eitaa logo
]|I{•------» دختران زینبـے «------•}I|[
38 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
92 ویدیو
127 فایل
🌸تم🌸پروفایل🌸والپیر🌸استیکر🌸چالش🌸مطالب ناب مذهبی🌸رمان های جذاب.🌸اوریگامی🌸خلاقیت🌸بیوهای خاص🌸کانالی مخصوص دختر مذهبی ها🌷 کپی=معرفی کانال به دوستان و تبلیغ برای کانال.🌷 ادمین کانال❤️ @ya_hoseyn5
مشاهده در ایتا
دانلود
به امید روز شهادتم❤️ که مادرم بگه... به خون دختر شهیدم قسم🌺🍃
🔺الگو برداری از شهدا 📣 🌸گوشه ای از خصوصیت اخلاقی شهید مدافع حرم 🌹 شهید بین فامیل خیلی مظلوم بودن.، شجاعتشون زبان زد بود همیشه به ورزش و سلامتی تاکید داشتن مثل کوهنوردی 👌 بی ادعا بود اهل خودنمایی نبود دل صاف و روح بزرگی داشت ✅ تلاش و زرنگیِ خاصی تو کارها داشتن درکل تدبیرو مدیریت خوبی داشتن.☝️ مهربان ، دلسوز ، احترام به بزرگترها مخصوصا به مادر، شجاع ، صبور ، ولایتمدار ، اهل تلاش و کوشش ، مسولیت پذیر ، شوخ و خوش اخلاق ، نماز اول وقت ، باتقوا ، ورزشکار ، باهوش ، باحیا ، کمک به نیازمندان در خفا ، عاشق اهل بیت ،اطاعت از رهبری.💔 ۱۵آبانماه۷۳ ۱۸خرداد۹۵ :
... اونایے کہ حس شهادت دارن، بےدلیل نیستـا! خدا یہ گوشہ از سرنوشتتون براتون شهادتتَ رو نوشته، ولے.. اون دیگه با توعه که چجوری بهش برسے یا ڪِے بهش برسے..! (: .. 🌿  .. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج http://eitaa.com/dokhtaranezeynaby2
ٺا خدا و براټ ننوٻسہ آرزوش نمیڪنے 🌱 :) 💔🌱 😊 . کپی_با_ذکر_منبع
🌷 حجاب وصیت شـهـــــدا 🌷 دلم هوای شهادت ڪہ مے ڪند پناه میبرم بہ چادرم که تا آسمان راه دارد... چادر من بوی میدهد چرا ڪہ چشم شهدا بہ اوست ڪہ مبادا چون چادر مادرشان فاطمه(سلام الله علیها) خاکی شود. 🍃🌸 @dokhtaranezeynaby2
یا بنت محمد(ص) یا دعاکن یوسف گمگشته باز آید دعا کن کلبه احزان شود گلستان (س) /ʝסíꪀ➘ @dokhtaranezeynaby2
♥️! تا چشمت بھ نامحـرم افتاد👀 سرتو بنداز پایین بھ خودت بگو🌿 "شیش ماه دیگھ هم عقب افتاد..!"🍁 خودتو سرزنش کن بھ خاطر هر نگاه حرام.. نزار خودت از دست خودت نفسِ راحت بکشھ..! [اگھ راحتے بخواۍ بھ جایے نمیرسے!✋🏻] 🕊 🍃 @dokhtaranezeynaby2
اولـ|✌️🏻خوبےبشیــم!بعدبگیم+اللْه̩م‌ارز۪۠قنꪲابه̥‌شه̤ادت࣭ـ♥️ 🌱 @dokhtaranezeynaby2
🌸 🌸🍃 👉 🌸🍃شهید ابوالفضل راه‌چمنی متولد دوم اسفند ماه 1364 بود و عاشق خدمت در سپاه. جنگ سوریه که شروع شد، با جلب رضایت خانواده سال 1392 لباس مدافعان حرم را به تن کرد و بار‌ها و بار‌ها در منطقه حاضر شد. 🌸🍃او به عنوان یکی از فرماندهان همراه با رزمنده‌های پاکستانی در عملیات‌های متعددی شرکت کرد تا در نهایت در فروردین ماه 1395 بر اثر اصابت ترکش خمپاره در ، جنوب غرب حلب، به رسید. 🍃🌷خاطرات این شهید مدافع حرم به روایت به قلم کبری خدابخش در آستانه انتشار است. این اثر که «عزیزتر از جان» نام دارد. 💠«خانم تو در هر قدمی که من برمی‌دارم، شریک هستی.»❤️ ✍خاطرات شهید‌از‌زبان‌همسر: 🌼🍃مهناز ابویسانی هستم. متولد سال  74 همسر شهید آقا متولد سال 64 شهرستان پاکدشت. من و آقا ابوالفضل با هم فامیل بودیم. خواهرشان، زن دایی من هستند. چند مرتبه بیشتر آقا ابوالفضل را ندیده بودم ولی در همین چند دیدار خانوادگی، متوجه تفاوت زیادش با دیگر جوان‌ها ‌شدم. مثلاً می‌دیدم که موقع . همین برای من که آن موقع یک دختر دبیرستانی بودم، خیلی داشت و من را خودش کرد. و از خدا خواستم «که آن را همسر من قرار بدهد.»  به کسی نگفتم و فقط از خدا خواستم. بعد از نمازهایم دعا می‌کردم که خدا کمک کند. حتی یک مرتبه فکر کردم که به خودش زنگ بزنم!! ولی باز پشیمان شدم قضیه را به خدا سپردم. بعدها وقتی برای آقا ابوالفضل تعریف می‌کردم، می‌گفت: «اگر به من زنگ زده بودی، هرگز نمی‌آمدم!»  ✨ شان من را به ایشان پیشنهاد کردند ،سال ۹۰ایشان همراه خانواده به خواستگاری من آمدند. وما قبل خواستگاری اصلا با هم حرف نزده بودیم ولی آقا ابوالفضل گفتند مدتی هست من را زیر نظر داشتند‌. 🍃🌼مهریه ام ۱۴ شد که خودم انتخاب کردم . 🌸🍃بعد از عقد از اعتقاداتش گفت و از صحبت کردنش مشخص بود که خیلی طرفدار سرسخت آقاست. 🌸🍃شدیداً نسبت به غیرتی بود. همه می‌گفتند: «آقا ابوالفضل اصلاً ناراحت نمی‌شود.» واقعاً کسی ناراحتی آقا ابوالفضل را ندیده بود، اما روی خیلی حساس بود و ناراحت می‌شد. در باره با مسائل دیگر خیلی آرام بود و اصلاً ناراحت و عصبانی نمی شد.  🌸🍃فردای روز هم به همراه خانواده با ماشین به رفتیم. شهریور همان سالی که عقد کردیم، خیلی به من اصرار کرد که مثل خودش قرآن را حفظ کنم. 🌸🍃 من سعی خودم را کردم و چند جزء حفظ کردم. خودش با اینکه سرش خیلی شلوغ بود، اما حتماً را حفظ می‌کرد. برای قرآن حفظ کردن برنامه ریزی می‌کرد. اگر یک روز وقتش به بطالت می‌گذشت، خیلی ناراحت می شد و عمیقاً غصه می‌خورد که چرا آن روز را درست استفاده نکرده است. 🌸🍃 اولین مأموریتش در دوره عقدمان بود که خیلی به من سخت گذشت. من می گویم 75 روز ولی خودش می‌گفت 65 روز. خجالت می کشیدم جلو خانواده‌ام با تلفن کنم. می‌آمدم بیرون در حیاط صحبت می‌کردم، با این که زمستان بود و  هوا به شدت سرد بود.  🌸🍃 مراسم را گرفتیم و خیلی هم خوب برگزار شد. اصلا نگذاشتیم که شرایط گناه کردن ایجاد بشود. 🌸🍃خبری از نبود. یک تعداد  محدودی هم اعتراض کردند ولی بیشتر فامیل از ما تشکر هم کردند. از صدای بلند و گوش خراش موسیقی در بقیه عروسی‌ها خیلی شاکی بود و خوشحال بود که عروسی ما این‌طور نبود. ما مداح آورده بودیم و مراسم به مولودی‌خوانی و جک گفتن بود گذشت. مراسم بسیار بود.😊 هم از اول تا آخرش مدام به آقا ابوالفضل می گفت: «شبیه شهدایی و  شهید زنده ای و ...» 🍃🌸 ما فیلم‌بردار هم داشتیم، ولی آقا ابوالفضل همان شب فیلم را از او گرفت و نگذاشت که برای میکس ببرد. حتی اجازه نداد او با دوربین خودش عکس بگیرد. دوربین خودمان را داد به او و گفت: «با این عکس بگیرید.»  🌸🍃6 ماه بعد از عروسی‌مان سوریه رفت. بعد از آن چندین بار دیگر هم رفت. یعنی تقریباً سالی چند بار می‌رفت و 45 روز یا 2 ماه آنجا می‌ماند. در هفتمین مأموریتش در شهریور ۹۴ گفت: «بعد از بازگشت از این ماموریت احتمال اینکه دوباره به زودی بروم هست.» وقتی از آن مأموریت برگشت مدتی گذشت وخبری از ماموریت بعدی نشد. 🌸🍃 خیلی ناراحت بود. دلش پیش حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) بود. تا اینکه ۱۸ بهمن سفری به مشهد مقدس داشتیم. قرار گذاشتیم که در این سفر از امام رضا(ع) بخواهیم که انشاءالله حضرت زینب، آقا ابوالفضل را دعوت کنند. و دعوت هم کردند. و در همین سفر در سال ۹۵ به شهادت رسیدند. شادی روح شهدا و تعجیل ظهور صلوات 🌸🍃 ❤️ کانال دختران زینبی❤️ @dokhtaranezeynaby2
تاوقتی گناه میکنیم رابطه ما با شهادت مث یه خط موازیه اما اگه خط گناهو بشڪنیم میرسیم به @dokhtaranezeynaby2