•🌿🌸•
#حالخوب☺️
-از رجبعلی خیاط ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ :
ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺁﺭﺍمي؟
گفت:ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ،
ﺯﻧﺪگی ﺧﻮﺩ
ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﻨﺞ ﺍﺻﻞ ﺑﻨﺎ ﮐﺮﺩﻡ:
دانستم ﺭﺯﻕ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ نميخورد؛
ﭘﺲ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻡ!
دانستم ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ميبيند؛
ﭘﺲ ﺣﯿﺎ ﮐﺮﺩﻡ!
دانستم ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ نميدهد،
ﭘﺲ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻡ!
دانستم ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﮐﺎﺭﻡ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ،
ﭘﺲ ﻣﻬﯿﺎ ﺷﺪﻡ!
دانستم ﮐﻪ نیکي ﻭ ﺑﺪﯼ ﮔﻢ نميشود
ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺯ ميگردد ،
ﭘﺲ ﺑﺮ ﺧﻮبي ﺍﻓﺰﻭﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﯼ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ!
ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ 5 اصل ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ميكنم.🌱(((:
🖤↝˹ @dokhtarane_Mohammadabad˼
7.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
|✨••
اگرشکرگزارباشی، بزرگتمیکنم...
🎙 #دکتر_سعید_عزیزی
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
|✨•• اگرشکرگزارباشی، بزرگتمیکنم... 🎙 #دکتر_سعید_عزیزی
°🔖🔗°
اثــــرشگفتانگیزشکـــرگـــزارے
💫احساسات والایی مانند شکرگزاری، رغبت، شادی، مهربانی، ستایش و شفقت باعث میشود ضربان قلب حالت منسجمی پیدا کند و نظم و توازن در آن برقرار شود. برای تغییر وضعیت ذهنی و رهایی از گذشته و زندگی در آینده نیازمند مغز و قلبی منسجم هستیم. پس شکرگزاری کنید.
💫12 هزار واکنش شیمیایی متفاوت در بدن وجود دارد که هنگام شکرگزاری برای شفا یافتن بدن فعال میشن.
فقط ۱۰ دقیقه!
تنها ۱۰ دقیقه شکرگزاری روزانه باعث میشه حالت وجودی خودتون رو ارتقا بدید. پس فقط با تمام قلبتون شکرگزاری رو احساس کنید. همین.
•دکترجودیسپنزا•
از حسناتِ اعمالتان که خیال
می کنید حسنه است توبه کنید
تا چه رسد به معاصی . . !
- علامهطباطبایی
#زمان_زیارت_اربعین
❓در خصوص زیارت اربعین حتما باید روز اربعین در کربلا حضور داشت، یا این که روزهای قبل یا بعد هم ثواب اربعین رو داره؟
📚 مشهور مراجع: انجام زیارت سیدالشهدا (علیه السلام) در هر زمان مستحب و دارای ثواب زیادیه؛ ولی ثواب زیارت اربعین، مختص به انجام زیارت در همان زمان و روز خاصه؛ البته انجام زیارت قبل یا بعد از اون به امید ثواب، مانعی نداره.
📚 آیت الله مکارم: در صورتی که اجتماع زائران حرم حسینی در روز اربعین، باعث مشکلاتی می شه و زائر واقعاً نیت زیارت اربعین داره، در هر روز از ماه صفر که امام حسین (علیه السلام) رو زیارت کنه زیارت اربعین محسوب می شه و ثواب اربعین رو داره.
📚 آیت الله سیستانی: زیارت امام حسین در پنج روز قبل و بعد از اربعین ثواب زیارت اربعین رو داره.
🔺 استفتاء از مراجع، شبیری، احکام کاربردی، مساله 327
⬅️#احکامبهزبانخیلیساده
✅#حکم_۱۳۹
🖤↝˹ @dokhtarane_Mohammadabad˼
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_صد_و_هشتاد_و_نهم
بابا منظورم رو نمي گرفت .
نیم نگاهي به مامان انداختم و
رو به بابا گفتم:
من –دائم کنارش مي مونم بابا . البته اگر شما بهم اجازه بدین.
بهم خیره شد . انگار داشت تو ذهنش حلاجي مي کرد حرفم رو .
دعا دعا کردم منظورم رو بفهمه.
بعد از چند ثانیه سكوت ، آروم گفت:
بابا –نمي شه دائم خونه شون باشي . پرستاری از امیرمهدی به اندازه ی کافي براشون خسته کننده مي شه .
این رفت و آمد ِ تو و موندنت ممكنه بیشتر اذیتشون کنه تا اینكه باری از روی دوششون برداره بابا باز هم متوجه منظورم نشد.
نفس پر حرصي کشیدم و نگاهم رو تو سالن بیمارستان چرخش دادم.
چطور بهش مي گفتم ؟
من دیگه اون مارالي نبودم که
راحت و بدون خجالت اومد تو خونه و بلند داد زد "بابا...پویا مي خواد بیاد خواستگاریم . قراره امشب مامانش زنگ
بزنه ... " . نه من دیگه اون دختر نبودم .
حالا شرم داشتم از اینكه بخوام چنین حرفي رو بزنم.
چشمام رو بستم .
اگر الان حرفي نمي زدم شاید دیر مي شد . همون لحظه وقت تصمیم گیری و اجازه گرفتن بود ،
همون لحظه وقت گفتن بود!
چشم باز کردم و با شرم رو به بابا گفتم:
من –بابا ! مي خوام اگر شما اجازه بدین زندگیمو با امیرمهدی شروع کنم!
ابروهای بابا برای بار دوم رو به بالا حرکت کرد و به قلب من ضربانی داد نا منظم.
سكوت کرد و این یعني باور نداشت چنین تقاضایي داشته باشم .
و نمي دونم چرا اون لحظه سكوتش رو تعبیر
کردم به اینكه با حرفم موافق نیست.
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_صد_و_نود
سكوت کرد و این یعني باور نداشت چنین تقاضایي داشته باشم .
و نمي دونم چرا اون لحظه سكوتش رو تعبیر
کردم به اینكه با حرفم موافق نیست.
نگاهم به سمت مامان حرکت کرد .
نگاه خیره ش نشون مي داد که حرفم برای اونم زیاد قابل باور نیست.
یه لحظه از اینكه درك نمي شم ، اینكه نميتونم به راحتي بگم که دیگه تحمل دوری از امیرمهدی رو ندارم باعث شد بغض کنم .
چرا گفتن کلمات انقدر برام سخت بود ؟
کلمات وزن دار شده بودن یا تقاضای من سنگین بود ؟
بابا هنوز خیره نگاهم مي کرد و من حس ميکردم دنیا دهن باز کرده تا من رو ببلعه.
حجم سكوتشون بار سنگیني بود روی دوشم ، و من حس کردم برای خالصي از این فشار باید حرفي بزنم .
زبون روی لب کشیدم و گفتم:
من –بابا من فقط مي خوام کنار امیرمهدی باشم . خودتون گفتین همیشه پشت مردم باشم و تنهاش نذارم . حالا منم مي خوام همین کار رو بكنم . مي خوام پا به پاش این
سختیا رو بگذرونم.
بابا با صدایي آروم تر از قبل و لحن پر سوالي گفت:
بابا –شما که هنوز عروسي نكردین مارال!
با دندونام فشاری روی لبم آوردم و خیره به جایي دیگه گفتم:
من –بابا ممكنه یك سال یا بیشتر طول بكشه تا امیرمهدی خوب بشه ، و بتونه دست و پاش رو حرکت بده.
خیره شدم بهش:
من –تازه بعدش که خوب شد باید بره سره کار . معلوم نیست بتونه تو همون بانك قبلي کار کنه . شاید ناچار شه بره دنبال یه کار دیگه . من باید چقدر صبر کنم تا خوب
بشه ، کار کنه ، پول در بیاره و بتونه برام عروسي بگیره ؟
چند سال بابا ؟ دو سال ؟ سه سال ؟
سرم رو کج کردم:
من –تا کي بمونم تو خونه تون تا بتونم برم سر خونه و زندگي خودم ؟
الان بهترین موقعه ست بابا ! مي ریم تو
همون طبقه ی بالای خونه شون .
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🩹 ⃟🪔
زائــــر غائـب اربعیـــــن؛
بہ کــــدام حـــرم زائرۍ🥺؟!
╿الّلهُــــــمَّعَجِّــــــللِوَلِیِّکَـــــ الْفَـــــــــرَجْ╽
—————— ⋅ 𔘓 ⋅ ——————
🌼تعجیـلدرظـهـوروسلامتـۍمولا
#پنجصلواٺ5⃣
🌔بہرسـموفـاےهرشببخـوانیم
#دعایسلامتـۍوفرجحضرٺ📜
🖤↝˹ @dokhtarane_Mohammadabad˼
4_5890954783593862289.mp3
8.48M
-همیـــن. . .!
همــہمنتظــرنمنبخـورمزمیـن💔.
اگـهمننبـــودمجاۍِمنبگیـــد:
زمیـنخــوردهمیگہیــااُمالبنیــنۜ ((:🥺