eitaa logo
رسـانہ‌دخـتـــــ🦋ـــرانہ‌محمدآبـاد
228 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
62 فایل
❇️این ڪانال جهٺ اطلاع رسانۍزیر میباشد: ✨برنامه‌کانون‌حاج‌سید‌احمد خمینۍ(ره)واحد‌بانوان ✨برنامه هاےنماز مسجد جامع ✨برنامه هاے کتابخانه ولیعصر(عج) ✨پست هاومسابقاٺ متنوع ✅جهت هرگونه انتقاد و پیشنهاد با ادمین کانال در ارتباط باشید 🆔 @Admin_resane_dokhtarane
مشاهده در ایتا
دانلود
ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما روزه داران عزیز✨ ✅به اطلاع دوستان گرامی رسانه دخترانه می‌رساند کتابخانه ولیعصر ‹عج› محمدآبــاد از این هفته 📆روزهــای جمعــــه 🕰ســاعـت ۱۰ تا ۱۲ در خدمت دختــر خانمهـای دوستدار کتاب و کتابخوانی می‌باشد. منتظر حضور پرشورتون هستیم .😊 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
13.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا اینجوری از  مهمون‌هاش پذیرایی میکنه، تمام گناهانشون رو میگیره ، به جاش مغفرت و پاکی وپاداش هدیه میده :)😇 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
7.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صـلـۍ‌علـی‌الحســــین‌عطشــاݧ‌ڪربلا💔((:'
رسـانہ‌دخـتـــــ🦋ـــرانہ‌محمدآبـاد
-
هیچ‌وقـت‌ازسـوریھ‌سـوغاتۍنمۍآورد، میگفت؛من‌ازبـازارشـام‌خـریدنمیڪنم، بـازار؎ڪھ‌حضرت‌زینب‌‌﴿س﴾‌روبـھ‌ اسیـر؎بـردند‌خـریدڪردن‌نـداره💔... -شھیدروح‌اللھ‌قـربانۍ🌱!-
شهید‌عبــاس‌دانشـگـر🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 امیرمهدي – همینجور که این هفته سریع گذشت ، هفته ي دیگه هم سریع می گذره . راستی درس بچه ها به کجا کشید ؟ بحث رو عوض کرد . البته حق داشت . با اون بحث احساسی منم اطمینان نداشتم که به بی راهه نریم . از یادآوري اون بچه ها ، لبخندي زدم . من – بچه هاي باهوشی هستن . هر چی می گم سریع یاد میگیرن . سري تکون داد . امیرمهدي – می دونم . حیف که مشکلات زندگی بهشون اجازه نمی ده مثل بچه هاي دیگه درس بخونن من – نگران نباش . امسال از اول مهر باهاشون کار می کنم تا نمره ي قبولی رو بگیرن . امیرمهدي – می دونم که بهترین معلم رو براشون پیدا کردم . خندیدم من – منم می دونم داري زیادي ازم تعریف می کنی . تموم تلاشم رو می کنم که پایه ي ریاضیشون قوي بشه . امیرمهدي – ممنونم . از اینکه انقدر پا به پام میاین . چشمام رو بستم . چقدر شکر خدا رو به جا می آوردم کافی بود براي داشتن امیرمهدي ؟ زیاد تر از ظرفیتم ، خوب بود . اون شب خوب بود . به خصوص که مامان نتونست مثل دو شب قبل ، تعارف طاهره خانوم براي خوردن سحري در کنارشون رو رد کنه . موقع سحري خوردن هم انقدر امیرمهدي هوام رو داشت و پشت سر هم ظرف ماست و سالاد و کفگیر برنج به دستم داد که مامان و طاهره خانوم نتونستن لبخنداشون رو پنهون کنن . و هر لقمه رو با خنده خوردن . شب خوبی بود . ولی کی می دونست خدا چه امتحان بزرگی رو برامون در نظر گرفته ؟ می گن آدم از فرداش خبر نداره ! راست گفتن . من و امیرمهدي هم از چند روز بعدمون خبر نداشتیم . و فقط منتظر بودیم روزها زودتر بگذره و لحظه ي محرمیتمون برسه. به درخواست امیرمهدي ، روز بعد بابا از پویا شکایت کرد . نفهمیدم کی به بابا زنگ زده بود و چی گفته بود ؛ که بابا خیلی مصمم رفت از پویا شکایت کرد . فکر می کردیم اینجوري ازش زهر چشم میگیریم . و دیگه کاري به کارمون نداره . در حالی که ...... 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 فکر می کردیم اینجوري ازش زهر چشم می گیریم . و دیگه کاري به کارمون نداره . در حالی که ...... مثل سه چهار روز قبل ، باز هم رأس ساعت ده صبح گوشیم زنگ خورد . خودش بود . انگار اون چند روز ، عدد ده ساعت دیواري جاش رو با اسم امیرمهدي عوض کرده بود . رضوان با دیدن خنده م که با زنگ گوشی مقارن شده بود ؛ با خنده گفت . رضوان – خوبه محرم نیستین . وگرنه نمی شد کنترلتون کرد ! مامان – این دختر من غیر قابل کنترله . وگرنه که اون بنده ي خدا خیلی رعایت می کنه ! با خوشحالی به سمت گوشیم پرواز کردم و حرفاي رضوان و مامان رو بی جواب گذاشتم . جواب دادم . من – جانم ؟ امیرمهدي – سلام . هنوز محرم نشیدیما ! انقدر کلماتش رو با آرامش به زبون آورد که اون اخطار محرم نشدن بابت جانم گفتنم هم حال خوشم رو تغییر نداد . صادقانه گفتم . من – وقتی اسمت می افته رو گوشیم ، زبونم به گفتن حرف دیگه اي نمی چرخه . با کمی مکث جواب داد . امیرمهدي – ان شاءالله هفته ي دیگه منم از خجالتتون در میام . من – منتظرم . ببینم یه " جانم " مهمونم می کنی ! خندید . امیرمهدي – صبر چیز خوبیه ! من – که من ندارم . امیرمهدي –فعلا که نشون دادین خیلی هم صبورین. عصر وقت دارین بریم بیرون ؟ من – امروز ؟ رضوان خونه مون بود و زشت بود تنهاش بذارم . امیرمهدي – امروز بهتره . چون فردا رو مرخصی گرفتم براي کمک به مامان و بابا . که اگر خدا بخواد پس فردا روز عید بتونیم کل وسایل خونه رو ببریم خونه ي جدید . من – اگر ماه سی روز بود چی ؟ امیرمهدي – روز سی ام باید بیام سر کار . چون برنامه ي فردا و پس فردا مشخص نیست امروز ببینمتون بهتره من – کار خاصی داري ؟ 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚
نصفـۍ از روز نـداريم بہ خــدا تاب عطـش من بميــرم ڪه سه روز آب نخوردے تو حسيــن🥺 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ❤️‍🩹 🌙 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
8.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•|مـاه‌رادیـده‌ام‌حتــۍ‌شبِ‌¹⁴‌ولــــۍ‌...|•🌙` ━━━━━━━✿━━━━━━━ ✨ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
🌼⃟⃟🍃 ڪاش‌روزےبرسد ،کہ‌به‌هـم‌مژده‌دهیم .. یوسف‌فـاطـمہ‌آمـــد ، دیدے؟! من‌سلامش‌ڪردم ؛🥺 پاسخم‌دادامــام ، پاسخش‌طورۍ‌بود باخودم‌زمزمہ‌ڪردم‌ڪــه‌امـــام‌ .. میشناسدمگراین‌بی‌سروبۍسامان‌را !؟❤️‍🩹 وشنیدم‌فـــرمود : تــوهمانۍڪه «فـــرج» میخواندۍ ((:😊 🕊°•
أللَّھُـمَ ؏َ
ـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
•°🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌°⋅ —————— ⋅ 𔘓 ⋅ —————— ⋅° ✨تعجیـل‌درظـهـوروسلامتـۍ‌مولا 🖐 🌾بہ‌رسـم‌وفـاے‌هرشب‌بخـوانیم 📖 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad