eitaa logo
طهورا
74 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
67 فایل
کانال فرهنگی دختران طهورا ویژه جوانان پایگاه مهدیه
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســـ😊ــلام✋ صبحتون بخـیرو سلامتی ☕🌺🍃 حال دلتون خوب خوب❤️ رزق وروزیتون زیاد👌 از چشم بد دور🧿 تن وجانتون سلامت 😇 وزندگیتون غرق درخوشبختی باشه🌺🍃 آمین 🙏 🌷🍃@dokhtaranetahoora
⭕️ آیت اللّہ بهجت (ره) : 💚 هر ڪس باید بہ فڪر خود باشد و راهے براے ارتباط با حضرت حجت (عج) و فَرَج شخصے پیدا ڪند، خواہ ظهور و فرج آن حضرت دور باشد، یا نزدیڪ! 📚 [در محضر بهجت:2/133] 🌱نو+جوان 💫 @dokhtaranetahoora
🌀تست آلرژی 🌀تست آلرژی برای غربالگری آلرژی و شناسایی آلرژن های خاص استفاده می شود. در این آزمایش، ایمونوگلوبولین ای (IgE) اندازه گیری می شود. ایمونوگلوبولین E، پروتئینی است که به عنوان بخشی از سیستم ایمنی بدن عمل می کند. 🌀این پروتئین در حالت طبیعی، در خون بسیار کم است اما در واکنش های آلرژیک بالا می رود. برای این آزمایش از نمونه ی خون وریدی استفاده می شود و نیازی نیست ناشتا باشید. 🌀در نوع دیگری از تست آلرژی، از مواد حساسیت زا با غلظت کم یا دارویی که وجود حساسیت به آن باید بررسی شود، استفاده می شود. در این آزمایش، مقدار اندکی از ماده ی حساسیت زا یا داروی خاصی به زیر پوست تزریق می شود. پس از تزریق، پوست به اندازه ی یک عدس متورم می شود. 🌀با استفاده از خودکار،‌اطراف ناحیه ی تزریق مشخص می شود تا در صورت تغییر اندازه ی تورم یا قرمز شدن محل یا بروز هرگونه علامت حساسیت، بتوان محل اصلی تزریق را شناسایی کرد. در این روش پس از گذشت ۱۵ دقیقه می توان نتیجه ی تست را مشاهده کرد. 🌀در صورت استفاده از پچ آلرژی، پچ باید ۲۰ تا ۳۰ دقیقه روی پوست قرار گیرد. @dokhtaranetahoora
طهورا
🌠 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 31 " مهمانی بزرگ" 🔷 بعد از مدت ها پدر و مادرم قرار بود بیان خونه مون ...
شب ۳۲ "تنبیه عمومی" 🔹 علی به ندرت حرفی رو با حالت جدی می زد ... ✅ اما یه بار خیلی جدی ازم خواسته بود، دست روی بچه ها بلند نکنم... 💢به شدت با دعوا کردن و زدن بچه مخالف بود ... خودش هم همیشه کارش رو با صبر و زیرکی پیش می برد ... 🔹تنها اشکال این بود که بچه ها هم این رو فهمیده بودن ... اون هم جلوی مهمون ها ... و از همه بدتر، پدرم😒 🔸علی با شنیدن حرف بچه ها، زیر چشمی نگاهی بهم انداخت ... نیم خیز جلوی بچه ها نشست و با حالت جدی و کودکانه ای گفت ... - جدی؟ ... واقعا مامان، مریم رو زد؟ ... 😒 💢 بچه ها با ذوق، بالا و پایین می پریدن ... و با هیجان، داستان مظلومیت خودشون رو تعریف می کردن ... و علی بدون توجه به مهمون ها ... و حتی اینکه کوچک ترین نگاهی به اونها بکنه ... غرق داستان جنایی بچه ها شده بود ...😌 🔸داستان شون که تموم شد ... با همون حالت ذوق و هیجان خود بچه ها گفت ... - خوب بگید ببینم ... مامان دقیقا با کدوم دستش مریم رو زد ...😒 و اونها هم مثل اینکه فتح الفتوح کرده باشن ... و با ذوق تمام گفتن ... با دست چپ ... 💢 علی بی درنگ از حالت نیم خیز، بلند شد و اومد طرف من ... خم شد جلوی همه دست چپم رو بوسید ... و لبخند ملیحی زد ...😊 - خسته نباشی خانم ... من از طرف بچه ها از شما معذرت می خوام ... ❤️ و بدون مکث، با همون خنده برای سلام و خوشامدگویی رفت سمت مهمون ها ... هم من، هم مهمون ها خشک مون زده بود ... 💢 بچه ها هم دویدن توی اتاق و تا آخر مهمونی بیرون نیومدن ... 💞 منم دلم می خواست آب بشم برم توی زمین ... از همه دیدنی تر، قیافه پدرم بود ... چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد ... ✅ اون روز علی ... با اون کارش همه رو با هم تنبیه کرد ... این، اولین و آخرین بار وروجک ها شد ... و اولین و آخرین بار من...☺️ 🌱نو+جوان 💫 @dokhtaranetahoora
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای امروز 🌷❤️🌷 اےروزے دهنده‌ے بی‌منّت.🙏 یقین داریم درےبستہ نخواهد شد مگر، قبل از آن درےگشودہ گردد پس امروز ما را بہ سمت درهاے گشودہ از رحمتت هدایت ڪن تا بهترین‌ها نصیبمان گردد!🙏 آمیـــن یا قاضِیَ الْحاجات 🙏 ای برآورنده ی حاجت ها 🙏 🌸🍃@dokhtaranetahoora
☀️هر صبح به خودت بگو امروز منتظر یک اتفاق عالی غیرمنتظره هستم، پیشاپیش از خدا تشکر کن🌹 ☀️امروز همه چیز جهت خیر و صلاح من است و گنجینه تجربه هایم مرا به سوی موفقیت های بزرگ هدایت می کند 🌹 +سلام صبح دوشنبه بخیر 🌸🍃@dokhtaranetahoora
🔸🔶 هنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ 💠 ترجمه: آنان برای شما لباسند و شما برای آنان لباسید( آنان = زنان شما) 📖 آیه 187 سوره بقره 1️⃣ لباس باید در طرح و رنگ و جنس مناسب انسان باشد، همسر نیز باید متناسب با فكر و عقیده انسان باشد 2️⃣ لباس مایه ‏ى زینت و آرامش است، همسر وفرزند نیز مایه ‏ى زینت و آرامش خانواده ‏اند 3️⃣ لباس عیوب انسان را مى ‏پوشاند، هریك از زن و مرد نیز باید عیوب و نارسایى ‏هاى یكدیگر را بپوشانند 4️⃣ لباس انسان را از سرما و گرما حفظ مى ‏كند، وجود همسر نیز كانون خانواده را گرم و زندگى را از سردى مى ‏رهاند 5️⃣ دورى از لباس، مایه ‏ى رسوایى است، دورى از ازدواج و همسر نیز سبب انحراف و رسوایى انسان مى ‏گردد 6️⃣ در هواى سرد لباس ضخیم و در هواى گرم لباس نازك استفاده مى‏شود، هر یك از دو همسر نیز باید اخلاق و رفتار خود را متناسب با نیاز روحى طرف مقابل تنظیم كند؛ اگر یکی ناراحت است، دیگری با لطافت با او برخورد كند و اگر یکی خسته است، دیگری با او مدارا كند 7️⃣ انسان باید لباس خود را از آلودگى حفظ كند، هر یك از دو همسر نیز باید دیگرى را از آلوده شدن به گناه حفظ نماید و... 🖌 🍃🍃🍃✨✨✨🍃🍃🍃 @dokhtaranetahoora
🔴 👱 پسری با اخلاق و نیک‌سیرت، اما به خواستگاری دختری می‌رود... 👨 پدر دختر گفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و ندارد، پس من به تو دختر نمی‌دهم...!! 👱پسری ، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر می‌رود... 👨 پدر دختر با ازدواج می‌کند و در مورد اخلاق پسر می‌گوید: انشاءالله خدا او را می‌کند...! 👱 دختر گفت: پدر جان؛ مگر خدایی که می‌کند، با خدایی که روزی می‌دهد دارد؟؟!!!!... 💠امام صادق علیه السلام فرمودند: هر که از ترس تهیدستی ازدواج نکند ، به خدای متعال گمان بد برده است. خدای متعال می‌فرماید: «اگر تهیدست باشد خداوند از فضل خود توانگرشان می‌سازد.» 📙 تفسیر نورالثقلین،ج۳، ص۵۹۷ 🏡@dokhtaranetahoora
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طهورا
#رمان شب #بدون_تو_هرگز ۳۲ "تنبیه عمومی" 🔹 علی به ندرت حرفی رو با حالت جدی می زد ... ✅ اما یه بار
🌠 شب ۳۳ "نغمه اسماعیل" 🔹این بار که علی رفت جبهه، من نتونستم دنبالش برم ... 🔸 دلم پیش علی بود اما باید مراقب امانتی های توی راهی علی می شدم ... ⭕️ هر چند با بمباران ها، مگه آب خوش از گلوی احدی پایین می رفت؟ ... 😕 🔸اون روز زینب مدرسه بود و مریم طبق معمول از دیوار راست بالا می رفت .. 🔵 عروسک هاش رو چیده بود توی حال و یه بساط خاله بازی اساسی راه انداخته بود ... توی همین حال و هوا بودم که صدای زنگ در بلند شد و خواهر کوچیک ترم بی خبر اومد خونه مون ... ✔️ پدرم دیگه اون روزها مثل قبل سختگیری الکی نمی کرد ... دوره ما، حق نداشتیم بدون اینکه یه مرد مواظب مون باشه جایی بریم ... علی، روی اون هم اثر خودش رو گذاشته بود...✅ 🔵 بعد از کلی این پا و اون پا کردن ... بالاخره مهر دهنش باز شد و حرف اصلیش رو زد ... مثل لبو سرخ شده بود ... - هانیه ... چند شب پیش توی مهمونی تون ... مادر علی آقا گفت ... این بار که آقا اسماعیل از جبهه برگرده می خواد دامادش کنه ... جمله اش تموم نشده تا تهش رو خوندم ... به زحمت خودم رو کنترل کردم ... - به کسی هم گفتی؟ 💢 یهو از جا پرید ... - نه به خدا ... پیش خودمم خیلی بالا و پایین کردم ... 🔹 دوباره نشست ... نفس عمیق و سنگینی کشید ... - تا همین جاش رو هم جون دادم تا گفتم ..... 🌱نو+جوان 💫 @dokhtaranetahoora