فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
꧕..🌟🌚
آفتابی تو و عالـم به وجودِ تو خوش است
حیف باشد ڪه نباشی تو و دنیــا باشد...
-
اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ❤️🩹:))
⊹
⊹
🔗تعجیـلدرظـهـوروسلامتـۍمولا
#پنجصلواٺ🖐
✨بہرسـموفـاےهرشببخـوانیم
#دعایسلامتـۍوفرجحضرٺ🤲
┈──• ⸼࣪ ⊹🦋⊹ ⸼࣪ •──┈
「 𝐉𝐨𝐢𝐧 ➳@dokhtarane_Mohammadabad 」
20.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•💛🕊•
یاامام رضا دلم هوایِتو
کرده شَهِ خراسانی .. :))
چه می شود که بیایم حرم به مهمانی؟!
دلم زکثرت زشتی بریده آقاجان…
عنایتی که بیایم، تویی که درمانی...
💛¦↫#السلامعلیکیاعلۍابنموسۍالرضآ
🕊¦↫#چهارشنبـههاےامــامرضایـۍ
┈──• ⸼࣪ ⊹🦋⊹ ⸼࣪ •──┈
「 𝐉𝐨𝐢𝐧 ➳@dokhtarane_Mohammadabad 」
📆🍂پنـجشنــبــه ¹⁹مهـــــر
◗پیـامـی براۍِ امــــروز ◖
▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃
امروز یه فرصت ِ دوباره ست.
[ روزِ نو مبارک 🌞]
دیروز رو فراموش کن
هرگز دوباره دیروز و نخواهی دید!
این لحظه رو با تمام ِ وجودت زندگی کن!
همین حالا...
[ #معصومه_صابر ]
💌-#چـهـلروزبـانهجالبلاغــه
🍁-#روز_بیسـتوهفتـم
✍🏻امیرالمؤمنینعلــۍ "علیهالسلام" میفرمایند:
-
اگر خدا بر گناهان وعدهی عذاب هم نمیداد لازم بود بخاطر سپاسگزاری از نعمتهایش نافرمانی نشود...!
📙- نهجالبلاغه؛ حڪمت۲۹۰ ┈──• ⸼࣪ ⊹🦋⊹ ⸼࣪ •──┈ 「 𝐉𝐨𝐢𝐧 ➳@dokhtarane_Mohammadabad 」
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
┅┄ ❥❥
”یَا مَنْ آنَسَنِی وَ آوَانِی“
تو همانی ڪه همـدمم شد
و مرا در آغـــوش گرفت..🫂🤍!
------------------
‹✨⇢#درگوشـۍباخــــــدا›
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
#داستانڪ❤️^^ در قرون وسطا کشیشان بهشت را به مردم میفروختند و مردم نادان هم با پرداخت هر مقدار پولی
#داستانڪ❤️^^
پادشاهی دستور داد 10سگ وحشی تربیت کنند تا هر وزیری را که از او اشتباهی سرزد، جلوی آنها بیندازند و سگها او را با درندگی تمام بخورند!!!
روزی یکی از وزرا رأیی داد که مورد پسند پادشاه واقع نشد! بنابراین دستور داد او را جلوی سگ ها بیندازند.
وزیر گفت:
ده سال خدمت شما را کرده ام حالا اینطور با من معامله میکنید؟! حال که چنین است 10 روز تا اجرای حکم به من مهلت دهید.
پادشاه نیز پذیرفت.
وزیر پیش نگهبان سگ ها رفت و گفت:
میخواهم به مدت 10 روز خدمت اینها را بکنم.
نگهبان پرسید: از این کار چه سودی میبری!
گفت: به زودی خواهی فهمید.
نگهبان گفت: باشد؛ اشکالی ندارد!
وزیر شروع کرد به فراهم کردن اسباب راحتی برای سگها: غذا دادن، شستشوی آنها و...
ده روز گذشت و وقت اجرای حکم فرا رسید.
دستور دادند وزیر را جلوی سگها بیندازند.
مطابق دستور عمل شد و خود پادشاه هم نظاره گر صحنه بود.
ولی با چیز عجیبی روبرو شد!
همه سگ ها به پای وزیر افتادند و تکان نمیخورند!
پادشاه پرسید:
با این سگ ها چکار کردی؟
وزیر جواب داد:
10 روز خدمت این ها را کردم، فراموش نکردند؛ ولی 10 سال خدمت شما را کردم، همه را فراموش کردید.
پادشاه سرش را پایین انداخت و دستور به آزادی او داد.
┈──• ⸼࣪ ⊹🦋⊹ ⸼࣪ •──┈
「 𝐉𝐨𝐢𝐧 ➳@dokhtarane_Mohammadabad 」
◖🤍✨◗
خیلیهامیپرسن..؛
کیگفتہ،محجبہهافرشتہان؟!
امامعلی‹ع›میفرمایند.؛
| هماناعفیفوپاکدامن،فرشتہای
ازفرشتہهاست🌚💙 |
‹🤍⇢#چادرانه›
‹✨⇢#یـٰادگارمادرمونھ›
┈──• ⸼࣪ ⊹🦋⊹ ⸼࣪ •──┈
「 𝐉𝐨𝐢𝐧 ➳@dokhtarane_Mohammadabad 」
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
#پروفدخترونہ
-صرفابراۍقشنگسازۍپروفایلهاتون!((:💙
به رسولاکرم(ص) عرض شد :
دوست دارم روزیم زیاد شود .
فرمودند : پیوسته با وضو باش .
[ اگه وضو داشته باشیم حتی راه
رفتن مونم عبادت محسوب میشه
دیگه . . اینم بدونیم شاید بیشتر
بهش پایبند باشیم ]
-کنزالعمال/ج۱۶
وَتَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ(شعرا۲۱۷) و توکل بر آن خدای مقتدر مهربان کن. رویاهایت را دنبال کن. به سمتش قدمی بردار و زخمهایت را تحمل کن چون مرحم خداست((:🌸🍃 #حالخوب ☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•
بهترین هدیــه برای امــوات 😊☝️
•
#جهتشادیامواتصلوات🕊
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
• بهترین هدیــه برای امــوات 😊☝️ • #جهتشادیامواتصلوات🕊
جابر پرسید: مولای من؛
نظرتان دربارهی دنیا چیست؟!
فرمود:
چه بگویم دربارهی سرایی
که ابتدایش اندوه و غم،
و انتهایش #مرگ است...
| جامعالاخبار،ص۲۳۸🌱!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلنوشتهدخترشهیدرئیسی :
امروز داشتیم یک دسته از دارو ها را جابجا می کردیم. مامان گفتند ببین روی این کرم ها چی نوشته بلند خواندم کرم ترک پا ، کرم ....، دلم تکان خورد دیدم مامان زیر دست هایشان بی صدا گریه می کنند. مدت زیادی بود که به خاطر سفرهای زیاد و پشت هم و سفر با ماشین تو جاده های سخت زانو های بابا درد های زیادی داشت . گاهی حتی نشستن در نماز براشون سخت میشد ، به زحمت نماز می خواندند. این هفته های قبل از شهادت درد پا اذیت میکرد. یک دکتری آمده بود چسب درد زده بود . نمی دونم چسب درد رو بد زده بود، چسب بد بود یا پوست حاج اقا خیلی حساس بود که اطرافش پر از تاول شده بود. کار به اورژانس و پانسمان و...کشید. من با شنیدن این خبر خیلی بهم ریختم. از تصور دردی که می کشند خیلی اذیت بودیم. حساسیت فصلی پوستی هم اضافه شده بود . پاشنه پاشون ترک میزد. این همه کرم برای همان بود. وقتی می رفتند تبریز هنوز پاشون پانسمان داشت. پوست حساس لطیف و پانسمان و تاول ها همه در چند ثانیه سوخت . بعد تر ها فهمیدیم بخشی از پای ایشان در ورزقان جا مانده بود و دوستانمان همانجا به خاک سپرده اند. پیکر اربا اربا سهم روضه های شب هشتم محرم بود برای حاج اقا.... ما را بخرد کاش !#پنجشنبههاےشهدایـۍ 🥀
دُنیـٰا🌎..،
مُشتشرابازڪرد؛
شُهـداءگلبودنـد..،
ومـٰاپُـوچ..!
خُـداآنهـارابُـرد..،
وَزمـٰانمـٰارا💔!
•
#شهیدانہ
▫️حاجۍمیگفت:
اینانقلاب؛آنقدرتلاطموسختۍ
داردڪھیكروز؎شھداآرزومیڪنند
زندهشوندوبراۍدفاعازاینانقلاب
دوبارهشھیدشوند!
#حاجقاسم🕊
┈──• ⸼࣪ ⊹🦋⊹ ⸼࣪ •──┈
「 𝐉𝐨𝐢𝐧 ➳@dokhtarane_Mohammadabad 」
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_پنجم
امیرمهدی –با محمدمهدی قراره ففردا یه سسر بریم بانك ببینیم مي تونم برگردم سسر کارم ؟ الان دیگه ميتونم کار کنم.
راست مي گفت ، مي تونست . دیگه نه دستاش مشكلي داشتن نه حرف زدنش .
از طرفي کنترل دفع رو هم به
دست آورده بود .
فقط پاهاش بود که کمي سر ناسازگاری
داشتن.
من –زود نیست ؟
امیرمهدی –نه .... دیگه باید خودم خرج خونه و خونواده م رو بدم.
نگاهم رو به چشماش دوختم:
من –خب اینجوری فردا خیلي خسته
مي شي . هم بانك ، هم فیزیوتراپي ،
هم دیدن بچه های کار!
امیرمهدی –محمدمهدی نمي تونه روز دیگه ای بیاد .
پسس ففردا مراسم خواسستگاری دختر داییشه.
ابرویي بالا انداختم:
من –ملیكا ؟
چند ثانیه روی چشمام مكث کرد و بعد با باز و بسته کردن چشمش حرفم رو تأیید کرد.
نفس عمیقي کشیدم . یاد اون روزی افتادم که زد تو گوشم.
امیرمهدی سرش رو سرم نزدیكتر کرد:
امیرمهدی –حاج عمو از اون روز که اینجا اون اتففاق اففتاد ، رففت و آمدش رو به خونه شون قدغن کرد . الانم
چون پدر نداره قراره به رسم بزرگتر بودن تو مراسمشون باشن.
خان عموش اجازه نداده بود بعد از اون کار ملیكا به خونه شون بره ،
نوشدارو بعد از مرگ سهراب!
اگر زودتر جلوی اون دختر رو گرفته بود کار به اینجا نمي کشید.
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_ششم
اگر زودتر جلوی اون دختر رو گرفته بود کار به اینجا نمي کشید.
امیرمهدی با لحن پر خواهش گفت:
امیرمهدی –مي شه حاج عموم رو ببخشي مارال ؟ مي دونم رففتار خوبي باهات نداشته ولي..
نفس عمیقي کشیدم.
مي تونستم ببخشم ؟
مي تونستم فراموش کنم ؟
مي تونستم به روی خودم نیارم چه رفتارهایي باهام داشته ؟
آهي از سینه م راه باز کرد و تو صورت امیرمهدی دم گرفت.
امیرمهدی –مي دونم سسخته .. ولي تو یه زني .. زنا خیلي دلشون نازك و پر رحمه.
نمي تونستم به این راحتي قبول کنم حتي با فهمیدن اینكه عموش ملیكا رو به سبك خودش تنبیه کرده بود.
نمي تونستم خیلي سریع بگم "باشه "و از یادم برن اون لحظات و اون حرفا.
برای همین فقط تونستم بگم:
من –بهش فكر مي کنم . بهم زمان بده.
نفس عمیقي کشید:
امیرمهدی –برگرد.
سوالي نگاهش کردم:
امیرمهدی –به اون طرفف بخواب.
متعجب از حرفش ، چرخیدم و پشت بهش خوابیدم:.
امیرمهدی –مي دوني مارال ! همیشه از نظر من ، زن ها محترم بودن . ولي وقتي که مغزم شروع کرد به پردازش و از اطراففم با خبر شدم ، وقتي تو رو کنارم دیدم ، ففهمیدم
زن ها چیزی ففراتر از تصصوراتم هسستن . اگر تو یكي از اونا هسستي پسس صصد بار سسجده کردن در
مقابل خالقتون هم کمه.
مي خواستم برگردم و چشم تو چشم باشم باهاش ولي سریع گفت:
امیرمهدی –تكون نخور . همینجوری بخواب . بازم مي خوام حرفف بزنم.
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚
💓 #روزجهـانـیدختـــــر
دختـــر،همان فرشتهیِ زمینی...☺️
همان زیبــایِ مهربان،
همانی ڪه چون گلـــی در طبیعت است و
چون الماسی میدرخشد.💛✨
روز جهانی دختــ🦋ـــر بر همـة دختــران خـلاق و مهربان جهــان مبارڪ بـاد((:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
꧕..🌟🌚
آفتابی تو و عالـم به وجودِ تو خوش است
حیف باشد ڪه نباشی تو و دنیــا باشد...
-
اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ❤️🩹:))
⊹
⊹
🔗تعجیـلدرظـهـوروسلامتـۍمولا
#پنجصلواٺ🖐
✨بہرسـموفـاےهرشببخـوانیم
#دعایسلامتـۍوفرجحضرٺ🤲
┈──• ⸼࣪ ⊹🦋⊹ ⸼࣪ •──┈
「 𝐉𝐨𝐢𝐧 ➳@dokhtarane_Mohammadabad 」
امام حسینــم...
تو جبرانـۍ برایِ تمام
نرسیدن هـا،
نشدن هـا،
نبودن هـا🥺)):
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ
#صلیاللهعلیكیااباعبدالله♥
#شبجمعہحرمتآرزوسټ✨
┈──• ⸼࣪ ⊹🦋⊹ ⸼࣪ •──┈
「 𝐉𝐨𝐢𝐧 ➳@dokhtarane_Mohammadabad 」