eitaa logo
رسـانہ‌دخـتـــــ🦋ـــرانہ‌محمدآبـاد
227 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2.3هزار ویدیو
60 فایل
❇️این ڪانال جهٺ اطلاع رسانۍزیر میباشد: ✨برنامه‌کانون‌حاج‌سید‌احمد خمینۍ(ره)واحد‌بانوان ✨برنامه هاےنماز مسجد جامع ✨برنامه هاے کتابخانه ولیعصر(عج) ✨پست هاومسابقاٺ متنوع ✅جهت هرگونه انتقاد و پیشنهاد با ادمین کانال در ارتباط باشید 🆔 @Admin_resane_dokhtarane
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 🌻 - خــدایــا التیــام بدہ قلبــۍ رو ڪه از سختـۍ‌هـاش با ڪسی جــز تو حرف نمیزنه(:❤️‍🩹!' - ✨ ༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad
1_11567218003.pdf
712K
🍀اجـــراے مسابقه های متنوع از کتاب نهج‌البلاغه بہ مناسبت "عیــدغدیــرخـم" 🔸آزمون ۴ گزینه‌اے ویژه سنین← [ ۱۶ سال بـــه بالا] ؛ از محتـوای کامل فایل 🔹 آزمون ۴ گزینه‌اے ویژه سنین← [ ۱۳تـــا۱۵ سال] ؛ از حڪمتهای ۴۰ تا ۸۰ موجود در فایل 🔸آزمون حفظ ۵ حڪمت ویژه سنین← [ ۱۰تــــا۱۲ سال] ؛ از حڪمتهای شماره ۵۰ تا ۶۰ موجود درفایل 🔹آزمون حفظ ۳ حڪمت ویژه سنین← [ ۷تـــا۹ سال] ؛ از حڪمتهای ۶۰ تا۷۰ موجود درفایل 🗓تاریخ⬿جمعه مورخ ۱۴۰۳/۰۴/۰۱ 🕘ســاعٺ⬿۹:۰۰ آزمون های۴گزینه‌اے 🕤ســاعٺ⬿ ۹:۳۰ آزمون‌ های حفظ 🕌محــل برگزارۍ:حسینیه ولیعصر 'عج' 🍀علاقــه‌منــدان‌ براۍِ شرکـت در مسابقـه جهـت به آیـدے زیــر مراجعه نمایید: 🆔@Fzgh6771 ༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad
از پیلـہ بیرون آمدن گاهۍ رهایۍ نیست!🦋 ☺️🌱
‌ ‌ ‌ به "انتظار" فکر می‌کنم؛ ‌ ‌به ظهور. ‌ ‌و از خودم می‌پرسم: ‌ «واقعاً اونی که مـنـتـظره کیه؟»🥲 🌱 🤍 ‌༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 اخم کرد: -با مامان برو. -اونوقت اگر جناب پورمند بازم خواست حرفای صد من یه غاز بزنه به نظرت جلو مامان نميگه ؟ خندید: -نه خواهر من . ادم پررو این چیزا حالیش نیست ولي در عوض مامان به جای اینكه مثل تو وایسه نگاش کنه با پاشنه ی کفشش چشماش رو از کاسه در میاره تا دیگه به زن مردم چپ نگاه نكنه. از تصور مامان برای هدفگیری و کور کردن چشمای پورمند خنده م گرفت . به خصوص که وقتي قد مامان با قد بلند پورمند رو مقایسه و فكر مي کردم ناچاره روی نوك پاهاش بلند شه تا قدش برسه نميتونستم نخندم! مهرداد تونسته بود لحظه ای هرچند کوچیك من رو از فكر بیرون بیاره و حواسم رو پرت کنه! مامان با دیدن لبخندم اخم نمایشي ای رو چاشني صورتش کرد و ابرویي بالا انداخت : -مثل اینكه خوشت اومده! از دیدن حالت صورتش لبخندم بیشتر شد . جواب دادم: _ یعني تصور که مي کنم دلم مي خواد قهقه بزنم . فكرش رو بکن تو همون حالت ازت عکس بگیرم بعد ها به نوه‌ت نشون بدم! از این حرفم لبخند روی لب هر سه نفر مهمون شد . نگاه های معني داری به هم انداختن که اولش فكر کردم به خاطر حرفیه که زدم . ولي وقتي مامان با مهربوني نگاهم کرد و گفت "خدا رو شكر که مي خندی "تازه متوجه شدم معني نگاهشون خندیدن منه! حق داشتن . خیلي وقت بود که لبخند ، هر چند کوچیك و کم جون ، از من و لب هام فاصله گرفته بود . انگار قهری سیری ناپذیری بینشون برقرار شده بود و نیاز بود معجزه ای رخ بده تا دوباره با هم آشتي کنن . و حالا معجزه رخ داده بود ! بچه ی مهرداد و رضوان . شاید اگر خبر پا گرفتن عضو جدید نبود لب های من همچنان در کشمكش بین لبخند و تلخند باقي مي موند . از تصور دلیل تلخندام ، لبخندم محو شد . امیرمهدی من تو کدوم آسمون بي انتها سِیر مي کرد ؟ با به یادآوردن موقعیت و رفتن بابا به خونه ی پدر و مادر امیرمهدی ، ناخودآگاه استرس به جونم افتاد و با یه حرکت سریع خودم رو به مبل رسوندم و رو به روی مهرداد نشستم: _حالاچي مي شه ؟ لبخند مهرداد هم جمع شد: -چي ، چي مي شه ؟ -همین که بابا رفت دیگه! -مگه قراره چیزی بشه ؟ 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 -مگه قراره چیزی بشه ؟ با نگراني نگاهش کردم: -یعني مي خواد حرفای خان عمو رو بگه ؟ -به نظرت نباید بگه ؟ -که چي بشه ؟ مهرداد نفس عمیقي کشید: _خب خواهر من باید بدونن . اینكه نشد ایشون هر دفعه هرچی دلش بخواد بگه تو هم مثل ماست وایسی نگاش کني ! اگر تو نمي خوای به خاطر شوهرت چیزی بگي یكي باید جلوش رو بگیره یا نه ؟ -اگه به این هوا بین دو تا برادر دعوا بشه چي ؟ مي گن تقصیر من بوده! مامان مداخله کرد: -خودشون مي دونن چه جوری صلاحه حرف بزنن با برادرشون . با نگراني و تردید گفتم: -آخه. رضوان نذاشت ادامه بدم: _ عزیزم آقای درستكار پدرشوهرته . یعني پدر امیرمهدی . مطمئن باش پدر اون پسر هم به خوبي بلده با حرفش طرف مقابل رو به راه بیاره . اون همه صبوری و منطقي بودن شوهرت به پدر و مادرش رفته . بهتره ریش و قیچي رو بدی دست بزرگترا. نفس نا مطمئني کشیدم: -دست خودم نیست که . مي ترسم به هوای همین حرفا این بار دیگه واقعاً کتك رو از خان عمو بخورم مهرداد با اخم و ناباوری به سمتم خم شد: -مگه تا حالا تو رو زده ؟ از لحن پر از خشمش کمي خودم رو به پشتي مبل نزدیك کردم. -نه ... ولي خب نزدیك بوده .. یعني دوبار... و با دلهره نگاهي به مامان و رضوان انداختم که اونا هم دست کمي از مهرداد نداشتن. 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
۱۴ روز تـــا #عید_الله_اکبر♥️ #دلایل_روشن_بر_ولایت📜 #نشـــــــر_دهیم #به_نیت_فــرج #به_عشق_مولا ✨ دلایل‌روشن‌بر‌ولایت‌امیرالمومنین‌ "علیـه‌السلام‌"در‌کتــب‌اهــل‌سنــت در کتاب‌ ما نزل‌ من‌ القرآن‌ فی‌ علی‌ علیه‌ السلام (اثر ابوبکر احمد‌ بن‌ موسی‌ معروف‌ به ابن‌ مردویه‌ اصفهانی‌ آمده‌ است‌ که: آیه"امروز دین‌ شما را کامل‌ کرده‌ نعمتم‌ را‌ تمام‌ و از اسلام‌ به عنوان‌ دین‌ راضی‌ شدم" (آیه۳سوره‌مائده) در روز غدیر‌ خم آن‌ هنگام‌ که‌ پیامبر‌ اکرم‌صلی‌الله‌‌علیه‌آله‌و سلم‌ فرمودند: "هرکس‌ من مولای‌ اویم‌ پس‌ علی‌ مولای‌ اوست‌" نازل‌ شد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📜(مانزل‌من‌القرآن‌فی‌‌علی‌علیه‌السلام/۲۳۱) ༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴مهم‌ترین گام برای نزدیک شدن به امام زمان(عج)... صبح و شام بر امام زمانت سلام کن✋🌱 🎥حجت الاسلام عالی ༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad
✨⃟⃟💐 تاریخ‌انقضایِ‌تمـام‌غــم‌هاۍِ‌عالــم لحـظه‌ے ظھـور تـوســت...♥️((: |͠°•أ͠ل͠لَّ͠͠͠ھُ͠͠ـ͠مَ͠͠ ؏َ͠͠ـ͠جِّ͠͠͠ـ͠لْ͠͠ لِ͠͠وَ͠͠ل͠یِ͠͠ڪْ͠͠ أ͠لْ͠͠ـ͠فَ͠͠ـ͠رَ͠͠ج͠•°|͠ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌—————— ⋅ 𔘓 ⋅ —————— 🌼تعجیـل‌درظـهـوروسلامتـۍ‌مولا ⃣ 🕊بہ‌رسـم‌وفـاے‌هرشب‌بخـوانیم 📜 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 🌻 - خــدایــا التیــام بدہ قلبــۍ رو ڪه از سختـۍ‌هـاش با ڪسی جــز تو حرف نمیزنه(:❤️‍🩹!' - ✨ ༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad
💢اتحادیه کانون‌های فرهنگی کاشان برگزار می‌کند: 👓آکـــادمـــی‌جـــاذبـــــه🧲 🕺فنّ‌بیـــــــــان 🎙گوینـــــدگی 📰خبــــرنگاری 🔖دوبلــــــوری 📯روایتــــگری 🤹بازیــــگــری 🖋داستان‌نویسی 🎭نمایشنــامه‌نویسی 📻آیتــم‌ســازی‌رادیـــو 📺گزارشگرتلویزیونی 📲جهت ثبت‌نام: ٠۹۹٠۸۵۵۶۱۲۳ @ettehadiyeh_of_kashan
📌 هشتمین بینهایت ‌معمولی‌های ما، برای خیلیا ممکنه سخت به دست بیاد... اما مثل همیشه کافیه با همراهی و همدلی، هر جوری که برامون ممکنه، یه قدم برای کمک برداریم و آخرش، مثل پویش‌های بزرگ قبلی‌ «بینهایت‌تبسم» ببینیم با همون قدم‌های کوچیک به کلی خونه پا گذاشتیم و لبخنداشونو پررنگ کردیم! سهم تو: باخبر کردنِ دوست و آشنا و واریزِ کمک خودت به قلّک بی‌نهایت، حتی شده ۵هزارتومن! 💳 لینک پرداخت: p.javanan.org/pay 😉 ༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad
کانون سید احمد خمینۍ‹ره› کلاس‌هاۍ فرهـنگۍ، قرآنۍ، هنری، ورزشی در به شرح زیر برگزار مۍ‌نماید: 📌 ❇️کلاس‌هاۍ ↧ ✍مسئول ثبت‌نام : خانم احمدی 🆔آیدی:@Fzgh6771 📲شماره تماس :
۰۹۹۰۲۸۱۲۹۷۳
📚کلاس آشنایۍ با مفاهیم خودشناسۍ و هستی شناسی و آموزه‌های قرآنی همراه با بازی و سرگرمی: 🔰۱.کلاس اول و دوم 🧕🏻مدرس : خانم دشتبانی و خانم رحیمی 🔰۲.کلاس سوم و چهارم 🧕🏻مدرس : خانم مقنی 🔰۳.کلاس پنجم و ششم 🧕🏻مدرس : خانم اسدی 🔰۴کلاس حفظ جز ۳۰ قرآن کریم 🧕🏻مدرس : خانم اسدی و خانم سنجابی 💳هزینه دوره تابستانه: ۱۵۰۰۰۰تومان 📚پیوسته جلسات تفسیر قرآن و آشنایی با مفاهیم نهج‌البلاغه: 🧕🏻مدرس : خانم مقنی 💳هزینه دوره ماهانه: ۳۰۰۰۰تومان 📚پیوسته جلسات دورهمی دخترانه ویژه سنین۱۵ تا ۱۸ سال: 🧕🏻مدرس : خانم مقنی 💳هزینه دوره ماهانه:۳۰۰۰۰تومان ❇️کلاس‌های 🏞بوم شناسی و گردشگردی ویژه سنین ۱۱ تا ۱۴ سال: 🧕🏻مدرس : خانم محمدی 💳هزینه دوره ماهانه: ۵۰۰۰۰تومان ✍مسئول ثبت‌نام : خانم احمدی 📲شماره تماس : ۰۹۹۰۲۸۱۲۹۷۳ 🔢کلاس تقویت ریاضی پایه چهارم: 🧕🏻مدرس : خانم میرزایی 💳هزینه دوره ماهانه : ۱۰۰۰۰۰تومان 📲شماره ثبت‌نام : ۰۹۱۳۲۶۱۵۹۸۳ 💢مهلت ثبت نام : ۳۱خردادماه
✅کانون سید احمد خمینۍ‹ره› کلاس‌هاۍ فرهـنگۍ، قرآنۍ، هنری، ورزشی در به شرح زیر برگزار مۍ‌نماید: 📌 ❇️کلاس‌هاۍ ↧ ✍مسئول ثبت‌نام : خانم احمدی 🆔آیدی:@Fzgh6771 📲شماره تماس : ۰۹۹۰۲۸۱۲۹۷۳ 🏐آموزش والیبال 🤹🏻‍♀بازی و ورزش کودکان 🧒🏻ایروبیک و ایروریتم کودکان 👒ایروبیک و یوگا بانوان 🧕🏻مدرس : خانم کوهستانی 💳هزینه دوره ماهانه با تخفیف۱۰ درصدی کانون:۲۳۰۰۰۰تومان ❇️کلاس‌های 🎞کلاس آموزش بازیگری: 🧕🏻مدرس : خانم کوهستانی 💳هزینه دوره ماهانه : ۲۳۰۰۰۰تومان ✍مسئول ثبت‌نام : خانم احمدی 🆔آیدی:@Fzgh6771 📲شماره تماس : ۰۹۹۰۲۸۱۲۹۷۳ 🪡کلاس آموزش خیاطی برای سنین بالای ۱۵ سال: 🧕🏻مدرس : خانم احمدی 💳هزینه دوره ماهانه : ۲۵۰۰۰۰تومان 📲شماره ثبت‌نام : ۰۹۹۶۰۲۳۸۳۲۴ 🆔آیدی:@Narjes_8213 🎨کلاس آموزش طراحی و نقاشی سنین ۶ تا ۹سال: 🧕🏻مدرس : خانم نوذری 💳هزینه دوره ماهانه : ۳۰۰۰۰تومان 📲شماره ثبت‌نام : ۰۹۹۰۶۲۵۷۸۱۷ 🎨کلاس آموزش طراحی و نقاشی ۹ تا ۱۲سال: 🧕🏻مدرس : خانم ابوالحسنی 💳هزینه دوره ماهانه : ۳۰۰۰۰تومان 📲شماره ثبت‌نام : ۰۹۱۶۲۸۷۰۲۳۵ 🧶کلاس آموزش عروسک‌بافی دومیل برای سنین۱۰ سال به بالا 🧶کلاس آموزش عروسک بافی قلاب برای سنین ۱۰سال به بالا 🧶کلاس آموزش بافت لباس و مدل‌های دست‌باف برای سنین ۱۵سال به بالا 💳مدرس : خانم کریمی 📲شماره ثبت‌نام : ۰۹۱۳۷۸۶۷۱۵۵ 🆔آیدی:@aak67r 🖋کلاس آموزش هویه‌کاری (روی لباس، رومیزی، زیرلیوانی، جادستمال کاغذی، جانماز، سجاده و...) 🧕🏻مدرس : خانم وکیلی 💳هزینه دوره ماهانه : ۶۰۰۰۰تومان 📲شماره ثبت‌نام : ۰۹۱۳۸۶۱۶۴۵۷ 🆔آیدی:@MVKILI 💢مهلت ثبت نام : ۳۱ خردادماه
علت تلخی روابط بین آدم‌ها یه چیزه... مهربون نیستیم! و بلد نیستیم مهربون حرف بزنیم!🥲 ☺️🌱
▪️ضمن تقدیر و تشکر از کلیه عزیزان و سرورانی که در مراسم تشییع و تدفین پدری مهربان و دلسوز خادم الحسین(ع) مرحوم مغفور شادروان آقای شرکت نموده اند، روز درگذشت آن مرحوم را به اطلاع می رساند. 🗓 زمان: پنجشنبه ۱۴۰۳/۰۳/۲۴ بعد از نماز مغرب و عشاء 🕌 مکان: مسجدجامع محمدآبادمرکزی 🖤 شادی روحش فاتحه با ذکر صلوات ༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad
4_5969782186688124341.mp3
5.67M
1⃣ ⌛️زود‌بازدِه‌ترررین و سررریع‌تریع نکات برنامه‌ریزی چیه؟😯 📋چطوری برنامه بنویسیم که بتونیـم بهش عمـل کنیـم؟!🧐 برنامه‌ای که می‌ریزی باید نصب‌العین باشه! وقتی با خودمون تصمیم می‌گیریم، مثل صادرشدن یه چک باید باشه که حتماً باید پاس بشه...📝👀 ༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad
. ‌. -وَلَا مُغلِقَ لِمَا فَتَحت.. +وچیزی را که تو بگشایی دیگری نبندد💚 ༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad
|•🍋📒•| ‹ 📖🖇⤹𓍢› در شبانه روز ༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 و با دلهره نگاهي به مامان و رضوان انداختم که اونا هم دست کمي از مهرداد نداشتن. سكوت کردم . همین کلمات نیمه نصفه خونشون رو به جوش اورد. مهرداد سریع بلند شد و به طرف تلفن رفت . با نگاه دنبالش کردم . گوشي رو برداشت و شماره گرفت . نمي دونم چرا تو دلم خدا خدا کردم که بابا جواب نده . به نظرم گفتن این حرفا به بابا و انتقالشون به پدر امیرمهدی کاردرستي نبود. اگر به خاطر این حرفا بحثي ایجاد مي شد انگشت اتهام به سمت من بود . مني که باعث و باني این اختلاف ها بودم ! کاش امیرمهدی حالش خوب بود و خودش یه فكری برای این مشكلات مي کرد . تو نبودش من کاملا ً خلع سلاح بودم و کاری ازم بر نمي‌اومد . من یك درصد هم از سیاست امیرمهدی رو نداشتم. تو تردید و نگراني من بابا جواب تلفن مهرداد رو داد و مهرداد موضوع رو براش گفت . به خواست بابا گوشي رو به من داد و بابا ازم خواست تا اصل ماجرا رو همونجور که هست براش تعریف کنم . و اصلا ً نمي دونستم که گوشي بابا رو اسپیكره و اقای درستكار هم داره به حرفام گوش ميده. ماجرای هر دوبار رو تعریف کردم و در همون حین با بغض برای بابا گفتم که چه حس بد و تلخي از اون حرفا و رفتارها داشتم و در آخر در حالي که بغض کرده بودم گفتم _بابامن هیچوقت نخواستم باعث ناراحتي خونواده ی امیرمهدی بشم ، یا باعث سرافكندگي خودش . من نمي دونم باید چیكار کنم ! واقعاً نمي دونم ! هر کاری مي کنم هیج تأثیر مثبتي روی عموش نداره. 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 !واقعاً نمي دونم ! هر کاری مي کنم هیج تأثیر مثبتي روی عموش نداره. و سكوت کردم تا بابا جوابم رو بده که به جاش پدر امیرمهدی گفت: _شمانمي خواد کاری بكني باباجان . شما مثل همیشه باش کمي صبوری کن به امیدخدا همه چي درست میشه. و من با بهت از شنیدن صدای پدر شوهرم ، فقط تونستم یه "چشم "بي رمق بگم . و با یه خداحافظي کوتاه تلفن رو قطع کنم! هیچ فكر نمي کردم پدر امیرمهدی با شنیدن حرفام به اون زیبایي جوابم رو بده و من رو دعوت به صبر کنه . به قول رضوان باید ریش و قیچي رو ميسپردم دست بزرگترا *** از روز بعد بود که طبق یه برنامه ی از پیش تعیین شده ، هربار که مي خواستم به دیدن امیرمهدی برم یكي من روهمراهي مي کرد . صبح ها که با پدر امیرمهدی مي رفتم . عصرها یا نرگس و یا مامان طاهره همراهیم مي کردن و شب هم یكي از اعضای خونواده‌ی خودم. روز اول پورمند با دیدن پدر امیرمهدی که کنارم بود بعد از نیم نگاهي به سمتش ، زل زد تو چشمام . گویي پاسخ هزاران سوالش رو مي خواست یكجا و از درون چشمای من بگیره. نگاهم رو به رو به رو دادم و سعي کردم نگاهش نكنم که همین کارم باعث پوزخندش شد که از گوشه ی چشم هم قابل دیدن بود. اخمي کردم و خودم رو به امیرمهدی رسوندم . بابا جون صبر کرد تا من نیم ساعت تو اتاق امیرمهدی رفع دلتنگي کنم . صبورانه از پشت شیشه امیرمهدی رو تماشا کرد و در مقابل عذرخواهیم بابت معطل موندنش تنها لبخندی زد و گفت: -دیدن شما دوتا کنار هم از بهترین تصاویر این روزای منه باباجان . و چقدر این مرد پدرانه حامي بود و لایق احترام ! که این مرد پدر بود و پدرانه خرج مي کرد محبتش رو به مني که فقط عروسش بودم! 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍