💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_دویست_و_یکم
تعریفش بر ارزش و شکوه و عظمتش صحه بذاره .
براي یه لحظه دلم خواست تا یک بار هم که شده ، روزه گرفتن رو امتحان کنم ببینم منم چنین حالی رو تجربه می کنم !
نگاهش رو به سقف پاساژ دوخت و با عشق گفت .
امیرمهدي – و قشنگترین قسمت این ماه شب هاي قدرشه .
شب هایی که خدا دعاي بنده هاش رو رد نمیکنه .
شب هایی که سرنوشت یک سال آدم نوشته می شه .
ساعت هایی که با هیچ چیز نمی شه توصیفش کرد.
حیفه آدم این شب ها رو از دست بده . نمی دونم چرا بعضی بنده ها حاضر نیستن از این سه شب فیض ببرن .
مگه تو طول سال چندتا از این شب ها داریم ؟
من – من شنیدم سرنوشتی که خدا براي ادم نوشته قابل تغییر نیست.
به قول معروف همه چیز بر پایه ي قضا و قدر خداست .
محکم و با اطمینان گفت .
امیرمهدي – اما خودش گفته دعا ، قضا رو بر می گردونه .
هرچند اون قضا محکم شده باشه .
شونه اي بالا انداختم .
من – ولی گاهی هر چقدر براي چیزي دعا می کنیم جواب نمی ده .
انگار نه انگار ما داریم خودمون رو هلاک
می کنیم.
گاهی فکر می کنم نمی شنوه .
لبخندي زد .
امیرمهدي – خدا هیچوقت دعاي بنده ش رو بی جواب نمی ذاره .
فقط گاهی بهش می گه " نه " .
که این صد در صد به نفع بندشه .
ابرویی بالا انداختم .
من – واقعاً چیزي که آدم می خواد و خدا بهش نمی ده به صلاحشه ؟
نفس عمیقی کشید .
امیرمهدي – ببینین !
گاهی آدم ها کاري می کنن که خدا برآورده
کردن خواستشون رو به تعویق می ندازه ؛
ببینه چه راهی رو در پیش می گیرن .
گاهی هم به واسطه ي انجام
گناه ، دیگه لیاقت برآورده شدن حاجتشون رو ندارن .
اینا مربوط به اعمال خود آدمه .
ولی اونجایی که هیچکدوم از اینا دخیل نیست و خدا می گه " نه "صد در صد به صلاحشه . گاهی می خواد بهتر و بیشتر بهش بده
و گاهی می بینه به واسطه ي برآورده شدن حاجتش چیز مهمی رو از دست می ده .
شما دلتون می خواد یه چیز بزرگ یا یه عزیز
رو از دست بدین به بهاي به دست آوردن چیز دیگه اي ؟
کمی فکر کردم .
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_دویست_و_دوم
کمی فکر کردم
راضی می شدم ؟
مگه همین چند هفته قبلش به خاطر زنده موندن امیرمهدي از داشتنش گذشت نکردم ؟
مگه به خدا نگفتم امیرمهدي رو نمی خوام تا سالم بمونه ؟
پس حاضر نبودم عزیزي رو از دست بدم .
آروم گفتم .
من – نه حاضر نیستم .
امیرمهدي – پس قبول دارین این نه گفتن خدا بهتره ؟
سري تکون دادم .
من – آره بهتره .
فقط نمی فهمم چرا باید این برآورده شدن آرزوي آدم با از دست دادن چیزي همراه باشه .
امیرمهدي – اونم حکمتی داره که خودش
می دونه .
اگر قرار بود از کار خدا سر در بیاریم مخلوقش نمی شدیم.
می شدیم خدا .
راست می گفت دیگه .
کی ما تونستیم از کار خدا سر در بیاریم ؟
با دست به مغازه اشاره کرد .
امیرمهدي – فکر کنم می خواستین پارچه بخرین !
نگاهی به مغازه کردم .
نرگس و رضوان هنوز داخل بودن و در
حال دیدن و خرید کردن .
حرف امیرمهدي نشون می داد دیگه تایم حرف زدنمون تمومه .
و نمی خواد بیشتر از اون در کنار هم باشیم .
شایدنمی خواست خواهرش چیزي بفهمه .
" با اجازه ا ي " گفتم و رفتم داخل مغازه .
به محض ورودم رضوان و نرگس به سمتم برگشتن .
رضوان سریع پرسید .
رضوان – مامان سعیده پارچه خواستن ؟
سري تکون دادم .
من – آره .
خودت براي مامان پارچه انتخاب کن .
منم پارچه لباسی می خوام .
به خواست من ، فروشنده چند نوع پارچه ي مناسب رو نشونم دادم
در حال دیدنشون بودم که رضوان کنارم ایستاد و آروم ، طوري
که نرگس متوجه نشه گفت .
رضوان – نرگس اومد دنبالت دید داري با امیرمهدي حرف میزنی .
چند لحظه نگاتون کرد و برگشت .
مبهوت برگشتم و نگاهش کردم .
من – واي آبروم رفت .
اخمی کرد .
رضوان – مگه داشتین چیکار می کردین ؟ حرف می زدین دیگه .
ولی دیگه داشت زیاد طول می کشید .
سرم رو به طرف پارچه ها چرخوندم .
من – حالا پیش خودش چه فکري می کنه ؟
دستی به پارچه ي ساتن جلوي روم کشیدم .
من – چیزي نگفت ؟
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«💚🌱»
کۍ گفتــه غریبی خودم نوڪرتم یا امــام حسن مجتبۍ((:
🌱¦↫#السلامعلیڪیاحسنبنعلی
💚¦↫#دوشنبههاۍامامحسنۍ
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
🌺⃟⃟🕊
#امامزمانﷺبهشیعیانشمیفرمایند:
اگـر دُعا ڪُنید ، بـَرای دُعایـتــان آمین میگویم
و چِنانچِہ دُعا نڪنید،مَن برایـتــان دُعا میڪنم
بـَرای لغـزشهایٺـان اسٺغفـار میڪنم
وَ حتـۍ بوے شُمـا را دوسٺ دارم:)🥺❤️🩹
🍃°•
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج•°🍃 °⋅ —————— ⋅ 𔘓 ⋅ —————— ⋅° ✨تعجیـلدرظـهـوروسلامتـۍمولا #پنجصلواٺ🖐 🌾بہرسـموفـاےهرشببخـوانیم #دعایسلامتـۍوفرجحضرٺ📖 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
#قرارصبحگاهۍ📿
•••
‹
اِللهْم نّوُر قّلَوْبناوْقلوب أُحًبُاْبناُ بْالقرِآَنوأجعل ِصٌدٌوُرِناُ مُضَيُئة بٍذڪرڪ🌱› خدایادلهاۍماوعزیزانمان راباقرآننورانۍکنو قلبهاۍمارابہیاد خودروشنکن✨🤍 ••• #صبحتـونپرخیـــروبرڪت🌼🍂| ༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad
.💡.
‹ کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ اعْمَلُوا صَالِحًـا ›
بخورید، ولی اعمال صالح
هم انجام بدهید✨🌱
(مومنون/۵۱)
تو خوب باش و زیبا بمان🌸🌿؛
بگذار با دیدنت هر رهگذرِ نا امیدی،
لبخند بزند🙂🧡!
نوری باش و اطرافت رو روشن کن
به امید و انگیزه و نشاط🥰🦋
#روزتبخیرمهربونجان ☺️
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
یهسلامبدیمبهآقامونصاحبالزمان!🖐
السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن
و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے
و مَولاے الاَمان الاَمان♥️
#امام_زمان
◖🤍🍃◗
✨
بنَفْسي أَنْتَ مِنْ نازِح ما نَزَحَ عَنّاجانــم به فداے آن غايبـۍ ڪه از ما دور است، ولــۍ جــدا نيست(:♥️ ‹ 🍃⇢ #السݪامعلیڪیابقیةاللہ › ‹ 🤍⇢ #سہشنبہهاےجمکرانۍ › ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ «فقط تو بخواه»
👤 استاد #رائفی_پور
اگه ما امامون رو یک امام حی و حاضر میدونستیم اصلا جرأت گناه کردن داشتیم؟!...
#اللهمعجللولیڪالفرج 🌾
#امام_زمان 🌱
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
کلیپ «فقط تو بخواه» 👤 استاد #رائفی_پور اگه ما امامون رو یک امام حی و حاضر میدونستیم اصلا جرأت گنا
🤲 #دست_توسل
💠 آیت الله ناصری (ره الله):
امڪان ندارد حضرت بقیه الله (علیه السلام) دست رد به سینه شما بزند. پشتیبان شما، ملجأ شما، نگهبان شما، ناصر و یاور شما، خدا شاهد است امام زمان است.
تا اینجایش را حضرت ڪمڪ کردند بعدش هم اتمام میڪنند. اما عرضه متوقف بر تقاضا است. اول باید تقاضا باشد تا عرضه بشود. بخواهید از حضرت، هرڪجا گیر ڪردید (گرفتارید):
۱- زیارت آل یاسین
۲- دعای توسل
۳- بعد هم نماز امام زمان
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
میگفت: امام زمان، به تلاش هایی
که میکنی هرچند ناچیز و
بینتیجه است ،امید بسته
تو چرا باید تسلیم بشی؟!🥲❤️🩹
#تلـــــنگࢪانھ ✨
14.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
' اَلّلهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَة الرَّشيدَة💙 '
#استـوری 📲
#اللهمعجـلالولیڪالفـرج❤️🩹
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_دویست_و_سوم
من– حالا پیش خودش چه فکري می کنه ؟
دستی به پارچه ي ساتن جلوي روم کشیدم .
من – چیزي نگفت ؟
رضوان – نه .
بنده ي خدا انقدر پارچه ها رو نگاه کرد و به بهونه ي خرید از فروشنده خواست بیاره ببینیم ، تاحرف زدن شما تموم شه .
تمام حواسم به حرفاي رضوان بود و در عین حال دستی به پارچه ها می کشیدم .
یه کار غیر ارادي .
نرگس اومد نزدیکمون .
نرگس – چیزي انتخاب کردي ؟
برگشتم سمتش و لبخندي زدم .
در حالی که تو دلم غوغایی به پا بود
اصالً دلم نمی خواست حرف زدن من وامیرمهدي رو به روم بیاره.
من – راستش چون نمی دونم می خوام چه مدل لباسی بدوزم انتخاب کردن سخته . ببخشید شما رو هم علاف کردم !
لبخند دوستانه اي زد .
نرگس – این حرفا چیه .
اتفاقا خیلی خوشحالم که باهاتون اومدم
بعد پارچه اي رو با دست نشون داد .
نرگس – اون پارچه هم خیلی قشنگه .
سه رنگ هم بیشتر نداره .
به پارچه ي مورد نظرش نگاه کردم .
یه پارچه ي طلایی بی نهایت زیبا .
که بیشتر براي لباس نامزدي یا اینجور مراسم مناسب بود .
نرگس – یکی از دخترایی که مامانم براي امیرمهدي در نظر گرفته همیشه تو عروسیا لباساي این رنگی می پوشه .
یه لحظه حس کردم پارچه از جلوي نظرم محو شد و من فقط و
فقط صورت امیرمهدي رو می دیدم .
یکی از دخترا ؟
دخترایی که مامانش در نظر گرفته ؟
براي امیرمهدي ؟
واي ! ........
واي ! ...
چرا درست زمانی که حس شیرینی از حرف زدن با امیرمهدي تو وجودم بود باید بهم یادآوري می شد که امیرمهدي سهم من نیست ؟
چه زود وقتش رسیده بود .
اینکه بدونم من اونی نیستم که قراره یه
عمر نگاه و لبخند امیرمهدي رو براي خودش داشته باشه .
چقدر سخت بود قبول اینکه اون مرد بیرون ایستاده ، آدم این حواي پر اشتباه و مجنون نیست حال بدي پیدا کرده بودم .
طوري که دلم می خواست فریاد بکشم تا
شاید اون همه حس بد رو از درونم بیرون بریزم.
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_دویست_و_چهارم
.
چقدر سخت بود قبول اینکه اون مرد بیرون ایستاده ، آدم این حواي
پر اشتباه و مجنون نیست
حال بدي پیدا کرده بودم .
طوري که دلم می خواست فریاد بکشم تا
شاید اون همه حس بد رو از درونم بیرون بریزم.
و براي اینکه این کار رو انجام ندم ، دستم رو روي لب هام گذاشتم .
و خیره به اون پارچه دختري رو تصور می
کردم که ممکن بود بشه زن خونه ي امیرمهدي .
عروس طاهره خانوم و حاج آقا .
حس کردم نرگس نیم نگاهی بهم انداخت . و دوباره خیره شد به
پارچه و گفت .
نرگس – گرچه که امیرمهدي تا الان راضی نشده حتی بریم خواستگاري .
نگاهش کردم .
منظورش چی بود ؟
سرش رو کمی به سمت شونه ش خم کرد .
نرگس_راستش اصلا نمی دونم چی تو ذهنشه .
برگشت سمت ما .
نرگس – بلاخره کدوم پارچه رو می خري ؟
چقدر سریع بحث رو عوض کرد .
و من نفهمیدم از گفتن اون
حرفا چه هدفی داشت !
می خواست بگه که براي برادرش دختر
در نظر گرفتن ؟
می خواست بگه به حرف زدن باهاش دلخوش نکن ؟
یا منظورش این بود بگه من به درد امیرمهدي نمی خورم و مورد تأیید خونواده ش نیستم ؟
تو دلم گفتم " منظورش هر چی باشه فرقی نمی کنه .
من که حق ندارم به امیر مهدی فکر کنم.
اصلا به روي خودم نیارم
که از حرفاش چقدر سوال تو ذهنم ایجاد شده "
به زور لبخندي زدم و رو به هر دو گفتم .
من – فکر کنم یه روز دیگه بیام براي پارچه خریدن بهتره .
مُرددم کدوم بهتره !
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
🌺⃟⃟🕊
#امامزمانﷺبهشیعیانشمیفرمایند:
اگـر دُعا ڪُنید ، بـَرای دُعایـتــان آمین میگویم
و چِنانچِہ دُعا نڪنید،مَن برایـتــان دُعا میڪنم
بـَرای لغـزشهایٺـان اسٺغفـار میڪنم
وَ حتـۍ بوے شُمـا را دوسٺ دارم:)🥺❤️🩹
🍃°•
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج•°🍃 °⋅ —————— ⋅ 𔘓 ⋅ —————— ⋅° ✨تعجیـلدرظـهـوروسلامتـۍمولا #پنجصلواٺ🖐 🌾بہرسـموفـاےهرشببخـوانیم #دعایسلامتـۍوفرجحضرٺ📖 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
#قرارصبحگاهۍ📿
•••
‹
اِللهْم نّوُر قّلَوْبناوْقلوب أُحًبُاْبناُ بْالقرِآَنوأجعل ِصٌدٌوُرِناُ مُضَيُئة بٍذڪرڪ🌱› خدایادلهاۍماوعزیزانمان راباقرآننورانۍکنو قلبهاۍمارابہیاد خودروشنکن✨🤍 ••• #صبحتـونپرخیـــروبرڪت🌼🍂| ༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad
.😇.
موفـقیت وپیــشــرفـت های بزرگ🎖
حاصـــل تکـــرار عـــادتهای مــاســت
اگهنتيجه اى كهميخواىرو نميگيرى،
اولين جايـى كه بايد نـگاه كنــى 👀
عادتهای روتين روزانه زندگيته✅
عــــادت هـــــات رو تـــغـــييــــر بده 🔁
تــــا زنــــدگــــيـــت تـــغييــــر کــــنــــه🥰
#روزتبخیرمهربونجان☺️
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
🖇📙
#درسی
#روشهای_صحیح_مطالعه
1⃣خواندن بدون نوشتن درست است⁉️
✅ این یکی از روش های نادرست مطالعه است . مطالعه فرآیندی فعال و پویا است و برای نیل به این هدف باید از تمام حواس خود برای درک صحیح مطالب استفاده کرد. باید با چشمان خود مطالب را خواند، باید در زمان مورد نیاز مطالب را بلند بلند ادا کرد و نکات مهم را یادداشت کرد تا هم با مطالب مورد مطالعه درگیر شده و حضوری فعال و همه جانبه در یادگیری داشت و هم در هنگام مورد نیاز ، خصوصا” قبل از امتحان ، بتوان از روی نوشته ها مرور کرد و خیلی سریع مطالب مهم را مجددا” به خاطر سپرد .
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
13.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سالن مطالعه دختـــران | حرم امـــام حسیــن‹ع›
📚#درسی/ #امتحانات
+یادگیریِ عاالــۍ، فقـط اینجــــا...❤️🥺
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
•شهید مصطفی احمدی روشن
با رفیقش یک قرارِ خدایی گذاشته بودند!😇
⬅️ھر وقت #درس میخواندند، میگفتند:
یا کریم! اَلوَعدِهوَفآ ما درسِمان را خواندیم،
تو #برکتش را بده...😊
#الگــوبگیـــریــم🙂
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
من به هیچ وجه چیزی را
مسخره نمی کنم.
این قدرت را دارم که به چیزی که
نمی توانم درک کنم احترام بگذارم.😊
🔻 از رمان "عقاید یک دلقک"
✍ هاینریش بل
#بریده_کتاب📒
#تلـــــنگࢪانھ ✨
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
🍯🐝
#انگیزشی🐬
زندگی هیچگاه به بن بست نمیرسد کافیست چشم باز کنی و راههای گشوده بیشماری را
فرا روی خود ببینی تو که خود را باور کنی
هر معجزه ای ممکن است😊🍃
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad