شعری برای شهدای شاهچراغ
صحن غرق دعا و استغفار
مهر و تسبیح، مَحرم اسرار
چلچراغ است چشم زائرها
تا "ضریح" است مخزن الانوار
با صدای اذان، ملک صف بست
در شبستان و در صف زوار
حرم آرام و گرم زمزمه بود
ناگهان رنگ آسمان شد تار
فتنهها، اسبهای دشمن شد
تاختند و وطن گرفت غبار
حرم دنج و امن شاهچراغ
دید بر خویش، یورش کفتار
ابر سرد و سیاه و سنگیندل
زد به باغ شکوفهها، رگبار
تا که مهمان شوند در جنت
میشود صف به صف شهید، قطار
آمده شمس طوس، استقبال
میکشد دست بر سر ابرار
شهدا غرق نور و آرامش
گرچه اینجاست درد و غم، بسیار
داغ زوار و صبر و خون جگر
سنگ از این غصه میشود تبدار
"لعل" سرخ است بعد از این غمها
"مرمر" ایستاده بر دیوار
چادری غرق خون شد و ناگاه
روضههای مدینه شد تکرار
یک طرف کودکی در آغوشی
چون عقیقی که بر رکاب، سوار
زده یک تیر، بوسه بر بدن
نوجوانی نجیب و مهرخسار
گوشهای خادمی شکفته به خون
بر لبش ذکر "یا حسین" انگار
همه جا سرخ! ماندهام که حرم
لالهزار است یا که باغ انار
تا که خون شهید میجوشد
ملتی میشود از آن، بیدار
چشمهی گرم خون عاشقها
میرساند مسیر را به بهار
بیگمان پای کار میمانیم
تا که بیرق رسد به حضرت یار
🖤🖤🖤🖤🖤
شاعر:فهیمه انوری
#چهلم_شهدای_شاهچراغ
#لبیک_یا_خامنه_ای
#برای_آرتین
#شعر