eitaa logo
کانال دختران بهشتی
825 دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.5هزار ویدیو
55 فایل
چادرت را بتکان روزیِ ما را بفرست ای که روزیِ دو عالم همه از چادر تو ست یا زهرا سلام الله علیها
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠موشن گرافیک احکام: کدوم موسیقی حرامه ؟ 🔸احکامی که باید بدانیم😍
🌸🕋 صدای اذان مرابه آستان نیاز می برد تن به باران رحمت می دهم باوضوی عشق برسجاده ی وصل سجده خواهم کرد برمداررحمت حق وه که این لحظه چقدرزیباست... 📿 🤲🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قصه تسبیحات حضرت زهرا(س) از سیره و سبک زندگی حضرت زهرا(س) نویسنده و شاعر: زهرا محقق منبع : کتاب من لا یحضره الفقیه، جلد1، صفحه 211 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود، غیر از خدای مهربون هیچکس نبود. خورشید مهربون از پشت کوه ها بیرون اومده بود و کم کم داشت آسمون رو روشن میکرد. تو شهر مدینه، مردم بعد از خوندن نماز صبح، کارهاشون شروع می‌شد. خونه حضرت زهرا هم همینطور بود. حالا... اول صبح، کارشون چی بود؟ بارشون چی بود؟ علی مولا بعد از خوندن نماز صبح میرفت دنبال کارهای نخلستان. بعضی وقتها هم دیرتر به خونه میومد تا مشکلات مردم رو حل کنه. حضرت زهرا هم به خواست خودش، بیشتر با کارهای خونه مشغول بود. اولین کار هرروز، آماده کردن وسایل پخت نون بود. اما اون زمان، نونوایی درکار نبود. آسیاب بادی و برقی هم نبود. پس یه نفر باید گندم ها رو میذاشت زیر سنگ آسیاب و انقدر اونو میچرخوند و میچرخوند، تا تبدیل به آرد بشن. پس... کی اینکارا رو می‌کرد؟ حضرت زهرا می‌کرد. حضرت زهرا می‌کرد. بعد از اون نوبت پختن نون بود. خمیر باید با کمک آرد، آماده میشد و پهن میشد توی تنور. هیزم ها هم باید تو تنور، میسوختن و آتیش رو روشن میکردن و اونو داغ می‌کردن. اما خمیر های نون که خودشون تو تنور نمی رفتن. هیزم ها هم که خودشون نمیسوختن. پس... کی اینکارا رو می‌کرد؟ حضرت زهرا می‌کرد. حضرت زهرا می‌کرد. بعد از خوردن صبحونه با نون تازه، همه تشنه میشدن. پس آب لازم بود. برای آوردن آب باید هرروز به چاه آب که دور از خونه ها بود میرفتن. مشک آب رو تا لب چاه میبردن و با سطل از داخل چاه آب می‌کشیدن بالا و مشک رو پر میکردن. اما.... مشک آب که خودش پیاده برنمی‌گشت خونه. باید کسی اونو روی شونه هاش میذاشت و بندش رو محکم نگه می‌داشت تا زمین نیفته. پس... کی اینکارا رو می‌کرد؟ حضرت زهرا می‌کرد. حضرت زهرا می‌کرد. بعد خوردن صبحونه و آب، بچه ها مشغول بازی تو حیاط میشدن. کوچه ها و حیاط ها اون زمان همه خاکی بودن. بعد از بازی بچه ها و پختن ناهار و کارهای دیگه، خونه خاکی و کثیف میشد. اما اون زمان که جاروی برقی تو خونه ها نبود. یه جارو دستی گوشه خونه بود که باید خونه رو با اون تمیز میکردن. پس... کی اینکارا رو می‌کرد؟ حضرت زهرا می‌کرد. حضرت زهرا می‌کرد. تو کوچه های خاکی اون زمان، لباس ها هم خیلی کثیف میشدن. شستن ظرفا و پختن غذا هم، لباس ها رو کثیف می‌کرد زیادی. پس هر چند روز یکبار نوبت شستن لباس ها هم بود. اما اون زمان که وسیله ای نبود که لباسا رو خودش بشوره و پهن کنه. پس... کی اینکارا رو می‌کرد؟ حضرت زهرا می‌کرد. حضرت زهرا می‌کرد. بله... این همه کارها رو حضرت زهرا انجام میدادن. البته بعضی وقتها که علی مولا خونه بودن، به ایشون کمک میکردن. مثلا خونه رو خودشون جارو میزدن، یا حتی گاهی تو خونه عدس پاک میکردن. اما بازهم، بیشتر کارها با خود حضرت فاطمه بود و ایشون خیلی خسته میشدن. 🌷🌷🌷🌷🌷 یه روز علی مولا که خستگی حضرت زهرا رو دیدن، به ایشون گفتن: فاطمه عزیزم، برو پیش پیمبر! بهش بگو پدرجون کمک بیار برامون! ایشون گفتن : فاطمه جان! برو پیش پدرت رسول خدا، و ازش خواهش کن تا یه خدمتکار برای ما بفرسته تا کمک کار تو باشه! (آخه اون زمان ها رسم بود که مردم برای کمک تو کارهای خونه خدمتکار داشتن) حضرت فاطمه زهرا هم قبول کردن و به خونه پدرشون رفتن. چی شد پیش پیامبر؟ زهرا چی گفت با پدر؟؟ حضرت زهرا دیدن که رسول خدا دارن با دوستاشون صحبت میکنن. برای همین روشون نشد که با ایشون حرف بزنن. و برگشتن به خونه. روز بعد پیامبر به خونه دخترشون اومدن و گفتن زهرا جان دیروز با من چه کاری داشتی دختر عزیزم؟ چرا حرفی نزدی؟؟ حضرت زهرا باز هم نتونستن جواب بدن. آخه خجالت میکیشیدن که چنین چیزی از پدرشون بخوان. اما علی مولا به جای ایشون جواب پیامبر رو دادن. چی گفت امام علی جون‌ ؟ با پدر مهربون؟ ایشون گفتن: ای رسول خدا! فاطمه با کارهای خونه خیلی خسته میشه. انقدر آسیاب رو خودش چرخونده که دستهاش تاول زدن. انقدر خونه رو جارو زده که لباس‌هاش تیره و سیاه شدن. انقدر با مشک آب آورده که رد بند مشک روی بدنش مونده. من از زهرا خواستم که از شما خواهش کنه تا یه خدمتکار برای ما به خونمون بفرستین. ادامه قصه در پیام بعدی...👇👇👇 @dokhtaranebeheshtiy
ادامه قصه تسبیحات حضرت زهرا(س) 👇👇👇 با شنیدن این حرفا، پیامبر مهربون، جواب داد به زهرا جون: و گفتن: دختر عزیزم، میخوای به تو چیزی یاد بدم که از کمک خدمتکار هم برای تو بهتر باشه؟ حضرت زهرا با شنیدن این حرف خیلی خوشحال شدن. گفتن بله پدرجان! پیامبر گفتن: زهرا جان هروقت که خواستی بخوابی، قبل از خواب، این چند تا ذکر رو بگو. 🌷🌷🌷🌷🌷 3 تا ذکر قشنگن بهش میگن تسبیحات اولی شون که اینه میشه بگی با دستات سی و چهار بار بگو الله اکبر عزیز بدون خدای دانا قوی تره از هر چیز سی و سه بار با دقت الحمدلله بگو دستاتو بالا ببر شکر خدا رو بگو سی و سه بار آخرش سبحان الله بگو همیشه یادت باشه پاک و منزه است او بعد این همه تکرار حالا میشی قوی تر خدا کمک میکنه هر دفعه به تو بیشتر 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 حضرت زهرا بعد از شنیدن این ذکر ها، خیلی خوشحال شدن و از پدرشون تشکر کردن. و بعد از اون روز با اینکه کارهای خونه کمتر نشده بود ولی ایشون سرحال تر و پرانرژی تر شده بودن. قصه ما به سر رسید، حضرت زهرا با این سه ذکر زیبا، به همه کاراش رسید. ☺️ @dokhtaranebeheshtiy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ✨ من سال‌هاست حاجتی دارم. خونه، بچه و .. ولی چون مدام این‌ رو از خدا خواستم و چون خدا بهم نداده و می‌دونم چیز حرامی هم نخواستم، می‌دونم به مصلحت منه و می‌دونم لازمه، من گناه نخواستم و چون خدا به من نداده، من دیگه دلسرد شدم. 💐 گاهی اوقات تصوری که ما درباره خدا تو ذهنمون داریم، اون طور که باید باشه، نیست. 💐 خدا رو مثل ناظم و معلمی می‌شناسیم که می‌تونه نمره بده، نمره قبولی بده، ولی نمیده. 💐 امکان نداره دستی به درگاه خداوند بلند شه و خدای متعال اون دست رو خالی برگردونه.💐 مشکل ما اینه که عادت کردیم همیشه این ور پرده رو ببینیم. فکر می‌کنیم عزیزان ما وقتی میرن سمت خدا، هم ما زجر می‌کشیم همونا اونا اصلا زجر نمی‌کشند. 💐 حتی گناهکار ترین انسان‌ها هم بعد از مرگ شون درست شرمنده‌ ان و در آتش حسرت و غم می‌سوزند. 💐 اما کنار خدای خودشون هستند احساسی دارند که روی کره زمین تجربه نمی‌تونستن بکنن.💐 خدا دستی که به درگاهش بلند بشه ناامید برنمی‌گردونه: یا تو دامن اون فرد می‌ریزه حاجتش رو، یا تو حسابش. 💐 👈 گاهی اوقات عین اون حاجت را خدا به ما می‌ده.💐 👈 گاهی اوقات به‌تأخیر می‌اندازه از روی حکمتش. 💐 👈 گاهی اوقات جواب حاجت و دعا را به حساب می‌ریزه. 💐 یعنی چه؟ یعنی به وسیله اون دعا، بر طبق چینش در درگاه و طراحی الهی، اون حاجت نباید برآورده بشه.💐 اما به واسطه این‌که ما به درگاهش رفتیم، باهاش حرف زدیم، می‌گه درسته که اون‌چه که تو می‌خوای تو نظام چینش من نباید باشه. 💐 ولی چون کنار من اومدی و امیدت به من بود، یک بلایی را به واسطه اون دعا رد می‌کنم و یک خیر و توفیق رو بهت می‌دم. 💐 تا زمانی‌که ما معتقدیم دنیا و زندگی، همین چیزی که ما می‌بینیم و به پشت‌پرده اعتقاد نداریم، خورد می‌شیم به‌هم می‌ریزیم. 💐 اما واقعیت اینه که خدای متعال تو بحث حوائج و خواسته‌های ما، این‌طوری کار می‌کنه که: عزیز من اتفاقاً تو آن‌طور که باید بندگی کنی بکن، کلیدهای دیگه‌ی زندگیت هم باز می‌شه. 💐 حضرت علی (ع) فرمودند: هر کسی که رابطه‌ی خودش با خدای خودش را اصلاح کند، قطعا خدا امورات دنیا و آخرت اون رو اصلاح می کند. 💐 یعنی این‌که اگر امورات دنیای ما پیچیده‌ و اصلاح نشدنی است، یعنی من رابطه خودم با خدای خودم رو اصلاح نکردم.💐 پس این‌همه انسان‌های مؤمن و معتقد و اهل‌بیت که رابطه‌شون با خدا اصلاح کردند چرا در امورات دنیوی خودشون مشکل داشتن؟💐 هر کسی و هر مسئله‌ای دلایل مختلف داره. 🌺 @dokhtaranebeheshtiy
نکته تفسیری صفحه ۲۱: رنگ­ آمیزی ویژه­ ی خداوند: از زمانی که چشمان ما به جهان باز شده است، تفاوت اشیاء گوناگون را حس کرده­ ایم. اندازه، شکل، دما و ... ، عوامل گوناگونی هستند که به ما کمک می­ کنند تفاوت اشیاء را بفهمیم. یکی از این عوامل، رنگ اشیاء است. جهان پیرامون ما، از رنگ­های متنوّعی تشکیل شده، و این یکی از بزرگ​ترین نعمت­ های خداست. ما نیز به چیزی که می­ سازیم، رنگ خاصی می­ زنیم، و با این رنگ­ آمیزی، آن را از چیزهای دیگر جدا می­ کنیم و به آن معنای ویژه­ای می­ بخشیم. حتّی گاهی دو چیز مثل هم که رنگشان متفاوت است، هر یک حس خاصی را پدید می­ آورند. مثلاً لباسی که بر تن داریم، اگر سفید باشد، یک پیام دارد، و اگر قرمز باشد، حس دیگری ایجاد می­ کند. ما انسان­ها نیز رنگ­ های متفاوتی داریم؛ سفید، سیاه، زرد و سرخ. امّا هنگامی که با یکدیگر روبه­ رو می­ شویم، این رنگ پوست ما نیست که ما را با یکدیگر مرتبط می­ کند؛ بلکه ما با چیزی فراتر از آن یعنی عقیده و شخصیت خود با دیگران رابطه برقرار می­ کنیم. ما هنگامی با کسی احساس آسودگی می­کنیم که عقاید و روحیاتمان مانند او باشد؛ هرچند رنگ پوستمان تفاوت کند. بنابراین می­ توان عقیده و شخصیّت هر کس را رنگ مخصوص او دانست. در این صورت، رنگ­ های اعتقادی انسان­ها بسیار بیشتر از رنگ­های ظاهری آن​هاست، و هر گروهی با عقیده­ ای خاص، رنگ ویژه­ ی خود را دارد. در لابه­ لای این​ همه رنگ، خدا به گروهی از بندگانش رنگ خاصی بخشیده است؛ رنگی که آن​ها را از دیگران جدا می­ کند و به آنان درخشش ویژه­ ای می­ بخشد. آن رنگ زیبا، «یکتاپرستی و تسلیم شدن در برابر خدای یگانه» است. آری، تسلیم​ شدگان خدا، در میان مردم زندگی می­ کنند؛ ولی مانند آن​ها نیستند؛ زیرا انگیزه­ ی تلاش بسیاری از مردم، رسیدن به لذّت­ ها و هوس­ هاست؛ ولی هدف یک مسلمان حقیقی در زندگی، جلب رضایت خداست و برای او تفاوتی ندارد که حرکت در این راه، همراه با خوشی و سلامت باشد یا سختی و مشقّت. پیروان واقعی پیامبران، همگی یک رنگ دارند. پیروان راستین نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمّد صلوات الله علیه در این زمان، ما هستیم که دین خدا را پذیرفته­ ایم و افتخارمان این است که روح و جانمان را خداوند به رنگ اسلام و یکتاپرستی درآورده است. برای ما مهم نیست که پوست برادر مسلمانمان چه رنگی باشد؛ بلکه این رنگ دل و جانمان است که دست­هایمان را درهم می­ فشـرد و ما را با هم متّحد می­ کند. تاریخ اسلام، گواه این است که رنگ پوست مردم، ذرّه­ ای نزد پیشوایان ما اهمیّت نداشته، و مهم، رنگ دل و جان آنان بوده است. بلال حبشی، آن مسلمان پراستقامت و مؤذّن پیامبر صلوات الله علیه ، و عابس بن شبیب شاکری، یکی از شهدای سرافراز کربلا، دو نمونه از صدها نمونه­ ی بزرگ­مردان تاریخ­ اند که اگرچه پوستی سیاه داشتند، جان و دلشان چنان رنگ خدایی به خود گرفته بود که تا همیشه چشم­های آزادگان جهان بدان­ها خیره است.  @dokhtaranebeheshtiy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید چطور پروانه زیبا با برگ های پاییز درست کرد. 😍🦋 ‌‍‍‌‌‎‌‎‌‍‌‎‎‌‎‌‍‌‎‎‌‍‌‌‎‍‌‍‌ ‍‌‌‎‌‎‌‌ ‎‌‎‌‎‌‎‎‌‎‌‎‎‎‎‌‎‎‌‍‍‌@dokhtaranebeheshtiy
28.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼 🛑انیمیشن جذاب و دیدنی داستان درخواست انار از سوی حضرت زهراء (سلام الله علیها) @dokhtaranebeheshtiy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا