... 🧕🏻مهمان خاطرات بانوانی هستیم که در هشت سال دفاع مقدس ‌در پشت صحنه ی جبهه ها خدمت می‌کردند. بانوانی که در سخت‌ترین شرایط با حفظ روحیه خود و با ایمان و توکل به خداوند، همپای مردان در دفاع از میهن خود تلاش کرده و حماسه آفریدند. 🇮🇷 راستی در این دورهمی در مورد رفقای شهیدمون هم صحبت می کنیم. 🪖🌷 یه خبر ویژه هم داریم برای حاضرین در این دورهمی ✉️😍 🗓️ زمان: چهارشنبه ۲ آبان ⏰ ساعت: ۱۶_۱۷:۳۰ مکان: خیابان شهید حبیبیان، پارک پیرمراد، بقعه پیرمراد ❓اینجا بگو هستی یا نه👇 https://EitaaBot.ir/poll/wbjnzt منتظر قدوم سبزتان هستیم.☘🤗 ꧁ღ༺ꕥ دُرِّناب ꕥ ༻ღ꧂ 🇮🇷 @dokhtarane_bafghi🇮🇷