eitaa logo
دختــران زهـرایے
164 دنبال‌کننده
894 عکس
151 ویدیو
2 فایل
بوےزهراومریـم‌وهاجر ، ازپَرچادرت‌سرازیـراست..! بشکندآن‌قلم‌کـہ‌بنویـسد ، ((دِمُدِـہ‌گشت‌ودست‌وپاگیـر))است..! 🍃🌸 کپےمطالب باذکر۱۰صلوات‌‌،درتعجیـل‌وفـرج‌ آقاامام‌زمانـ (عج) 🌸🍃 فوروارد‌قشنگتره! داستانهاے‌: 🌸🌱مسافرکربلا🌱🌸 و ♥️✨پسرک‌فلافل‌فروش✨♥
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️✨♥️✨♥️✨ ✨♥️✨♥️✨ ♥️✨♥️✨ ✨♥️✨ ♥️✨ ✨ [°♥️✨پسرک فلافل فروش✨♥️°] هادی گفت: بايد براي خدا كاركرد، خدا خودش هوای ما را دارد. گفتم: اين درست، اما ... يادم هست آن روز منزل يكی از دوستانش بوديم. هادی بعد از صحبت من، مبلغ بسيار زیادی را از جيب خودش بيرون آورد و به دوستش داد و گفت: هر طور صلاح ميدانی مصرف كن! به نوعی غير مستقيم به من فهماند كه مشكل مالی ندارد. خانه ای وسيع و قديمی در نجف به هادی سپرده شده بود تا از آن نگهداری کند. او در يکی از اتاقهای کوچک و محقر آن سکونت داشت. بيشتر وقتش را در خانه به عبادت و مطالعه اختصاص داده بود. او از صاحب خانه اجازه گرفته بود تا زائران تهيدستی که پولی ندارند را به آن خانه بياورد و در آنجا به آنها اسکان دهد. برای زائران غذا درست می کرد. دربيشتر کارها کمک حالشان بود. اگر زائری هم نبود، به تهيدستان اطراف خانه سکونت می داد و در هيچ حالی از کمک دادن دريغ نمی کرد. آن خانه حدود صد سال قدمت داشت و بسيار وسيع بود، شايد هر کسی جرئت نمی کرد در آن زندگی کند. بعد از شهادت هادی آن را به طلبه ی ديگری سپردند، اما آن طلبه نتوانست با ظلمت و وحشت آن خانه کنار بيايد!! اربعين که نزديک می شد هادی اتاقها را به زائران و مهمانان مي داد و خودش يک گوشه می خوابيد. گاهی پتوی خودش را هم به آنها می بخشيد. او عادت کرده بود که بدون بالش و لوازم گرمايشی بخوابد. 🎵❤کانال دختران زهرایی❤🎵 DokhtaraneZahrai666 ..................💫💫💫...................