*🍀﷽🍀
رمـان #بـــنده_نــفس_تا_بـــنــده_شــهــدا 🍃🌷
#پارت59
وقتی به خودم اومدم ک حاج ابراهیم رفته بود
زمانی بود که روبروی ضریح شش گوشه
ابا عبدالله الحسین بودم
وقتی فهمیدم امروز روز آخری که کربلام دلم شکست ...
دیگه نرفتم هتل
برگشتم رفتم حرم حضرت ابوالفضل(ع)
تا نماز مغرب حرم حضرت ابوالفضل(علیه السلام ) بودم
مجبور بودم برگردم هتل یه چیزی بخورم تا
توان موندن حرم داشته باشم ...
شام که خوردم سریع برگشتم بین الحرمین
برگشتم بین الحرمین تو حس و حال خودم بودم
دوست داشتم حاجی باز بیاد
اما نیومد ....
روبروم گنبد اباعبدالله الحسین(علیه السلام) بود
و پشت سرم گنبد علمدارش ابوالفضل العباس (علیه السلام
اشکام خود به خود جاری شد
روبه ضریح امام حسین(علیه السلام)گفتم
میدونم حس و حال من مثل بقیه زائرینت نیست ...
شهدای جنوب ایران را دوست دارم
ازتون میخوام کمکم کنید همیشه تو راهشون بمونم
سرمو بلند کردم که زیارت عاشورا بخونم چشمم
افتاد به جانبازی که یه دستش قطع شده بود
یاد شلمچه
یاد هور
در دلم زنده شد،رضااااااا
#حاج_ابراهیم_همت .....
ادامـــــــه. دارد...
💕| @dokhtarane_booyesib
🍃| @booyesib_ir
رمان #هفت_شهر_عشق🍁
📖#پارت59
ابنزياد بار ديگر مىگويد: «هر كس از شما به جنگ با حسين برود من حكومت هر شهرى را كه
بخواهد به او مىدهم».
باز هم جوابى نمىشنود. جنگيدن با تنها يادگار پيامبر، تصميم سادهاى نيست. قلب عمرسعد مىلرزد. نكند ابنزياد او را به اين كار مأمور كند. ناگهان ابنزياد عمرسعد را مورد خطاب قرار مىدهد:
- اى عمرسعد! تو بايد براى جنگ با حسين بروى!
- قربانت شوم، خودت دستور دادى تا من به رى بروم. - آرى! امّا در حال حاضر جنگ با حسين براى ما مهمتر از رى است. وقتى كه كار حسين را تمام كردى مىتوانى به رى بروى.
- اى امير! كاش مرا از جنگ با حسين معاف مىكردى.
- بسيار خوب، مىتوانى به كربلا نروى. من شخص ديگرى را براى جنگ با حسين مىفرستم. ولى تو هم ديگر به فكر حكومت رى نباش! در درون عمرسعد آشوبى برپا مىشود. او خود را براى حكومت رى آماده كرده بود. امّا حالا همه چيز رو به نابودى است. او كدام راه را بايد انتخاب كند: جنگ با حسين و به دست آوردن حكومت رى، يا سرپيچى از نبرد با حسين و از دست دادن حكومت.
البته خوب است بدانى كه منظور از حكومت رى، حكومت بر تمامى مناطق مركزى سرزمين ايران است. منطقۀ مركزى ايران، زير نظر حكومت كوفه است و امير كوفه براى اين منطقه، امير مشخّص مىكند و دل كندن از كشورى همچون ايران نيز، كار آسانى نيست! به همين جهت، عمرسعد به ابنزياد مىگويد: «يك روز به من فرصت بده تا فكر كنم». ابنزياد لبخند مىزند و با درخواست عمرسعد موافقت مىكند.
عمرسعد با دلى پر از غوغا به خانهاش مىرود. از يك طرف مىداند كه جنگ با امام حسين عليه السلام چيزى جز آتش جهنّم براى او نخواهد داشت،
🔜ادامه دارد...
🥀| @dokhtarane_booyesib
🏴| @booyesib_ir