🔴 #تکنیک_زیبانگری
💠 زیبانگری به #مشکلات از اسباب تحمّل آنهاست. یکی از مصادیق زیبانگری، زیبانگاه کردن به اطرافیان از جمله #همسر است.
💠 همسر ما نیز انسانی است که ممکن است #عاقبت به خیر شده امّا من عاقبتم به خیر نشود. شاید در نسل همسرم، سرباز امام زمان عج یا یکی از اولیای خدا وجود داشته باشد. شاید او روزی به #شهادت برسد، شاید در نزد خدا جایگاه والایی دارد که من مطلّع نیستم، شاید او روزی توبهی حقیقی کند و #رحمت خاص خدا شامل او شود و دهها شایدی که دور از ذهن نیست چرا که انسان، صاحب اختیار است و ممکن است مانند برخی از شهدای #کربلا در لحظهی آخر عمر، از گمراهی نجات پیدا کرده و به اوج سعادت برسد.
💠 با این نگاه، کینهها، نفرتها و ناراحتیهای ما #تعدیل شده و عامل خوبی برای ایجاد ارتباط صمیمانه و گرم با همسر میشود.
🌸این جا پایگاه #دختران_تراز است🌸
@dokhtarane_taraz
🔴 #حضور_در_کنار_همسر
💠 پس از مراجعت همسرتان به خانه،کارهای خود را حتی الامکان کنار بگذارید و لحظاتی در حضور او بنشینید و از او پذیرایی کنید.
🌸این جا پایگاه #دختران_تراز است🌸
@dokhtarane_taraz
#خستگی_مانع_محبت_نشود
#شهید_همت
✍ شب اومد خونه چشماش از بیخوابی شدید، سرخ بود. رفتم سفره بیارم ولی نذاشت. گفت: امشب نوبت منه، امشب باید از #خجالتت در بیام. گفتم:تو بعد از این همه وقت خسته و کوفته اومدی... نذاشت حرفم تموم بشه بلند شد و غذا رو آورد. بعد غذای #مهدی رو با #حوصله بهش داد و سفره رو جمع کرد. بعد چایی ریخت و گفت: «بفرما».
📙به مجنون گفتم زنده بمان، ص۲
#عاشقانه_های_شهدا🕊
#حدیث_عاشقی 🌸🍃
🌸این جا پایگاه #دختران_تراز است🌸
@dokhtarane_taraz
دختران تراز❤️
❇️پاسخ: #حیا سرچشمۀ همۀ زیبایی هاست [۱] و در نبودِ حیا، هیچ کار زیبایی انجام نشده و هیچ کار زشتی
سوال3⃣ :برکات ازدواج و خطرات مجردماندن چیست؟
👇👇👇👇👇
دختران تراز❤️
سوال3⃣ :برکات ازدواج و خطرات مجردماندن چیست؟ 👇👇👇👇👇
❇️پاسخ:
#ازدواج را به تأخیر نیاندازید و مقهورِ گذر زمان نشوید؛ زیرا ازدواج حادثۀ شیرین و تحول به یادماندنیِ دوران جوانی شماست و به فرموده پیامبر، هیچ بنیادی در اسلام، نزد خداوند محبوب تر از ازدواج نیست. [۱]
با ازدواج، صفا، محبت و شیدایی میشکفد و #حیاتی سبز، همراه با مسرّات معنوی و لذتهای #سالم، آغازمیشود. آدمی چنان آفریده شده است که به طورفطری، به ازدواج و سامان دادنِ #خانواده رهنمون میشود. کسانی که تن به ازدواج نمی دهند و از این «سنّت الهی» سرپیچی میکنند، نوعی #خامی در وجودشان باقی میمانَد و بسیاری از گونههای وجودی شان شکوفا نمی شود. به گفتۀ استاد مطهری، «نوعی پختگی هست که جز در پرتو #ازدواج، پیدا نمی شود. » [۲]
زوج جوان به دلیل مصونیت از آلودگیها و انحراف شهوانی، جایگاه #والایی نزد خداوند دارند؛ تاجایی که #خوابشان برتر از انسان #مجردی است که روزها #روزه میدارد و شبها برای #عبادت بیدار میماند. [۳]
پیامبر خدا عبادت پسر و دختر ازدواج کرده را برتر از نماز مجردی می دانند که شب و روز خود را به پرستش سپری میکند. [۴]
ازاین رو هرگاه یکی از یارانشان ازدواج میکرد، پیامبر «#کامل شدن دین» او را بشارت میدادند. [۵]
بی تردید، کامل شدنِ دین فرد را نیز میتوان جلوه ای از لطف #خدا دانست.
#عشق، مصاحبت و دستیابی به انتظارات را سه دلیل مهم برای ازدواج شمرده اند. این هشدار، به #والدین محترمِ شما و پیامی به خودتان است که پیامبر روزی بر فراز منبر رفتند و فرمودند: «ای مردم، جبرئیل ازسوی [خداوندِ] لطیف آگاه، نزدم آمد و گفت که #دوشیزگان، به سانِ میوهها بر درخت اند: اگر میوه پخته شود، اما آن را نچینند، آفتاب تباهش میسازد و باد، آن را میپراکند. همچنین، اگر دوشیزگان به سنّی رسند که آنچه را زنان [از مسائل جنسی] میفهمند، دریابند، دارویی جز #ازدواج برای آنان نیست؛ در غیراین صورت، از #فاسدشدن آنان در امان نباشید، زیرا آنها #انسان-اند. » [۶]
----------
[۱]: . وسایل الشیعه، ج۱۴، ص۳.
[۲]: . مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص۳۹۸.
[۳]: . پیامبر: اَلْمُتَزَوَّجُ النَّائِمُ اَفْضَلُ عِنْدَاللَّهِ مِنَ الصَّائِمِ الْقائِمِ العزب، سفینةالبحار، ج۱، ص۵۶۱.
[۴]: . رَکْعَتَانِ یُصَلیهِمَا مُتَزَّوِجٌ اَفْضَلُ مِنْ صَلاة رَجُلٍ عَزب، یَقُوُم لَیْلَهُ وَ یَصُومُ نَهارَه، شیخ طوسی، التهذیب، ج۷، ص۲۳۹.
[۵]: . امیرمؤمنان: لَمْ یَکُنْ اَحَدٌ مِنْ أَصْحابِ رَسُولِ اللَّهِ یَتزوجُ اِلاَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهَ: کَملَ دَینَه. تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۹۰.
[۶]: . طوسی، تهذیب الاحکام، ج۷، ص۳۹۸.
🌸این جا پایگاه #دختران_تراز است🌸
@dokhtarane_taraz
دختران تراز❤️
.
🌿حكايت شنيدني مرد خدايي كه يك شبه حافظ كل قران شد
📖 کربلایی کاظم در سال 1300 هجری قمری در روستای ساروق اراک بدنیا آمد و در همان روستا هم زندگی میکرد. سواد خواندن و نوشتن نداشت که داستان حافظ قرآن شدن او در دوران جوانیش اتفاق افتاد.
او در روستا مشغول کار کشاورزی بود، در آن سال یک روحانی جهت تبلیغ و بیان احکام حلال و حرام به روستا آمده بود و در منبر و سخنرانی خود از خمس و زکات، مسائلی را گفت و توضیح داد که کسانی که گندم و جو و... آنها به حد نصاب برسد و زکات و حق فقرا را ندهند، مالشان مخلوط به حرام میشود و اگر با عین پول آن گندمهای زکات نداده، خانه یا لباس تهیه کنند، با آن لباس و در آن خانه نمازشان باطل است، مسلمان واقعی باید به احکام الهی و حلال و حرام توجه کند و اهمیت دهد و زکات مالش را بدهد.
(کربلایی) کاظم چون میدانست، صاحب زمینی که در آن کار میکند، مقید به پرداخت زکات و حق فقرا نیست، به این فکر فرو رفت که پس مال او مخلوط به حرام و زندگی او با پول حرام مخلوط یا شبههناک است. این مسئله را با صاحب زمین، در میان گذاشت و از او خواست تا او زکات مالش را پرداخت کند ولی او زیر بار نرفت.
از این رو کاظم تصمیم گرفت از آن روستا هجرت کرده و درجای دیگر مشغول کار شود که اجرت او حلال و پاک باشد. چند سالی خارج از آن روستا به فعالیت پرداخت تا این که از او خواستند به روستای خود برگردد.
به روستا برگشت و زمینی با مقداری گندم در اختیارش گذاشتند تا خودش مستقل کشاورزی کند، او همان سال اول نصف آن گندم را به فقرا داد و نصف دیگر را در زمین کاشت و خدا به زراعت او برکت داد، به حدی که بیش از معمول برداشت کرد و از همان سال بنا گذاشت که نیمی از برداشت خود را به فقرا بدهد و (با اینکه مقدار زکات یک دهم و یا یک بیستم است) هر ساله نصف محصول خود را به فقرا و مستمندان میداد.
یک سال هنگام برداشت محصول، پس از چند روز که خرمنش را کوبیده بود که مشغول باد دادن خرمن شد تا کاه آن جدا شود.
نزدیک ظهر شد، باد متوقف و هوا گرم شد و نتوانست به کار خود ادامه دهد، مجبور شد به خانه برگردد. در راه یکی از فقرای روستا به او میرسد و میگوید: امسال از محصولت چیزی به ما ندادی و ما را فراموش کردی!
کاظم به او میگوید: خیر! فراموش نکردم ولی هنوز نتوانستم محصولم را جمع کنم. او خوشحال میشود و به طرف ده میرود اما کاظم دلش آرام نمیگیرد و به مزرعه برگشته، مقداری گندم با زحمت زیاد جمع آوری میکند تا برای آن فقیر ببرد.
قدری علوفه برای گوسفندانش میچیند و گندمها و علفها را بر دوش میگذارد و روانه دهکده میشود. به باغ امامزاده مشهور به هفتاد و دو تن که محل دفن چند امامزاده است، میرسد. برای استراحت روی سکویی کنار درِ باغ امامزاده مینشیند و گندم و علوفه را گوشهای میگذارد و به فکر فرو میرود.
چند لحظه بعد دو جوان بسیار زیبا و جذاب را میبیند که به طرف او میآیند و وقتی به او میرسند، میگویند: کاظم! بیا برویم در این امامزاده فاتحهای بخوانیم!
کاظم میگوید: میخواهم به منزل بروم و این علوفه را به منزل برسانم.
آنها میگویند: خیلی خوب، حالا بیا تا با هم فاتحهای بخوانیم.
آنها از جلو و کاظم دنبال آنها به سوی امامزاده روانه میشوند، ابتدا به امامزاده نزدیکتر میشوند و فاتحهای میخوانند و آنگاه به امامزاده بعدی میروند و داخل میشوند. آن دو نفر مشغول خواندن ذکرهایی میشوند که کاظم نمیفهمد، ناگهان کاظم متوجه میشود که در اطراف سقف امامزاده کلمات روشنی نوشته شده است و یکی از آن دو به او میگوید: چرا چیزی نمیخوانی؟ او جواب میدهد: من سواد ندارم، آن جوان میگوید: باید بخوانی، آنگاه دست به سینه کاظم میگذارد و فشار میدهد و میگوید: حالا بخوان. کاظم میگوید: چه بخوانم؟ آن آقا آیهای را میخواند و میگوید: اینطور بخوان!
کاظم آیه را میخواند تا تمام میشود . بعد برمیگردد که به آن آقا حرفی بزند یا چیزی بپرسد که میبیند کسی همراهش نیست و خودش تنها در حرم ایستاده و ناگهان دچار حال خاصی میشود و بیهوش روی زمین میافتد.
هنگامی که به هوش میآید، احساس خستگی شدید میکند و به این فکر فرو میرود، که اینجا کجاست و او در این جا چه میکند؟
آنگاه از امامزاده بیرون میآید و بار علوفه و گندم را برمیدارد و روانه دهکده میشود ولی در میان راه متوجه میشود که چیزهایی را میخواند و سپس داستان آن دو جوان را به خاطر میآورد و خود را حافظ تمام قرآن مییابد.
*مرحوم آیت الله سید محمد تقی خوانساری که از مراجع بزرگ روزگار خود بود و نماز باران او مشهور است، از کربلایی کاظم آزمون مفصلی گرفت و در نهایت از وی خواست تا سوره بقره را از آخر به اول به طور معکوس بخواند. و او براحتي خواند.
🌸این جا پایگاه #دختران_تراز است🌸
@dokhtarane_taraz
دختران تراز❤️
💠تفسیر آیه ۴ سوره نساء قسمت اول: مهریه 📚منبع تفاسیر؛ چکیده ای از تفاسیر؛میزان قمی٬ بیان٬ کاشف٬نمونه
💠تفسیر آیه ۴ سوره نساء قسمت دوم:
#مهریه
📚منبع تفاسیر؛ چکیده ای از تفاسیر؛میزان٬ قمی٬ بیان٬ کاشف٬نمونه و...
🌸این جا پایگاه #دختران_تراز است🌸
@dokhtarane_taraz