eitaa logo
دختران حاج قاسم𔓘
566 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
575 ویدیو
20 فایل
عالم ، عالم ؏شق است عالم ، عالم محبٺ است چرا خود را از محبٺ و ؏شق واقعے از محبٺ بی‌نه‍‌ایت از‌ ؏شق الھے محروم کنیم؟ . . . کپۍ؟حلالہ‌با‌ذکر‌صلوات!
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 ✨ با مادر و پدر و عمه شهین و آقای باصری در سالن نشسته بودیم. راضیه با چادر نمازی که در مهمانی ها هم نشین تنش می شد، از اتاقمان که روبه سالن بود بیرون آمد و در قاب در ایستاد. _کیا حسينيه ای هستن؟ نگاه همه به سمتش چرخید. ناگهان از تعجب بدون اینکه قصد جواب دادن به سؤالش را داشته باشند، به صورتش خیره شدند و بعد همدیگر را نگاه کردند. پدر همان طور که به پشتی تکیه داده بود، کمی جابه جا شد و با لبخند گفت:《راضیه! تو چرا این قدر قشنگ و نورانی شدی؟ نکنه می خواد برات خواستگار بیاد؟!》 مادر از تعجب به پدر چشم دوخت و لبش را گزید.‌راضیه هم از شرم، سرش را پایین انداخت. عمه برای اینکه بیشتر از این خجل نشود، گفت:《 عمه، فردا محمد امتحان داره باید باهاش کار کنم، نمی تونم بیام.》 منتظر پاسخ بقیه بود که آقای باصری جواب داد:《 چون عمه نمیاد، منم دیگه نمیام.》 پدر آرنجش را روی متکای کناریش گذاشت و پاهایش را دراز کرد. _ماهم امروز مانور ایمنی داشتیم، خيلي خستم. راضیه می دانست مادر هم به خاطر علی و پدر نمی رود.