eitaa logo
دختران زهرایی
413 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
4.2هزار ویدیو
137 فایل
قرارگاه(حضرت زهرا سلام الله علیها) مسجد حیدریه ارتباط باما @HAFi313 @dokhtarane_zahrayi لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
ولی فکر کنید !! اون چیزی که تو ده شب میشنوی و طاقتشو نداری حاصل صبح تا عصر یک روز بود سَلامُ عَلی قَلبِ زِینَبِ صَبور...
برایت از عباس(علیه السلام) می‌گویم: أمّا القلوبُ المنکسرة، العباسُ کفیلها.. «اما قلب های شکسته؛ عباس ضامن و سرپرست آن هاست!»
▪️شبِ عاشورا صدقه برای حضرت ولی عصر عج فراموش نشود. التماس دعا...
صدای ناله و گریه ی زینب س بلند میشود، او تاب ندارد ، نزد امام می آید و میفرماید: -کاش این ساعات را نمیدیدم، بعد از مادر و پدر و برادرم حسن ، دلم به تو مانوس بود یا حسین! +خواهرم! در برابر اراده ی خداوند صبر بیاور -یعنی میگویی خودم را برای داغ تو آماده کنم؟ زینب س از هوش میرود و صدای شیون زنان بلند میشود امام بالای سرش می رود ، او را به هوش می آورد و از مرگ و معاد و دنیا سخن میگوید و در پایان میفرماید : 《تو را سوگند میدهم در مصیبت من بی تابی نکنی و صورت نخراشی 》 ✅ ای زینب برخیز! تو در آغاز راهی، تو باید پیام برادر را به تمام دنیا و تمام تاریخ برسانی ، اگر صبر نیاوری ، واقعه کربلا در صحرای کربلا می ماند و کسی پیام امام را نمی شنود قسمت دوم
خبری در کاروان می پیچد همه به سوی خیمه ی امام میروند امام یارانش را فراخوانده است .....
شب عاشورا و شب جمعه است امام یاران خود را فرا میخواند همه بسوی خیمه ی امام میروند منتظرند تا امام سخن بگوید و با جان لبیک گویند امام شروع میکند : 《خدا را حمد و سپاس میگویم و در همه شادی و غم ها او را شکر میکنم خدا را شکر میکنم که به ما فهم و بصیرت عطا نمود و ما را از اهل ایمان قرار داد یاران من ! بدانید که من یارانی با وفا تر از شما نمی شناسم، ما امشب را مهلت داریم و فردا روز جنگ است من بیعتم را از شما برمیدارم و به شما اجازه میدهم از این صحرا بروید، چیزی مانع رفتن شما نیست این شب است و تاریکی ، از این تاریکی استفاده کنید و مرا با کوفیان تنها بگذارید، آنها با من کار دارند و کاری به شما ندارند》 قسمت سوم
سخن امام تمام میشود در خیمه غوغا میشود کسی فکر نمیکرد امام اینگونه سخن بگوید عباس ع بلند میشود و با صدایی لرزان سخن میگوید : 《خدا نیاورد روزی را که ما زنده باشیم و شما در میان ما نباشید》 گریه به عباس امان نمیدهد امام هم گریه میکند و برادرش را دعا میکند فرزندان عقیل بلند میشوند :《پناه میبریم بر خدا از اینکه تو را تنها بگذاریم》 مسلم بن عوسجه بلند میشود :《به خدا قسم اگر هفتاد بار در راه تو کشته شوم و بدنم را بسوزانند و مجددا زنده شوم ، از تو جدا نمیشوم》 زهیر با صدای لرزان سخن میگوید :《دوست دارم کشته شوم و زنده شوم و کشته شوم و زنده شوم و تا هزار بار بلاگردانت شوم》 تک به تک یاران حرف میزنند و امام اشک میریزد امام دعایشان میکند و میفرماید :《خدا خیرتان دهد ، فردا شما به شهادت خواهید رسید و زنده نخواهید ماند》 قسمت چهارم
پس از مژده ی شهادتی که امام به یارانش میدهد همه خوشحال میشوند ، بجز یادگار برادر که منتظر است نگاه عمو به او بیافتد - عمو جان! من هم شهید خواهم شد؟ سکوت در خیمه حاکم میشود، همه منتظرند امام جواب دهد + قاسمم! مرگ در نگاه تو چگونه است؟ - از عسل شیرین تر امام به او لبخند میزند: + آری عزیزم، تو هم شهید خواهی شد قسمت پنجم
انسانهایی دور تا دور امام را گرفته اند که باوفا ترین انسانهای تاریخ هستند امام به یاران خود میفرماید : 《سرهایتان را بالا بگیرید و جایگاهتان در بهشت را ببینید》 همه به سوی آسمان نگاه میکنند، پرده ها کنار میرود و بهشت نمایان میشود، جایگاهی در کنار خاتم الانبیا ص و امیرالمومنین ع همه به هم تبریک میگویند قسمت ششم
شب از نیمه گذشته و سپاه کوفه به خواب رفته اند امام برنامه های امشب را مشخص میکند بدستور امام فاصله ی خیمه ها کم میشود و خیمه ی زنان و کودکان جدا شده و در وسط قرار میگیرد امام فرمان میدهد سه طرف خیمه ها را خندق (چاله عمیق) حفر کنند کاری سخت و طاقت فرساست و فرصت محدود است ، عده ای نگهبانی میدهند تا دشمن حمله نکند امام میفرماید درون چاله ها را پر از هیزم کنند و میفرماید:《فردا که جنگ آغاز شد دشمن سعی خواهد کرد از چهار طرف حمله کند، آنموقع هیزم ها را آتش میزنیم تا فقط یک راه برای حمله باقی بماند》 بعد از تمام شدن کارها امام توصیه میکند خود را برای شهادت آماده کنند، فردا روز ملاقات با خداست ، عطر بزنند و لباس تمیز بپوشند قسمت هفتم